Dienstag, 5. Februar 2008



بيانيه سازمان فدائيان (اقليت) به مناسبت سی و هفتمين سالگرد نبرد حماسی سياهکل





برای نبردی بزرگ آماده شويم




کارگران و زحمتکشان، زنان ستمدیده! جوانان! روشنفکران مترقی





در تاریخ مبارزات تود ههای زحمتکش و ستمدیده هر ملتی، رویدادهائی ست که هرگز فراموش نم یشوند. از نسلی به نسل دیگر منتقل م یگردند،
جاوادنه می مانند وهمواره به نيکی از آن ها یاد می شود.
ماندگاری این رویدادهای وتبدیل شدن پيشگامان آ نها به قهرمانان حماسی توده های زحمتکش از آن روست که طغيان ستمدیدگان عليه ستمگران
را به نمایش می گذارند، بی قراری انسان ستمدیده را برای گسست زنجيرهای اسارت به وضوح نشان م یدهند و منشاء اثری فراتر از خود رویداد
می گردند.
در تاریخ مبارزات توده های زحمتکش و ستمدیده مردم ایران نيز نمونه های فراوانی را می توان از این رویدادها سراغ گرفت. نبرد حماسی
سياهکل در ١٩ بهمن ١٣۴٩ ، یک نمونه از این رویدادهای ماندگار است. همين که از تاریخ سياسی جامعه ایران سخن به ميان می آید، نام
سياهکل، دیگر روستائی در گذشته و شهرستانی در گيلان امروز نيست، بلکه سمبلی از مبارزه قهرمانانه کمونيست های ایران عليه ستمگران
وآشتی ناپذیری آنها با نظم ضد انسانی سرمایه داریست.
آفرینندگان حماسه سياهکل، خود در یک نبرد نابرابر از پای در آمدند، اما این حرکت، منشاء چنان تاثيری در جامعه ایران بود که مستثنا از
ارزیابی های نظری و سياسی که اکنون دیگر موضوعيت خود را از دست داده اند، در قلب توده های زحمتکش جای گرفت وبه رویدادی ماندگار
تبدیل گردید. از این رو، ١٩ بهمن، دیگر صرفا سالروز نبرد قهرمانانه، بنيانگذاران سازمان نيست، بلکه سالروزنبردی حماسی در تاریخ سراسر
مبارزه توده های کارگر و زحمتکش مردم ایران است.
سياهکل دیگر تکرار نشد و نخواهد شد. اما آنچه که سازمان ما از فردای سياهکل، در هر شکل از مبارزه خود، به آن پای بند مانده است، ادامه
اهداف و آرمان های آزادیخواهانه و سوسياليستی فدائيان در نبرد سياهکل است که پرچم آن را با جانفشانی به اهتزار در آوردند. همين اهداف و
آرمان های بزرگ است که امروز، پس از گذشت ٣٧ سال از حماسه سياهکل، سازمان ما همچنان با مبارزه در راه آزادی و سوسياليسم، دفاع
پيگير از منافع واهداف طبقه کارگر و از موضع این طبقه، دفاع از مطالبات عموم مردم زحمتکش و ستمدیده ، خود را متعهد به آنها می داند.
کارگران و زحمتکشان! زنان ستمدیده! جوانان و روشنفکران مترقی!
سالروز ٢٢ بهمن، نيز در پيش است. این قيام، درس ها وتجارب گرانبهائی برای توده های مردم ایران داشته که هرگز نباید آنها رافراموش کرد.
هنگامی که توده های زحمتکش مردم ایران در ٢٢ بهمن ١٣۵٧ به قيام مسلحانه روی آوردند، هدف از این قيام قهرمانانه وحماسی، سرنگونی
ستمگران از اریکه قدرت و پيروزی انقلاب بود. اما سالها دیکتاتوری واختناق رژیم شاه، مانع از آن شده بود که مردم کارگر و زحمتکش به
عنوان برپا کنند گان انقلاب، متشکل باشند و به اهداف ومنافع خود آگاهی داشته باشند. دشمنان مردم زحمتکش وانقلاب آنها، از همين نقطه
ضعف به نفع خود بهره برداری کردند. توده ها از روی نا آگاهی ، به یک دارودسته مرتجع، تحت رهبری خمينی اعتماد کردند. نتيجتا قدرت
سياسی از رژیم مرتجع شاه، به یک گروه ارتجاعی دیگر منتقل گردید. اندکی پس از قيام، همين که مردم متوجه شدند، چه اتفاقی رخ داده است،
دیگر دیر شده بود وهيئت حاکمه جدید، با سرکوب و کشتار عنان گسيخته ای که در سال ۶٠ به اوج خود رسيد، آخرین بقایای دست آورد انقلاب
توده مردم را نيز از آنها باز پس گرفت. اکنون دیگر،نتایج فاجعه بار استقرار جمهوری اسلامی بر کسی پوشيده نيست.
اگر در آغاز استقرار جمهوری اسلامی، ماهيت آن بر اکثریت مردم ایران پوشيده بود، ما به عنوان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، و اندکی
بعد، به عنوان جریان اقليت سازمان فدائيان وظيفه خود می دانستيم که حقيقت را به توده های مردم بگوئيم، با مبارزه عملی خود از خواست ها
واهداف توده های انقلای مردم دفاع کنيم، تمام جریاناتی راکه می کوشيدند بر ماهيت سر تا پا ارتجاعی جمهوری اسلامی سرپوش بگذارند، افشا
کنيم وعليه رژیمی که بار دیگر استبدادی هولناک تر از رژیم شاه را به مردم ایران تحميل می کرد، بجنگيم.
جمهوری اسلامی صدها تن از آگاه ترین و پيشروترین کارگران، زنان، معلمان و دانشجویانی را که در صفوف سازمان ما مبارزه می کردند، به
جوخه اعدام سپرد. هزاران تن را سال ها به بند کشيد. اما هيچگاه نتوانست ونخواهد توانست سازمان ما را از مبارزه برای اهداف و آرمان های
انسانی آزادی خواهانه و سوسياليستی باز دارد. چرا که این مبارزه، چيزی جدا از مبارزات و مطالبات توده های تحت ستم مردم ایران ، و
اهداف و آرمان های انسانی طبقه کارگر نبوده ونيست. این مبارزه، جزئی جدائی ناپذیر از مبارزات کارگران وتوده های زحمتکش برای برپائی
یک انقلاب اجتماعی و رهائی بشریت ستمدیده است. شکست ناپذیری ما درهمين است.
امروز، اما دیگر نه فقط ماهيت ارتجاعی جمهوری اسلامی به عنوان یک دولت مذهبی استبدادی پاسدار نظام ستمگرانه واستثمارگرانه سرمایه
داری بر عموم توده های کارگر و زحمتکش روشن است، بلکه شکست تمام سياست ها و تاکتيک های رژیم نيز که ورشکستگی کامل آن را
نشان می دهد، بر همگان آشکار شده است.
سرتاپای رژیم، درعرصه های مختلف، اقتصادی، اجتماعی وسياسی فرو رفته در بحران است. اعتراض و مبارزات توده ای دم به دم وسعت و
ژرفای بيشتری به خود گرفته است. جمهوری اسلامی برای نجات خود، بيش از پيش سرنيزه را در دستور کار قرار داده و به اختناق و سرکوب
گسترده تری متوسل شده است.
رژیم، با تشدید وحشی گری، درعين حال می خواهد به ما معترضين به نظم موجود بگوید که به سادگی کنار نخواهد رفت و تاپایان خط ایستاده
است. دليل آن هم روشن است. نه فقط از آن رو که طبقات حاکم ستمگر، هيچگاه به سادگی تسليم خواست واراده توده های تحت ستم نمی شوند،
بلکه به این علت نيز هست که جمهوری اسلامی در طول دوران حيات ننگين اش ، آنچنان جنایات و فجایع بزرگی رابه بار آورده است که سران
و پاسداران آن، هر لحظه از مجازاتی که درانتظار آنهاست، در وحشت مرگبار به سر می برند. از همين روست که مصمم اند، تا لحظه به گور
سپرده شدن، از هيچ جنایتی فروگذار نکنند.
بنابراین تکليف روشن است، یا باید به اسارت وبندگی درچنگال جمهوری اسلامی تن داد، یا در یک نبرد خونين و تا پای جان این دشمن ستمگر
ضد انسانی را به گور سپرد.
راه دیگری برای نجات ما مردم کارگر و زحمتکش تحت ستم، جز یک انقلاب و سرنگونی قهر آميز جمهوری اسلامی باقی نمانده است. تنها
یک انقلاب اجتماعی می تواند ما را از اسارت وستم رها سازد.
قيام مسلحانه ٢٢ بهمن ١٣۵٧ ، به عنوان سمبل برجسته قدرت وتوانائی توده های زحمتکش نشان می دهد که جمهوری اسلامی نيز همچون رژیم
شاه، هر آنچه هم که نيروی سرکوب داشته باشد، در برابر قدرت ميليون ها انسان کارگر و زحمتکش، تاب و توان مقاومت را نخواهد داشت.
تنها به این شرط که ما توده های مردم زحمتکش، شکلی سازمان یافته وسراسری به مبارزه خود بدهيم.
برای برپائی یک اعتصاب عمومی سياسی که پيش شرط روی آوری به قيام است، از هم اکنون تدارک ببينيم. نبردی سخت در پيش است. دراین
نبرد باید هرچه سازمان یافته تر حضور داشت. دشمن را نخست باید در جریان یک رشته اعتصابات، وتظاهرات، نبردهای موضعی خيابانی
فرسوده و تضعيف نمود وآنگاه با قيام سرنگونش کرد.
این تجربه ای ست که از سرنگونی رژیم شاه به دست آورده ایم ودوباره باید آن را برای برپائی انقلابی دیگر به کار بندیم. این انقلاب، دیگر یک
انقلاب همگانی، با اهداف ناروشن توده های نا آگاه نخواهد بود. انقلاب کارگری ست که نخستين گام آن سرنگونی جمهوری اسلامی واستقرار
حکومت شورائی کارگران و زحمتکشان خواهد بود.
حکومت شورائی، بی درنگ، فوری ترین مطالبات آزادی خواهانه، دمکراتيک، رفاهی و اجتماعی عمومی را متحقق خواهد ساخت و گام بعدی
خود را به سوی استقرار جامعه ای سوسياليستی برخواهد داشت.
سازمان فدائيان (اقليت) درسی وهفتمين سالگرد ١٩ بهمن، با اعتقادی راسخ به اهداف و آرمان های آزادیخواهانه و سوسياليستی بنيانگذاران
سازمان، به تلاش ومبارزه پيگير خود، برای سرنگونی جمهوری اسلامی، استقرار یک حکومت شورائی و گذار به سوسياليسم ادامه خواهد داد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی - برقرار باد حکومت شورائی
نابود باد نظام سرمایه داری
زنده باد آزادی- زنده بادسوسياليسم
سازمان فدائيان (اقليت)
بهمن ماه ١٣٨۶
کار – نان – آزادی – حکومت شورائی
بحران گاز، یا بحران ورشکستگی جمهوری اسلامی؟
بارش برف از اوائل دی ماه، بحران جدیدی را برای جمهوری اسلامی در پی داشت. بحران برف و سرما، در ظرف چند روز، به بحران گاز وسوخت تبدیل شد. بارش برف سنگین، سیستم سوخت رسانی جمهوری اسلامی را به کلی برهم ریخت. قطع گاز و یا کاهش فشار آن، در بسیاری از شهرهای ایران، زندگی مردم را فلج کرد. در اثر بی لیاقتی رژیمی که سران آن نزدیک به سی سال است جز غارت و دزدی، پر کردن جیب، و افزودن بر موجودی حساب های بانکی خود، کار دیگری انجام نداده اند، برف و سرما، جان دهها تن از مردم زحمتکش را گرفت و خسارات جبران ناپذیری برجای گذاشت.
روز دوازدهم دی ماه، وقتی که قطع گاز و سرما، جان چند نفر را گرفته بود، غلامحسین نوذری وزیر نفت، وعده داد در روزهای آینده، مشکلی برای تامین سوخت وجود نخواهد داشت. روزهای بعد درحالی که مردم از سرما تلف می شدند و برای گرم کردن خویش به هر وسیله ای متوسل می شدند، اما بازهم از سوخت و گاز خبری نبود. حدود ده روز پس از وعده های وزیر نفت، اوضاع در سراسر کشور به ویژه در استان های شمالی به حدی وخیم شده بود، که این بار احمدی نژاد در تاریخ ٢١ دی یعنی زمانی که دست کم بیست نفر در اثر سرما جان خود را از دست داده بودند، به مازندران سفر کردو وعده دادکه در ظرف سه روز آینده مشکل قطع گاز برطرف خواهد شد. علی رغم این وعده، اما مشکل قطع گاز برطرف نشد. ستاد حوادث غیر مترقبه، یک هفته پس از اظهارات عوام فریبانه رئیس جمهور، گزارش داد که ۴٢ شهر، با افت فشار گاز تا هفتاد در صد روبرو هستند و در برخی مناطق، از جمله استان های گیلان، گلستان، مازندران، اردبیل، گاز همچنان قطع است.
وقتی که مدیر عامل شرکت گاز در سی ام دی اعلام کرد افت گاز در سراسر کشور برطرف شده است، بسیاری از مردم خراسان از جمله اهالی شهر بردسکن که بیست روز را در سرمای طاقت فرسا و بدون گاز گذرانده بودند، و از این دروغ به خشم آمده بودند، جز کینه ونفرت چیزی نداشتند که نثار وی سازند. قبل از آن که اما مردم خشمگین و معترض منطقه، بخواهند نسبت به این دروغ دست به عملی بزنند، فرماندار وامام جمعه این شهربه قصد عوام فریبی و فرونشاندن خشم مردم، از سخنان مدیر عامل شرکت گاز انتقاد کردند. فرماندار بردسکن در واکنش به سخنان مدیر عامل شرکت گاز گفت، در حال حاضر بیش از هشتاد در صد مردم بردسکن گاز ندارند و در بیست در صدباقی مانده نیز فشار گاز پائین است. وی ضمن اشاره به این مسئله که مسئولین باید "حقایق" را به مردم بگویند، و "جو آرام را برهم نزنند" از مردم این شهر عذر خواهی کرد واز "صبر وتحمل" آنها قدردانی نمود. امام جمعه شهر نیز به قصد عوامفریبی، در سخنان مشابهی از این که مسئولین حقایق رانمی گویند و بر زخم و درد مردم نمک می پاشند، انتقاد نمود.(ایسنا-
١/ ١١/ ٨۶ )
اوضاع در سایر مناطق نیز بهتر از این نبود. بارش برف وسرما نه تنها مستقیما جان دهها تن از مردم زحمتکش را گرفت، بلکه پی آمدهای آن از قبیل گران تر شدن قیمت نان وکمبود آن، گران شدن قیمت وسائل گرمازا که حتا تا پنج برابر افزایش یافت، تخریب راه ها و ترکیدن لوله های آب، فروریختن سقف خانه ها و کارگاه ها، مدفون شدن دهها روستا در زیر برف، عدم دسترسی به پزشک و دارو و غیره خسارات زیادی بر مردم وارد ساخت. به گفته معاون عمرانی وزارت آموزش و پرورش، تنها در استان گیلان ۳١ مدرسه به کلی تخریب شد و٢٠۷ مدرسه دیگر نیز آسیب دید. گرچه رژیم آماری از میزان خرابی ها انتشار نداد، اما از روی همین ارقام و تخریب مدارس، می توان به میزان بالای تخریب خانه های مردم به ویژه در مناطق روستائی پی برد.
اما خسارات و آسیب های جانی ومالی، به اینها محدود نشد. دهها تن از مردمی که از فرط سرما ناچار شده بودند برای گرم کردن اماکن مسکونی خود از وسائل گرمازای فاقد استاندارد های ایمنی و چراغ های خوراک پزی استفاده نمایند، دچار گاز گرفتگی شده و جان دادند. به گزارش خبرگزاری فارس ، تنها در ظرف روزهای ٢٢ تا٢۴ دی، ١٩ نفر شامل ١۴ مرد و ۵ زن، در اثر گاز گرفتگی جان خودرا از دست دادند. سازمان پزشک قانونی روز ٢۴ دی اعلام نمود که تنها در آذربایجان ۷١ نفر در اثر گاز گرفتگی جان خود را از دست دادند. این سازمان دوباره روز ٢٩ دی اعلام نمود طی روزهای ١۶ تا ٢۴ دی ٨۷ نفر شامل ۵۷ مرد و ۳٠ زن براثر مسمومیت ناشی از گاز جان خود را از دست داده اند. یک روز پس از آن، ایسنا خبر داد که گاز گرفتگی همچنان ادامه دارد ودهها تن دیگر در اراک و شهرهای اطراف تهران جان خودرا از دست داده اند. یکم بهمن ماه، خبرگزاری فارس از مرگ دو برادر در یافت آباد، یک زن ومرد جوان در بلوار ابوذر و یک زن جوان٣١ ساله به علت مسمومیت ناشی از گاز خبر داد.
دولت اسلامی که یک بار باقطع گاز وبی مسئولیتی در قبال تامین به موقع سوخت، زندگی مردم را به خطر افکنده وجان دهها نفر را گرفته بود، این بار به سبب عدم اطلاع رسانی و هشدارهای آگاهی دهنده پیرامون خطرات استنشاق منواکسید کربن که گازی است سمی و کشنده واز سوختن ناقص بخاری، چراغ های خوراک پزی ، آب گرم کن های نفتی و گازی و ذغال تولید می شود، دهها تن دیگر را نیز به کام مرگ فرستاد.
در گرماگرم این تلفات سنگین و حیرت آور ناشی از بی توجهی مسئولین دولت جمهوری اسلامی در قبال حفظ جان و سلامتی مردم بود که بارش باران در سیستان وبلوچستان در روزهای ٢۵ و٢۶ دی ماه، جان چندین تن دیگر را نیز گرفت وخسارات جبران ناپذیری به بار آورد. جاری شدن سیل، علاوه بر آن که به چندین شهر این استان، از جمله شهرهای چاه بهار، ایران شهر، سراوان وکنارک آسیب رساند وبسیاری از مدارس، جاده ها و پل ها را تخریب نمود، به بیش از پنج هزار خانوار در صدها روستای این استان نیز آسیب های جدی وارد ساخت. مدیر کل ستاد حوادث غیر مترقبه اعلام کرد، هفت هزار واحد مسکونی شهری و روستائی این استان از سی تا هفتاد درصد تخریب شده اند.
این حجم بالای تلفات و خسارات ناشی از بارش برف و باران ، یک بار دیگر نشان داد که جامعه، تاچه حد وحشتناک وغیر قابل تصوری بی صاحب است. بارش برف و سیل و سرما، بار دیگر به مردم ایران نشان داد که جان و زندگی آن ها تا چه حد غیر قابل باوری برای طبقه حاکم بی اهمیت و بی ارزش است.
دولت اسلامی البته مذبوحانه تلاش نمود خود را از زیربار مسئولیت برهاند ومسئولیت قطع وکمبود گاز رابه گردن یک کشور دیگر بیاندازد که گاز صادراتی خود به ایران راقطع کرده است. آنها گفتند که ترکمنستان صدور گاز به ایران را متوقف ساخته است، اما نگفتند ونمی گویند ایرانی که روی دریائی از نفت وگاز خوابیده است، چرا می بایستی سوخت مورد نیاز مردم را از ترکمنستان وارد کند وچرارژیم حاکم بایستی زندگی مردم رابه واردات گاز از این کشور وابسته سازد؟ مقامات دولتی برای آنکه وانمود سازند که در فکر مردم بوده اند، گفتند، صدور گاز به ترکیه را متوقف ساخته اند وبعد هم اضافه کردند که ترکیه گاز مورد نیاز خود را از منابع دیگری تهیه کرده است. آنها نگفتند و نمی گویند که چرا جمهوری اسلامی چنین نکرد؟ چراوقتی که ترکمنستان صدور گاز به ایران را متوقف ساخت، دولت، گاز مورد نیازمردم را از منابع دیگر تهیه نکرد؟ و دهها تن از مردم را به کام مرگ فرستاد؟
موضوع جاری شدن سیل در سیستان و بلوچستان نیز منحصر به امسال نیست.تمام مردم ایران بویژه مردم زحمتکش این استان می دانندکه منطقه سیستان و بلوچستان تقریبا هر ساله با بارش باران های سیل آسا روبروست .جمهوری اسلامی هم به رغم آنکه این موضوع را خوب می داند، با این وجود تاکنون هیچگونه اقدام پیشگیرانه وهیچ اقدامی برای مهار سیل انجام نداده است. این بار نیز با وجود آن که سازمان هواشناسی، از قبل، بارش باران های سیل آسا در منطقه سیستان و بلوچستان را اعلام کرده بود، اما دولت باز هم هیچگونه اقدام پیشگیرانه ای لااقل برای نجات جان مردم وکاهش خسارات انجام نداد.
بنابراین، این مساله ازروزهم روشن تر است که مسئولیت مستقیم تمام این تلفات وخسارات ، برعهده ی رژیم جمهوری اسلامی ست. مسئولیت کشته شدن دههاتن ازمردم درنقاط مختلف کشور، بر عهده سران رژیم وانگل هائیست که نزدیک به سی سال، ثروتهای جامعه رابی وقفه غارت کرده اند، پولهای نفت رابالاکشیده اند، اماکم ترین اقدامی دراین زمینه هاانجام نداده اند.
حقیقت آن است که وضعیت رژیم جمهوری اسلامی وخیم تر از آن است که بخواهد و یا بتواند خود را از زیر بار این مسئولیت ها برهاند. کار رژیم از این حرف ها گذشته است. وقتی که با بارش یک برف سنگین و یک موج سرما، در ظرف دو روز تمام سیستم سوخت رسانی رژیم دچار بحران و به کلی فلج می شود، وقتی که بحران گاز،به فوریت به بحران نان فرا می روید و آذوقه گران و کمیاب می شود، وقتی که دهها تن از مردم، از سرما وگرسنگی و گاز گرفتگی جان خود را از دست می دهند، آن گاه که برمتن چنین شرایطی تنها در ظرف چند روز بحران اجتماعی بالنسبه وسیعی در سرتاسر جامعه دامن زده می شود و بر ابعاد نارضایتی توده ای در مقیاس سراسری افزوده می شود، وقتی که ناتوانی رژیم در تامین حداقل نیازهای ضروری یک جامعه،این قدرواضح وروشن، در معرض دید همگان قرار می گیرد، این دیگر، به معنای آن است که کار رژیم جمهوری اسلامی از این حد که بخواهد خود را تبرئه کند و یا حتا بحران را به بحران گاز محدود کند گذشته است. این دیگر بحران گاز نیست. بحران نان نیست. بحران سوخت ومسکن وسرما نیست. این، بحران ورشکستگی تام و تمام رژیم جمهوری اسلامی ست. کاری که اما ، برف و سرما و بحران گاز انجام داد این بود که این بحران را شفاف تر از گذشته در معرض دید همگان قرار داد.بحران ورشکستگی رژیم ، درعین حال باردیگر براین ضرورت که نظام حاکم بایدبدست توده های کارگروزحمتکش ، به زیر کشیده شود وبه زباله دان افکنده شود، عینیت بخشید