Montag, 22. Oktober 2007


مجازات اعدام لغو باید گردد





مردم آگاه ایران!
جمهوری اسلامی بار دیگر دست به اعدام تعدادی از زندانیان زد. دو تن از زندانیان سیاسی در کردستان به اتهام هواداری از حزب دمکرات کردستان و نُه زندانی دیگر در زندان اوین اعدام شدند. هم چنین گفته می‌شود احکام اعدام تعداد دیگری از زندانیان به زودی اجرا خواهد شد. از جمله این افراد شش زندانی سیاسی در اهواز هستند که یکی از آن ها تنها ٢٠ سال سن دارد.
مردم مبارز ایران!
مجازات اعدام مجازاتی غیر انسانی ست.
مجازات اعدام در اکثر کشورهای دنیا لغو گردیده است.
ایران تنها کشوری در دنیاست که اجرای حکم اعدام در آن رشد داشته و آن هم رشدی سرسام آور.
کارگران و زحمتکشان قهرمان! زنان و دانشجویان مبارز! نویسند گان و هنرمندان آگاه!
جمهوری اسلامی از مجازات اعدام برای فرار از بحران‌های اجتماعی و ناتوانی‌اش در حل این بحران‌ها استفاده می کند. بحران‌هایی که منشاء اصلی آن حاکمیت ارتجاعی و پوسیده‌ی جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی از مجازات اعدام برای افزایش جو رعب و وحشت و سرکوب جنبش‌های اجتماعی استفاده می‌کند.
اعدام ابزاری در دست جمهوری اسلامی برای سرکوب توده هاست. اعدام ابزاری برای پوشش و انحراف افکار از دلیل واقعی بحران‌های اجتماعی ست.

برای لغو مجازات اعدام، مبارزات‌مان را تشدید کرده و خواهان لغو احکام زندانیان ِ در انتظار مرگ شویم.
مجازات اعدام لغو باید گردد، همین امروز.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی- بر قرار باد حکومت شورائی
زنده باد آزادی – زنده باد سوسیالیسم
سازمان فدائیان (اقلیت)
٢۸ مهر ۱۳۸۶
کار- نان – آزادی- حکومت شورائی

شانی ما روی اینترنت:
www.fadaian-minority.org
آدرس الکترونیکی ما : info@fadaian-minority.org


Mittwoch, 17. Oktober 2007

معمائی که پاسخ آن در منطق مبارزه طبقاتی و توازن قوای سیاسی ست
در مبارزه سیاسی، همواره خواستن توانستن نیست. مبارزه طبقاتی، منطق و قانونمندی های خاص خود را داراست که آن را به نیروهای درگیر در مبارزه تحمیل می کند. در اینجا بحث برسر خواست افراد، گروه ها و سازمان های سیاسی نیست، بلکه سخن برسر نیروهای اجتماعی درگیر در مبارزه سیاسی ست. نارضایتی گسترده توده مردم از وضع موجود در ایران، واقعیتی چنان آشکار است که حتا گروه هائی از درون طبقه حاکم نیز به آن اذعان دارند. مبارزاتی که لااقل در طول یک دهه اخیر، در اشکالی علنی و مستقیم در جریان بوده است و گاه تا مرحله سنگربندی های خیابانی در شهرهای بزرگ پیش رفته و گاه در شکل شورش های وسیع رخ داده اند، بازتاب این نارضایتی گسترده و این واقعیت اند که اکثریت بزرگ مردم ایران خواستار برافتادن جمهوری اسلامی هستند. اما به رغم تمام مبارزات، بحران های سیاسی جدی که گاه بر زمینه اعتلاء گسترده جنبش های اعتراضی شکل گرفته اند وافزایش نارضایتی عمومی، رژیم حاکم همچنان پا برجاست.
در ظاهر امر،این یک معما جلوه می کند که چگونه ممکن است، مطالباتی که توده مردم برای تحقق آنها مبارزه می کنند، مبرم تر از گذشته شوند، نارضایتی افزون تر گردد، اما از دامنه اعتلاء جنبش کاسته شود و رژِیم هم موقعیت خود را تا اندازه ای مستحکم تر سازد. حتما شنیده اید که اغلب سئوال می شود چرا توده های مردمی که این همه زیر فشارند، نشسته اند و رژیم را سرنگون نمی کنند؟
پاسخ این است که نارضایتی، اعتراض ومبارزه توده ای ، برای سرنگونی یک طبقه، یک رژیم سیاسی، ضروریست، اما این سرنگونی، تنها با نارضایتی و اعتراض، حتا در گسترده ترین شکل آن حاصل نمی شود. نارضایتی می تواند در وسیع ترین شکل ممکن آن وجود داشته باشد، حتا مبارزه ای که بر زمینه این نارضایتی واعتراض علیه نظم موجود شکل گرفته، تا مرحله قیام هم پیش رود، اما طبقه ای که قدرت سیاسی را در دست دارد، سرنگون نشود. آنچه که تعیین کننده است، توازن قوای نیروهای درگیر در این مبارزه است. چرا که در اینجا نیروهائی در برابر یکدیگر صف آرائی کرده اند، که ممکن است در هر لحظه توازن قوا را به نفع خود و به زیان دیگری تغییر دهند. این تغییر توازن قوا بسته به اوضاع می تواند، نتایج سیاسی کوتاه مدت یا بلند مدتی در پی داشته باشد.
در اینجا یک جنگ در جریان است. جنگی به مراتب پیچیده تر از جنگ ارتش های منظم دو دولت متخاصم. در جنگ میان دو دولت متخاصم، نیروهای نظامی، سازمان یافته اند واز نظر کمیت معلوم. هر لحظه می توانند نیروی ذخیره را فرابخوانند. از فرماندهی واحدی تبعیت می کنند. سلاح و مهمات آنها از قبل مشخص است. استراتژی و تاکتیک های آنها تعیین شده است و نیروها به سادگی امکان پیوستن از این اردو به آن اردو را ندارند. با این همه سرانجام نیز توازن قوای طرفین تعیین کننده نتیجه جنگ خواهد بود.
اما در جنگ طبقاتی، جنگ میان دو طبقه، یا دو بلوک طبقاتی، بسیاری از این فاکتورها از قبل مشخص نیست و هر لحظه ممکن است، توازن قوا به نفع یکی از دو طرف تغییر کند. نبرد حتا در اشکال مستقیم درگیری، سال ها ادامه می یابد و طرفین می کوشند در یک جنگ فرسایشی و حملات موضعی توازن را به شکلی قطعی به نفع خود تغییر دهند.
واقعیتی که در ایران با آن روبه رو هستیم، نارضایتی توده ای در گسترده ترین شکل آن به علل اقتصادی و سیاسی ست. طبقه کارگر ایران، که یکی از دو طبقه اصلی جامعه است و به لحاظ کمیت، دربرگیرنده اکثریت جمعیت، ناراضی ترین نیرو علیه نظم موجود در ایران است. این نارضایتی واعتراض صرفا برخاسته از جایگاه طبقاتی آن به عنوان یک طبقه تحت ستم واستثمار جامعه سرمایه داری نیست، بلکه زیر شدید ترین فشار مادی و معیشتی و سیاسی قرار دارد که بسی فراتر از آن چیزی ست که کارگران در اغلب کشورهای جهان به عنوان کارگر با آن رو به رو هستند. تولید و بازتولید نیروی کار، به حسب مکانیسم های نظام سرمایه داری، ایجاب می کند که دستمزد پرداختی به کارگر به آن اندازه باشد که معاش یک خانواده کارگری را در حداقل آن تامین کند. اما پوشیده نیست که امروزه در ایران دستمزدی که به کارگر پرداخت می گردد، حتا جبران کننده نیمی از هزینه هائی که کارگر بتواند، زندگی خود را در همین حداقل تامین نماید نیست.این یعنی اجبار کارگر به فروش نیروی کارش به بهائی کمتر از نیمی از ارزش آن. این یعنی مرگ تدریجی از گرسنگی که لااقل شامل اکثریت کارگران می شود. از نظر سیاسی نیز کارگران ایران در زمره بی حقوق ترین کارگران جهان اند. امروزه در اغلب کشورهای جهان سرمایه داری، آزادی های سیاسی درچارچوب این نظام به رسمیت شناخته شده است. اما در ایران نه فقط این حق از طبقه ای که اکثریت جامعه را تشکیل می دهد، سلب شده است که از آزادی های سیاسی برخوردار باشد، بلکه از این حق نیز محروم شده که خود را در تشکل صنفی اش سازمان دهد و برای بهبود شرایط زندگی اش، متشکل تلاش کند. بدیهی ست که تحت چنین شرایطی باید شدید ترین مخالفت واعتراض را نسبت به نظم موجود داشته باشد و خواهان سرنگونی آن باشد. حقوق بگیرانی نظیر معلمان نیز اکثرا با شرایط مادی ومعیشتی و سیاسی مشابهی رو به رو هستند. آنها نیز عموما زندگی خود را در وضعیت مادی دشواری می گذرانند و به لحاظ سیاسی نیز زیر فشار مداوم قرار دارند.
زنان که نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند، اگرچه از نظر اقتصادی و مادی در وضعیت متفاوتی قرار دارند، متعلق به طبقات واقشار مختلف اند و نتیجتا گروه هائی از آنها به طبقات حاکم و مرفه تعلق دارند که خواهان دگرگونی نظم موجود نیستند، اما اکثریت آنها نه فقط به لحاظ تعلق به طبقه کارگر و توده های زحمتکش، بلکه به علت نابرابری، تبعیض و ستمی که زنان در کل با آن رو به رو هستند، نیروی معترض و مخالف نظم موجوداند و خواهان برافکندن آن هستند. اکثریت دانشجویان نیز همانگونه که در عمل و مبارزه خود نشان داده اند، لااقل خواهان برافتادن جمهوری اسلامی و استقرار جامعه ای هستند که در آن آزادی سیاسی مردم به رسمیت شناخته شده باشد. مردمی که در ایران از ستم، تبعیض و نابرابری ملی رنج می برند، نمی توانند با رژیم ستمگر حاکم کنار آیند و بخش دیگری از نیروهای مخالف و معترض جمهوری اسلامی اند و تحقق مطالبات خود را در سرنگونی آن می بینند.
بنابراین روشن است که اکثریت بزرگ مردم ایران، فقط مخالف نیستند، تنها معترض نیستند ، بلکه خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی اند. پس چرا سرنگون نمی کنند؟ پاسخ این است که تا این لحظه زورشان نرسیده است. یعنی چه؟ اکثریت بزرگ مردم ایران خواهان برافتادن جمهوری اسلامی هستند، اما نمی توانند آن را سرنگون کنند. یعنی نتوانسته اند توازن قوا را به نفع خود برهم بزنند. زور جمهوری اسلامی بر مردمی که خواهان برانداختن آن هستند چربیده است. نتیجه عملی آن چه بوده است؟ پیشروی جمهوری اسلامی، عقب نشینی توده ها. در مبارزه طبقاتی نمی توان همواره و در یک خط مستقیم شاهد پیشروی طبقه بالنده و مترقی علیه طبقه یا طبقات ارتجاعی بود. عقب نشینی نیز جزئی از مبارزه طبقاتی ست. نمی توان انتظار داشت، مبارزه توده های کارگر و زحمتکش، همواره در عالی ترین اشکال آن ادامه یابد. اگر توده ای که به مبارزه برمی خیزد و حتا به عالی ترین اشکال مبارزه روی می آورد، نتواند توازن قوا را به نحوی دگرگون سازد که طبقه حاکم را سرنگون کند، پس از گذشت مدتی، برای تجدید قوا نیز که شده عقب نشینی می کند. حد این عقب نشینی را نیز باز، همین توازن قوا تعیین می کند. آنچه که در مورد مبارزه نیروهای اجتماعی مترقی و بالنده گفته شد، در مورد طبقه ارتجاعی حاکم نیز صدق می کند.
پس از چند سال کشمکش و درگیری هائی که میان توده مردم ایران و رژیم جمهوری اسلامی از اواسط دهه ۷۰ تا اوائل دهه ۸٠ ادامه داشت، جمهوری اسلامی در طول دو سال گذشته تلاش نمود، با یک تعرض گسترده، این توازن قوا را چنان به نفع خود تغییر دهد که توده های مردم را مجددا برای یک دوره جدید از صحنه مبارزه سیاسی دور کند و موقعیت خود را لااقل برای چند سال دیگر مستحکم سازد. به رغم این که خود را برای یک چنین تعرضی کاملا سازماندهی وآماده کرده بود، اما توازن قوای موجود، چنین اجازه ای را به وی نداد . لذا به رغم تمام فشار و سرکوب، نتوانست به هدف خود دست یابد. پس در اینجا نیز همان منطق حاکم است. رژیم زورش نرسید که هدف خود را عملی سازد، به این علت که توازن قوا چنین اجازه ای را به وی نداد. اکنون که به اوضاع سیاسی جامعه و توازن قوا نگاه می کنیم، می بینیم، درمقایسه با اوائل دهه ۸٠ رژیم پیشروی هائی داشته و جنبش های اجتماعی عقب نشینی هائی را. اما توده های مردم و جنبش های اجتماعی آنها همچنان در صحنه حضور دارند و رژیم قادر نیست از پس آنها برآید و رکود را برجنبش حاکم سازد. این نشان می دهد که عقب نشینی توده ها و تنزل اشکال مبارزاتی آنها، موقتی و برای تجدید قواست وپیشروی رژیم نیز لحظه‌ای و شکننده. در عین حال همین واقعیت نشان می دهد که درگیری های شدید تر و تعرضی تر از جانب توده ها، هنوز در پیش است. درجریان این تعرضات است که توده های کارگر و زحمتکش مردم ایران می توانند توازن قوا رابه نفع خود تغییر دهند وهدف فوری خود را که سرنگونی جمهوری اسلامی وکسب قدرت سیاسی ست عملی سازند.درچنین شرایطی وظیفه هر نیروئی که خواهان تغییر قطعی توازن قوابه نفع نیروی دگرگون سازهست، چه باید باشد؟
اگر توده های مردم ایران در طول چند سال گذشته به رغم مبارزات علنی و مستقیم خود نتوانستند، این توازن قوا را به نفع خود تغییر دهند، از آن رو بود که به شکلی متشکل، متحد و سازمان یافته وارد نبرد نشدند ، بلکه پراکنده و مجزا از یکدیگر به عرصه مبارزه روی آوردند. جنبش های موجود نتوانستند به نحوی پیشروی کنند که بخش غیر فعال و بعضا بی طرف را به صحنه مبارزه علنی بکشانند. از داشتن یک رهبری واحد محروم بودند واز اینجا نتیجه می شود که برای تغییر توازن قوای سیاسی در جریان نبردهای طبقاتی پیش روی، باید برای برانداختن هرچه فوری تر این ضعف ها تلاش کرد. حلقه اصلی و مرکزی در این میان طبقه کارگر است که نیرو و سلاح و مهمات لازم را در اختیار دارد. یعنی اکثریت عظیم جامعه را تشکیل می دهد. اشکال مبارزاتی این طبقه، سلاح قدرتمندی در مبارزه اند. منابع تغذیه دشمن در اختیار این طبقه است که می تواند آن را درخدمت مبارزه قرار دهد، از استعداد و قابلیت سازمان یابی لازم برخوردار است. توان و اتوریته لازم را برای متحد ساختن و رهبری کردن تمام نیروهای تحول طلب داراست. این حقیقت ، امروز بیش از هر زمان دیگر آشکار است که هیچ جنبشی در ایران بدون طبقه کارگر نمی تواند روی پیروزی را به خود ببیند.
از این رو وظیفه ما به عنوان کمونیست، تلاش همه جانبه تر برای تشکل و آگاهی دم افزون طبقه کارگر و وظیفه تمام جنبش ها و نیروهای مترقی و تحول طلب، تلاش برای تحکیم اتحاد با طبقه کارگر است. بدین طریق می توان تناسب قوا را دگرگون ساخت و خواستن را به توانستن تبدیل کرد

Donnerstag, 11. Oktober 2007


استقبال دانشجویان از احمدی نژاد با شعار

مرگ بر دیکتاتور

امروز دوشنبه شانزدهم مهرماه، جمعی از دانشجویان دانشگاه‌های تهران، در اعتراض به حضور احمدی‌نژاد در دانشگاه، دست به اعتراض زدند.
از صبح زود، نیروهای امنیتی با حضور در دانشگاه و ممانعت از ورود دانشجویان، تلاش کردند تا از تجمع اعتراضی دانشجویان جلوگیری کنند، اما با این وجود تعدادی از دانشجویان که حدود پانصد نفر گزارش شده است، با تجمع در برابر کتابخانه مرکزی دانشگاه – محل سخنرانی احمدی نژاد – شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند. در این تجمع به ویژه دانشجویان خواستار آزادی دانشجویان در بند شدند.
در جریان این تجمع درگیری‌هایی بین نیروهای حراست و بسیج با دانشجویان صورت گرفت. هم چنین به دنبال تلاش دانشجویان برای باز کردن درب دانشگاه، جهت ورود سایر دانشجویان به محوطه‌ی دانشگاه، نیروهای امنیتی به دانشجویان یورش برده و از گاز اشک‌آور علیه دانشجویان استفاده کردند.
سازمان فداییان (اقلیت) ضمن محکوم کردن یورش نیروهای امنیتی به دانشجویان، از خواست‌های دانشجویان در ارتباط با آزادی‌های سیاسی و نیز آزادی تمامی زندانیان سیاسی از جمله دانشجویان دربند حمایت می‌کند.
مبارزه برای آزادی‌های سیاسی، مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، یکی از خواست‌های مشترک اقشار و طبقات گوناگون جامعه است.
سازمان فداییان (اقلیت) معتقد است مبارزه برای این خواست‌ها، اتحاد هر چه گسترده‌تر جنبش دانشجویی با جنبش کارگری، زنان و سایر جنبش‌های دمکراتیک را می‌طلبد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی- بر قرار باد حکومت شورائی
زنده باد آزادی – زنده باد سوسیالیسم
سازمان فدائیان (اقلیت)
۱۶ مهر ۱۳۸۶
کار- نان – آزادی- حکومت شورائی

نشانی ما روی اینترنت:
www.fadaian-minority.orgآدرس الکترونیکی ما : info@fadaian-minority.org




Sonntag, 7. Oktober 2007


تنفسی در فضای جنگ





سرانجام، جلسه ای که در اساس، دولت آمریکا در تدارک برگزاری آن بود تاسایر کشورهای گروه (١+۵) رابه تهیه و تدوین قطعنامه جدیدی علیه ایران بکشاند، روز جمعه ششم مهر ماه ( ٢۸ سپتامبر٢۰۰۷) درنیویورک و در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل برگزار گردید.
این نشست که علاوه بر وزرای امور خارجه دولت های عضو دائم شورای امنیت (آمریکا، انگلستان، فرانسه، روسیه وچین)، وزیر خارجه آلمان و سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز در آن حضور داشتند، نتوانست درمورد قطعنامه ومفاد آن به توافق برسد واز اتخاذ تصمیم واحد در این زمینه بازماند. در بیانیه پایانی این نشست چنین اعلام شده است که شورای امنیت تا ماه نوامبر، قطعنامه جدیدی علیه ایران صادر نخواهد کرد. کشور های گروه (١+۵) تا ماه نوامبر منتظر گزارش رئیس آژانس بین المللی اتمی در مورد فعالیت های هسته ای ایران و نظر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا خواهند ماند وچنانچه در این مدت، این دو مرجع به نتیجه مثبتی در حل مناقشه اتمی ایران نرسند، آنگاه قطعنامه ای علیه ایران صاد ر خواهند کرد.
بدین ترتیب، علی رغم آنکه دولت آمریکا از مدت ها پیش، تلاش های همه جانبه ای را آغاز کرده وبرای تصویب قطعنامه دیگری علیه ایران تدارک دیده بود و به رغم انرژی وتوانی که برای جلب توافق وهمراه ساختن سایر اعضا دائمی شورای امنیت صرف کرده بود، اما عجالتا توافقی در این زمینه حاصل نشد. مطابق مطالب انتشار یافته، لااقل تا تهیه گزارش جدید البرادعی دبیر کل آژانس اتمی پیرامون فعالیت های هسته ای ایران که در ماه دسامبر انتشار خواهد یافت، این مسئله به تعویق افتاد و قطعنامه ای علیه ایران صاد ر نخواهد شد.
اگرچه صدور قطعنامه جدید وسیاست تشدید فشار وتهدید و افزایش دامنه تحریم ها، می توانست بر دامنه بحران و تشنج اوضاع بیافزاید، اما عدم صدور چنین قطعنامه ای به هیچوجه به معنای کاهش از دامنه بحران و تشنج نیست. اولا همین عدم توافق در شورای امنیت واختلاف وشکاف میان این کشورها بر سر نحوه برخورد به فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی که خود برخاسته از اختلافات عمیق تری برسر مسائل و منافع اقتصادی است، به خودی خود انعکاسی از تشدید بحران است. ثانیا عدم صدور قطعنامه جدید مبتنی بر تحریم های بیشتر، به معنای عدم اعمال تحریم های بیشتر واقدامات دیگری که بحران را به مرحله انفجار نزدیک تر می سازد نیست.
آنچه که روشن است ، دولت آمریکا در منازعه اتمی با جمهوری اسلامی عقب نخواهد نشست. عقب نشینی در این زمینه، خفت بار تر از شکست آمریکا در عراق است و بدیهی است که دولت آمریکا نه تنها نمی خواهد چنین خفتی را بپذیرد، بلکه به هر نحوی که شده می خواهد جمهوری اسلامی را به تمکین وادارد تا زخم شکست در عراق را شاید با پیروزی بر جمهوری اسلا می التیام بخشد!
دولت آمریکا البته ترجیحا می خواهد از طریق نهادهای بین المللی وجلب توافق اعضای شورای امنیت به این هدف خود جامه عمل بپوشاند. اما مطلقااینگونه نیست که درهمه موارد، اتخاذ سیاست و پیشبرد آن رابه تصمیم و موافقت این نهادها مشروط کند. در شورای امنیت قطعنامه ای تصویب بشود یا نشود، آمریکا از هم اکنون تحریم های گسترده ای را به طور مستقل و خارج از چارجوب ها وتصمیمات این "شورا" یا به مرحله اجرا گذاشته است ویا در صدد اجرای آن است و بر فشارهای سیاسی و اقتصادی و حتا تهدیدات آشکار و نهان نظامی خود نیز افزوده است.
٢۶ سپتامبر( چهارم مهر)، درست زمانی که احمدی نژاد درنیویورک خود را برای حرافی های بی مقدار در شصت ودومین نشست مجمع عمومی سازمان ملل آماده می نمود، مجلس نمایندگان آمریکا طرحی را که از چند ماه پیش از آن در دستور کار خود گذاشته بود، به تصویب رساند و سپاه پاسداران را در لیست جریان های تروریستی گذاشت. مطابق این طرح که بعدا به تصویب مجلس سنای آمریکا هم رسید، نه فقط سپاه قدس یعنی شاخه برون مرزی سپاه پاسداران که پیش از این نیز توسط آمریکا به عنوان یک نیروی تروریست و مداخله گردر امور عراق شناخته شده بود، بلکه کل سپاه پاسداران در لیست نیروهای تروریستی قرار گرفت.
مطابق این مصوبه، هر موسسه ای که با سپاه پاسداران ارتباط داشته باشد، باید مورد تحریم قرار بگیرد.در بخشی از این مصوبه، از دولت خواسته شده است بانک های خارجی را به خارج ساختن دارائی های خود از ایران تشویق کند. شرکت های خارجی که در ایران به خصوص درصنایع نفت وگاز سرمایه گذاری کنند، از یارانه دولت آمریکا محروم می شوند وهمکاری با کشورهائی که از برنامه اتمی ایران حمایت کنند، ممنوع می شود.
شایان ذکر است که پیش از این نیز عناصر وابسته به رژیم جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران آن در عراق توسط ارتش آمریکا بازداشت شده اند و یکی از فرماندهان ارتش آمریکا در عراق، از ورود دهها تن از اعضای سپاه قدس به خاک عراق وآموزش جنگجویان شیعه که علیه سربازان آمریکائی می جنگند، سخن گفته بود. ژنرال "دیک لینچ" حدود یک ماه پیش خاطر نشان ساخت که نیروهای تحت فرمان وی، این تحرکات را زیر نظر دارند، محل حضور آن ها را می دانند و ممکن است آن ها را موردهدف قرار دهند.
با توجه به این سابقه، معنای سیاسی و عملی این مصوبه روشن تر از آن است که نیازی به توضیح وتفسیر داشته باشد. "وین رایت" معاون سابق اداره اطلاعات بخش خاور میانه وزارت امور خارجه آمریکا پیرامون این مصوبه ودر مورد وادار کردن جمهوری اسلامی به تسلیم، به صراحت چنین می گوید" اگر به اهدافی در ١۰ – ٢۰ مایلی درون مرزها ویا به زیر ساختار ها حمله شود، ایران مجبور است در سیاست های خود تجدید نظر کند" نام برده پیرامون انگیزه و طرح دیگری که دولت آمریکا از این مصوبه می تواند داشته باشد چنین می گوید "بمباران احتمالی مواضع سپاه در مرزهای عراق برای این خواهد بود که ایران را وارد یک سیکل تلافی جویانه کند و بعد نهایتا به یک حمله وسیع تر علیه تاسیسات اتمی ایران تعمیم داده شود."
اگر محافل ومقامات آمریکائی در رابطه بامناقشه اتمی باجمهوری اسلامی در گذشته، به این اکتفا می کردند که به طور کلی بگویند "همه گزینه ها و از جمله گزینه نظامی روی میز قرار دارد" اما اکنون مرتبا اطلاعات و خبرهائی در ارتباط با برنامه های آمریکا برای حمله به ایران پخش می شود. این محافل ومقامات اکنون به طور مشخص از حمله نظامی به مراکز سپاه درنوار مرزی عراق و سپس بمباران تاسیسات اتمی صحبت می کنند.
علاوه بر انگلستان، دولت فرانسه نیز در اعمال فشارهای بیشتر و شدید تر بر جمهوری اسلامی واتخاذ شیوه های حادتر، با آمریکا همراه است. دولت فرانسه و سارکوزی نماینده آن، که کم کم دارد جای خالی تونی بلر را پر می کند، به دنباله روی از آمریکا، مستقلا تحریم های یک جانبه ای را به مرحله اجرا گذاشته است. سارکوزی در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل بر ضرورت صدور قطعنامه جدید علیه ایران واعمال تحریم های شدید تر تاکید نمود وراه حل مناقشه اتمی را ترکیبی از "مذاکره و قاطعیت" خواند! گفتنی است که "برنارگوشنر" وزیر امور خارجه فرانسه تحریم های تا کنونی را ناکارآمد خوانده و درهمین رابطه گفته است "جهان برای ممانعت از دستیابی ایران به سلاح اتمی، باید آماده جنگ باشد"!
دولت آلمان گرچه عجالتا میانه بازی پیشه نموده وبه تحریم های یک جانبه نپیوسته است و بر آن است که تحریم های بیشتر باید در چارچوب سازمان ملل باشد و از توسل به اقدام نظامی علیه ایران اجتناب گردد، اماروشن است که مانعی دراین راه نخواهد بود.
اما روسیه و چین، پیش از برگزاری اجلاس کشورهای گروه (١+۵) ضمن مخالفت آشکار باگسترش تحریم ها و صدور قطعنامه جدید، نسبت به سخنان وزیر خارجه فرانسه واخبار فزاینده در باره امکان اجرای عملیات نظامی علیه ایران، ابراز نگرانی کرده بودند. درنشستی که با شرکت وزیران امور خارجه کشورهای گروه هشت به ابتکار کاندولیزا رایس، تحت عنوان ضیافت شام، اما برای رایزنی وجلب توافق اعضای شورای امنیت درمورد مفاد قطعنامه جدید، روز قبل از برگزاری اجلاس کشورهای گروه (١+۵) برگزار گردید، لاوروف وزیر خارجه روسیه بررسی قطعنامه جدید را بی موقع خواند. وی ضمن انتقاد از اقدامات آمریکا مبنی بر تحریم های یک جانبه خارج از سازمان ملل، تحریم ها ی جدید را مشروط به خاتمه بازرسی های آژانس اتمی ساخت. مشاجرات تند لفظی میان لاوروف وکاندولیزا رایس، نشانی از این داشت که اعضای دائمی شورای امنیت قادر به اتخاذ تصمیم واحدی نخواهند بود.
جمهوری اسلامی گرچه خوشحالی خویش را از عدم تصویب قطعنامه جدید و کسب مهلتی دیگر برای اتلاف وقت پنهان نمی کند، اما روشن است که این شادی بیدوام ، تنها درحکم لایه نازکی است که بر روی ترسی بزرگ نهاده می شود. ترسی که واقعیست و پنهان کردنی نیست. جمهوری اسلامی علی رغم این تنفس موقت، ناچار به عقب نشینی است. نشانه های این عقب نشینی را از هم اکنون می توان مشاهده کرد. روز شنبه هفتم مهرماه، سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران، طی مراسمی، از تغییر وتحول وظائف و ماموریت سپاه پاسداران خبر داد. وی گفت "بنا به تشخیص رهبر، استراتژی سپاه پاسداران با گذشته فرق کرده است ماموریت اصلی سپاه در حال حاضر، مقابله با تهدیدهای داخلی است و پس از آن، در صورت تهدید نظامی خارجی، سپاه به کمک ارتش خواهد شتافت"! سرلشکر جعفری دراین مراسم همچنین مطرح کرد، "آقا فرموده اند سپاه باید بسیج شود"! بنابراین فرماندهی بسیج نیز به سپاه محول شد! و در یک چشم بهم زدن این هر دو نهاد ارتجاعی درهم ادغام شدند!
روشن است که باتعمیق وگسترش بحران ورشدروزافزون نارضایتی واحتمال برآمدهای توده ای ، جمهوری اسلامی ازهم اکنون داردخودرابرای سرکوب مبارزات مردم وبرای مقابله بابحران های سیاسی آینده آماده میکند.
دلیل دیگراین تحولات فوری، آنهم در فضای وحشت وهراس از اقدامات نظامی آمریکا از طریق انگشت نهادن بر ماهیت تروریستی سپاه پاسداران وتحرکات آن درعراق ، خنثا سازی این تاکتیک است. با اینهمه واضح است که ارتجاع اسلامی، با این ترفندها، نمی تواند ترفندهای ارتجاع امپریالیستی را خنثا کند واز دامنه بحرانی که در درون آن جنگی ارتجاعی درکمین نشسته است بکاهد.
رویدادهای دوماه گذشته، نشان دهنده تشدید فزاینده بحران و نزدیک تر شدن آن به مرحله انفجار است. اگر جمهوری اسلامی پروسه غنی سازی را متوقف نسازد که تاکنون متوقف نساخته و بر ادامه آن اصرار ورزیده است، ارتجاع امپریالیستی پاره ای از تهدیدات نظامی خویش راعملی خواهد کرد. تنفسی که جمهوری اسلامی به دست آورده است، تنفسی در فضای جنگ بیشتر نیست وشبح جنگ همچنان برفراز سر آن در پرواز است. کسی نمی داند چند قدم به فاجعه مانده است، اما هرکس این را می بیند که فاجعه یک قدم نزدیک تر شده است. ارتجاع اسلامی وارتجاع امپریالیستی دست به دست هم داده اند تا فاجعه ای هولناک را بر مردم ایران ومنطقه تحمیل کنند

از خواست ها و مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه حمایت کنیم



از روز شنبه هفتم مهرماه و در پی عدم تحقق وعده های مقامات دولتی و مدیران کارخانه، کارگران نیشکر هفت تپه بار دیگر دست به اعتصاب زدند.
کارگران ضمن برپایی اعتصاب، با راهپیمایی، مسدود کردن جاده و تحصن در برابر ادارات دولتی خواستار رسیدگی به خواست های شان شده و اعلام کردند که دیگر به وعده های مقامات دولتی و مدیران کارخانه اعتمادی نخواهند کرد.
دولت جمهوری اسلامی ضمن گسیل افراد مسلح به منطقه که بنابر گفته ی کارگران، از مزدوران مسلح خارجی هستند، و تهدید کارگران به سرکوب، برخی از کارگران را به دلیل فعالیت در این رابطه تهدید به دستگیری کرده است.
از جمله ی خواست های کارگران پرداخت حقوق معوقه، پرداخت مزایای معوقه ی دو سال اخیر کارگران، جلوگیری از فروش زمین های کشاروزی که مدیران کارخانه همراه با محافل قدرت در بیرون از کارخانه دنبال تصاحب آن هستند، فراهم آوردن شرایط برای ادامه ی کار کارخانه و عدم فروش کارخانه خوراک دام که از جمله واحدهای سودده این مجموعه است، می باشند.
تا زمان صدور این اطلاعیه و با گذشت چند روز، اعتصاب، تحصن و تظاهرات کارگران هم چنان ادامه داشته و بر تعداد شرکت کننده گان در این اعتراضات افزوده می شود.
سازمان فداییان (اقلیت) ضمن حمایت از خواست های کارگران، اقدامات رژیم برای سرکوب کارگران و دستگیری آن ها را محکوم می کند.
سازمان فداییان (اقلیت) خواستار حمایت از این مبارزات و خواست ها به هر شکل و نحو ممکن است. باید در این شرایط سخت که رژیم با نیروهای مسلح اش قصد سرکوب کارگران را دارد از کارگران نیشکر هفت تپه حمایت کرد و آن ها را تنها نگذاشت.
سازمان فداییان (اقلیت) معتقد است که کارگران برای رسیدن به خواست های شان، راهی جز تداوم مبارزات شان نداشته و ایجاد تشکلات کارگری یک ابزار ضروری برای تداوم مبارزه است. کارگران تنها با اتحاد و مبارزه می‌توانند سرنوشت خود را تغییر دهند و در این مبارزه، چیزی جز زنجیرهای پای شان برای از دست دادن ندارند.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی- بر قرار باد حکومت شورائی
زنده باد آزادی – زنده باد سوسیالیسم
سازمان فدائیان (اقلیت)
۹ مهر ١۳۸۶
کار- نان – آزادی- حکومت شورائی