Samstag, 30. Juni 2007

دو رویداد در دو مقطع
تیر ماه، زنده کننده خاطره دو رویداد مهم در تاریخ مبارزاتی توده‌های مردم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی است.
اول تیر ١۳۶۰، دو روز پس ازتهاجم خونین گله‌های پاسداران و اوباش وابسته به رژیم به تظاهرات ۳۰ خرداد، جلادان رژیم جمهوری اسلامی فرصت را برای آغاز قتل عام زندانیان سیاسی مساعد یافتند. رفیق سعید سلطانپورکه در تهاجم پاسداران به مراسم عروسی‌اش دستگیر شده بود به همراه ٢٢ تن دیگر اعدام شد. این اعدام وحشیانه سرآغاز مرحله جدیدی از تلاش حاکمیت برای غلبه قطعی بر اوضاع بود. در سه سالی که ازقدرت گیری جمهوری اسلامی می‌گذشت، کشاکشی تعیین کننده میان توده‌های مردمی که رژیم شاه را سرنگون کرده بودند و خواستار متحقق ساختن خواست‌هایشان بودند از یکسو و رژیم جمهوری اسلامی از سوی دیگر در جریان بود. رژیم مرحله به مرحله با سرکوب جنبش انقلابی توده‌های کردستان، ترکمن صحرا، جنبش کارگری، و دانشجویان تلاش کرد بر اوضاع غلبه نماید. جنگ ارتجاعی با عراق نیز با دامن زدن به روحیات ناسیونالیستی و شووینیستی بهانه‌ای برای معطوف نمودن افکار عمومی به "دشمن خارجی" به خدمت تسهیل شرایط سرکوب در داخل به کار گرفته شد. اوایل سال ۵۹ دانشگاه‌ها تعطیل شدند و تیر سال ۶۰، نقطه آغاز مرحله‌ای از سرکوب خونین، اعدام‌های دسته جمعی و ایجاد جو رعب و وحشت بر جامعه بود که به تسلط نزدیک به یک دهه سکون و خمودگی بر جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه توده‌های مردم ایران منجر شد.
رژیم، زمانی دانشگاه‌ها را بازگشایی نمود که با تصفیه ده‌ها هزار دانشجو و صدها استاد مترقی دانشگاه‌ها اطمینان حاصل کرد عجالتا خطری از جانب دانشگاه متوجهش نیست. سرکوب سال ۶۰، به این معنا نتایجی را که حکومت اسلامی از آن انتظار داشت، به بار آورد.
با پایان جنگ ایران و عراق، رفته رفته جنبش‌های توده‌ای، کارگری و دانشجویی دوران خمودگی را پشت سر گذاشتند و اعتراضات به اشکال شورش‌های توده‌ای، و حرکات پراکنده کارگری آغاز شدند. جنبش دانشجوئی اما شرایط متفاوتی داشت. "پاکسازی" دانشجویان و استادان چپ و مترقی از دانشگاه‌ها، صافی‌های ایدئولوژیکی که برای گزینش دانشجویان ایجاد شده بود و ممنوعیت هر گونه فعالیت دانشجویی خارج از چهارچوب نظام عقیدتی حکومت اسلامی سبب شده بود که حرکت و اعتراض چشمگیری در دانشگاه‌ها مقدور نباشد و انجمن‌های اسلامی دانشجویی در مقام کنترل کننده ایدئولوژیک و سیاسی دانشجویان بر همه امور دانشگاه‌ها تسلط داشته باشند. اما مبارزه جاری در جامعه قالب‌های تعیین شده توسط حکومت را پشت سر گذاشته و راه خود را می‌گشود.
دانشگاه‌ها نیز نمی‌توانست از این قاعده مستثنا باشد. مبارزه در درون انجمن‌های اسلامی که اکنون در "دفتر تحکیم وحدت" متشکل شده بودند، به کشاکش در درون این تشکل انجامید. دو گرایش عمده در درون این تشکل شکل گرفت؛ گرایشی که کماکان به جناح مسلط هیات حاکمه متعلق بود و گرایشی که ایجاد اندکی فضای بحث و فعالیت دانشجویی را طلب می‌کرد. برآمد آن مرحله در جنبش اعتراضی توده‌ای و دانشجویی که فضای سال‌های نیمه دوم دهه هفتاد اقتضا می‌کرد در درون هیات حاکمه، به جلوی صحنه راندن خاتمی بود که در انتخابات سال ١۳۷۶ عمدتا با آرای جوانان و زنان به ریاست جمهوری رسید. گذشت مدتی نه چندان طولانی از قرار گرفتن این گرایش در راس قوه مجریه کافی بود که به متوهمین نشان دهد از این امام‌زاده نیز معجزه‌ای ساخته نیست. گرایش تا کنون طرفدار خاتمی در درون دفتر تحکیم وحدت در اعتراض به مماشات رئیس جمهور و طرفدارانش در قبال تشدید سرکوب و ممنوعیت انتشار نشریات طرفدار رئیس جمهور از جمله روزنامه سلام، تحصن و تظاهراتی را سازمان داد. روز ١۸ تیر سال ١۳۷۸، تظاهرات که از خوابگاه دانشگاه آغازگشته بود به سرعت به خیابان‌ها کشیده شد. جمهوری اسلامی که زبانی جز سرکوب و کشتار نمی‌فهمد تنها راه چاره را در سرکوب خونین این تظاهرات دانست. اما این بار اوضاع با تیر ١۳۶۰ متفاوت بود. تظاهرات ١۸ تیر ١۳۷۸ با شعار "٢۰ سال سکوت تمام شد" نه مانند تیر۶۰ به سکون و رکود انجامید، بلکه نوید دهنده آغاز پایان سکوت بود. اجتماع توده‌های مردمی که برای حمایت از دانشجویان به مقابل دانشگاه تهران آمده بودند و در شعارها با دانشجویان همراهی می‌کردند نیز تنها بیانگر این مساله بود که آتش خفته در درون جامعه کم کم زبانه می‌کشد و اعتراضات دانشجویی طلیعه آن است.
از آن زمان، جنبش توده‌های تحت ستم مراحل متعددی از جنگ و گریز با حکومت اسلامی را طی کرده است و علیرغم افت و خیزها سیر صعودی داشته است. جنبش دانشجوئی که برای اولین بار پایان ٢۰ سال سکوت را علنا و با صدای بلند در خیابان‌ها اعلام کرد، سرانجام توانسته است قالب‌های تعیین شده رژیم را بشکند. تشکل‌های وابسته به حکومت اسلامی در دانشگاه‌ها تجزیه شده اند. گرایش چپ جنبش دانشجویی اعتماد به نفس یافته است تا حضور علنی و مستقل خود را اعلام نماید. کابوسی که خواب را بر حکومت اسلامی حرام کرده بود، هم اکنون به واقعیت دانشگاه‌ها و جنبش دانشجویی تبدیل شده است. دولت احمدی نژاد با این توهم که می‌تواند بار دیگر رکود و خمود اوائل دهه ۶۰ را بر دانشگاه‌ها حاکم کند، موج جدیدی از سرکوب و بگیر و ببند دانشجویان را سازمان داده است. اما این اقدامات هرچند با آزار و اذیت دانشجویان همراه است، هرگز نخواهد توانست نتایج مورد نظر حکومت را به بار آورد. چرا که جنبش دانشجویی یک جنبش درخود نیست. از جنبش طبقه کارگر و توده‌های مردم انرژی می‌گیرد، نمایانگر مبارزه جاری در جامعه است و خود بر آن تاثیر می‌گذارد. جنبش طبقه کارگر ایران و جنبش‌های توده‌ای مرحله رخوت و ترس از سرکوب را پشت سر گذاشته‌اند و به اشکال مختلف به پیشروی ادامه می‌دهند. جنبش دانشجویی نیز تنها چشم‌اندازی که در مقابل خود دارد، پیشرفت به مراحل بالاتر مبارزه و رادیکال شدن است. سرکوب به ابزار پوسیده‌ای تبدیل شده که قادر نیست سیلی را که به راه افتاده است، متوقف سازد

Donnerstag, 28. Juni 2007



شعله‌های خشم، بار دیگر زبانه کشید

کارگران و زحمتکشان!
سه‌شنبه شب، شعله‌های خشم واعتراض توده‌های زحمتکش مردم ایران، بار دیگر زبانه کشید و تهران تا نخستین ساعات بامداد روز چهارشنبه، عرصه درگیری مردم با نیروهای سرکوب مزدور حکومت اسلامی بود.
تعداد زیادی پمپ بنزین به آتش کشیده شد. بانک‌ها و فروشگاه‌های زنجیره‌ای دولت و سرمایه‌داران مورد حمله قرار گرفت. گستردگی این اعتراض به حدی بود که واحدهای ضد شورش قادر به مهار اوضاع نبودند. مزدوران بسیج و سپاهی را به یاری طلبیدند. نیروهای سرکوب به سوی مردم آتش گشودند. حداقل ۳ نفر کشته و تعدادی زخمی شده‌اند. گروهی از مردم نیز دستگیر شده‌اند.
گرچه این اعتراض در تهران گسترده بود و شکل شورش به خود گرفت، اما محدود به تهران نبود. همین که در ساعت ۹ شب، شبکه دوم خبر اجرای سهمیه بندی بنزین را از ساعت ۱ بامداد اعلام نمود. در شهرستان ها نیز، مردم، سیل آسا به سوی پمپ بنزین ها یورش بردند. اما بسیاری از آنها پشاپیش تعطیل کرده بودند. در سراسر ایران، پلیس و دیگر نیروهای سرکوب در پمپ بنزین ها و خیابان ها مستقر شدند، تا مانع گسترش این اعتراضات گردند.
اعتراض توده های مردم سراسر ایران، به ویژه شورش توده های مردم زحمتکش تهران، اعتراض به رژیمی ست که زندگی را بر دهها میلیون تن از توده های مردم تباه کرده است. میلیون ها انسان را به ورطه فقر و گرسنگی سوق داده است. هر روز به بهانه ای بهای کالاها و خدمات مورد نیاز را افزایش می دهد.
اعتراض توده مردم به موجودیت رژیمی ست که دشمن مردم است و چنان از توده ها وحشت دارد که همچون یک راهزن، اقدام راهزنانه خود راغافل گیرانه انجام می دهد. تصمیم ارتجاعی و ضد مردمی خود را شبانه اعلام می کند، تا مردم فرصت واکنش اعتراضی پیدا نکنند.
توده های مردم ایران آگاهند که سهمیه بندی بنزین، مقدمه ای برای چاپیدن بیشتر آنها توسط دولت است. بهای بنزین به زودی، حداقل سه، چهار برابر می شود. این افزایش، موج عنان گسیخته دیگری از گرانی کالاها و خدمات مورد نیاز مردم زحمتکش را در پی خواهد داشت.
اعتراض توده های مردم، اعتراض برحق آنها به رژیمی ست که جز تباه کردن زندگی کارگران و زحمتکشان در ایران ثمری نداشته و نخواهد داشت. باید دامنه اعتراض را وسعت داد. هر سکوتی، ارتجاع حاکم بر ایران را هارتر خواهد کرد.
خواست فوری توده های میلیونی مردم ایران این است: بساط سهمیه بندی بنزین باید برچیده شود. بهای بنزین نباید، یک ریال افزایش یابد.
مرگ بر رژیمی که با افزایش روزافزون بهای کالاها و خدمات، زندگی میلیون ها تن از مردم زحمتکش راتباه کرده است.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی- بر قرار باد حکومت شورائی
زنده باد آزادی – زنده باد سوسیالیسم
سازمان فدائیان (اقلیت)
۶ تیر ۱۳۸۶
کار- نان – آزادی- حکومت شورائی
نشانی ما روی اینترنت:
http://www.fedaian-minority.org/آدرس الکترونیکی ما : mailto:info@fedaian-minority.org

Samstag, 16. Juni 2007

اجلاس کشورهای صنعتی و مرحله ی پیشرفته تضادهای امپریالیستی
کنفرانس سران هشت کشور بزرگ صنعتی جهان، تحت شدید ترین تدابیر پلیسی وامنیتی، از تاریخ ششم تا هشتم ژوئن در شهر هایلیگندام آلمان برگزار شد. بحث محیط زیست، مقابله با گرمایش زمین و کاهش گازهای گلخانه ای، مسئله آفریقا، جدائی کوسوو از صربستان و موضع گیری در قبال جمهوری اسلامی، از جمله مباحث مهم سی و سومین اجلاس این هشت کشور امپریالیستی یعنی آمریکا، انگلیس، ایتالیا، آلمان، فرانسه، ژاپن، کانادا و روسیه بود. اجلاس کشورهای گروه هشت، به رغم هزینه ها و مخارج سرسام آوری که صرف تدارک و برگزاری آن شد، اما هیچ نتیجه کیفا تازه ای که حاکی از توافق کشورهای یاد شده در این زمینه ها باشد در برنداشت. نشست گروه هشت، برعکس نشان داد که اختلافات و تضاد میان برخی از این کشورها، بیش از پیش افزایش یافته و تشدید شده است. اگر چه مرکل، صدراعظم آلمان چنین اعلام نمود که درمورد نحوه مقابله با گرمایش زمین و کاهش گازهای گلخانه ای توافق به عمل آمده است، اما فورا اعتراف نمود که در موردمیزان آن توافقی حاصل نشده است. آمریکا، قبل از این اجلاس نیز، مشارکت در یک موافقت نامه الزام آور را رد کرده و جیمز کاناتون مشاور بوش، سیاست رسمی آمریکا را چنین فرمول بندی کرده بود که گروه هشت، محل مناسبی برای تعیین چنین اهدافی نیست و کنفرانس نمی تواند سیاست های ملی اعضای خود را به آنان دیکته کند. آمریکا دراین اجلاس نیز روی همین مواضع باقی ماند. توافقات گروه هشت درمورد مناقشه اتمی ایران و بیانیه پایانی کنفرانس در این زمینه نیز، چیز جدید و یا فراتر از قطعنامه شورای امنیت در برنداشت. درمورد مسئله آفریقا نیز، با اختصاص مبلغی برای مقابله با بیماری ایدز، مالاریا و سل، - صرف نظر از این که این موضوع تا چه میزان ظاهر سازی است و یا این که بتواند به حل مسائل آفریقا کمک کند- سروته قضیه هم آورده شد. و بالاخره طرح آمریکا و برخی از هم پیمانان اروپائی آن برای جدائی کوسوو، با مخالفت روسیه روبرو گردید و با شکست مواجه شد. گرچه آمریکا و هم پیمانان اروپائی اش در تلاش اند این موضوع را به شورای امنیت بکشانند و از طریق تصویب قطعنامه، جدائی کوسوو راعملی سازند، اما روسیه نیز پیشاپیش اعلام کرده است، صدور هر قطعنامه ای دراین زمینه را وتو خواهد کرد.
اما، بسیار مهم تر از خود این اجلاس، شرایط و فضای متشنجی بود که نمایندگان این کشورها در آن فضا و شرایط، به کنفرانس پا می گذاشتند. تهدید ها و نزاع لفظی میان سران روسیه و آمریکا برسر طرح آمریکا مبنی بر استقرار یک ”سیستم دفاع موشکی“ درجمهوری های چک و لهستان، در آستانه برگزاری این کنفرانس، چنان بالا گرفت که دیگر کاملا مشخص بود که این موضوع، تمام مباحث و موضوعات اجلاس کشورهای گروه هشت را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.
جدال شدید لفظی، البته از مدتی قبل از آن آغاز شده بود. روسیه از چند ماه پیش نیز نسبت به سیاست های زورگویانه آمریکا ابراز نارضایتی نموده و علنا از آن انتقاد کرده بود. در ”اجلاس جهانی امنیت“ که اوائل فوریه سال جاری درمونیخ برگزار شد، پوتین درحضور وزیر دفاع آمریکا با لحن تندی از آمریکا واین که پا را از مرزهای خود فراتر گذاشته است و با اعمال زور در صدد تسلط بر کل جهان است، به انتقاد پرداخت. رئیس جمهور روسیه در این اجلاس، علاوه بر آن که از استقرار سیستم موشکی در شرق اروپا به عنوان یک اقدام برهم زننده توازن استراتژیکی در سطح جهان یاد نمود، در عین حال هشدار داد که چنین اقدامی بدون پاسخ نخواهد ماند. این هشدار تهدید آمیز، در آن مقطع با پرتاب یک موشک آزمایشی قاره پیما به عنوان یک اقدام نمایشی نیز تکمیل شد.
آمریکا وهم پیمانان نزدیک آن که از سخنان پوتین برافروخته شده بودند، در عین آن که وی را به عنوان یک ”دیکتاتور“، به باد حمله گرفته و نسبت به ”سیرقهقرائی روند گسترش دمکراسی در روسیه“ اقدامات تبلیغاتی گسترده ای را سازمان دادند، بر ضرورت کاهش تنش ایجاد شده و ملایم شدن لحن برخوردها، تاکید داشتند. وزرای خارجه آمریکا و روسیه در این زمینه به گفتگو وتبادل نظر پرداختند. با این همه، این کوشش ها، نه تنها به جائی نرسید و گره ای از کلاف پیچ در پیچ نزاع های لفظی نگشود و برتهدید ها نقطه پایان نگذاشت، بلکه اوضاع از قبل هم نا آرام تر و متشنج تر شد. این کوشش ها، در واقعیت امر نمی توانست نتیجه بخش باشد، چرا که بروز این مشاجرات تند لفظی، تنها بازتاب تضادها و اختلافات عمیق تری است که بیش از پیش تشدید شده اند. در آستانه برگزاری اجلاس کشورهای گروه هشت، چالش میان آمریکا و روسیه وارد مرحله پیشرفته تری شد.
تصمیم دولت آمریکا برای استقرار موشک با کلاهک های اتمی در شرق اروپا یعنی کشورهای تحت نفوذ پیشین روسیه و اصرار بوش نماینده امپریالیسم آمریکا بر این مسئله، جنگ لفظی میان روسیه وآمریکا را بیش از پیش شدت بخشید. مقامات روسی ”سپر دفاع موشکی“ آمریکا را، تهدید واقعی علیه روسیه واقدامی از نوع جنگ سرد تلقی کردند. پوتین، تصمیم آمریکا را یک اقدام تحریک آمیز علیه روسیه و دامن زننده ی رقابت های تسلیحاتی خواند. رئیس جمهور روسیه، این بار نیز با لحن بسیار تند وتهدید آمیزی هشدار داد اگر آمریکا به چنین اقدامی دست بزند، روسیه نیز موشک های خود را به سوی اهدافی در اروپا نشانه خواهد رفت!
در پاسخ به این سخنان شدیدالحن، جرج بوش که در پراگ به سر می برد و راهی آلمان برای شرکت در اجلاس گروه هشت بود، با لحن آرام تری که در عین حال با اندکی سراسیمگی نیز همراه بود، خطاب به رئیس جمهور روسیه گفت، ولادیمیر نباید از طرح موشکی آمریکا بترسد. جنگ سرد به پایان رسیده است. اوبا لحن اطمینان بخشی به پوتین گفت، ”روسیه دشمن ما نیست، نیازی به واکنش نظامی نیست و آمریکا با روسیه در جنگ نیست“! جرج بوش مجددا ادعا کرد که استقرار موشک در جمهوری های چک و لهستان، صرفا یک تدبیر دفاعی است که هدف آن نه روسیبه، بلکه مقابله با ایران و کره شمالی است. این توضیحات آرام کننده، درعین حال، با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت داخلی روسیه وانتقاد شدید از پوتین به خاطر ”منحرف شدن از مسیر اصلاحات دمکراتیک“ وعمل نکردن به وعده های این کشور درمورد دمکراسی، همراه بود. اما ادعای بوش برای مقابله با ایران و کره شمالی- که هیچکس آن را باور نداشت- با استهزای خوار کننده ای از سوی پوتین پاسخ گرفت.
کشمکش ها و منازعه لفظی، تا اجلاس گروه هشت ادامه یافت. تمام سعی مرکل، رئیس دوره ای اتحادیه اروپا و میزبان اجلاس کشورهای گروه هشت، بر این بود که بر آتش تنش میان آمریکا و روسیه آب بپاشد و از تعمیق و گسترش آن جلوگیری نماید.
اگر چه هنوز از مضمون صحبت ها وادامه جدل آمریکا و روسیه در درون اجلاس، اطلاع دقیقی در دست نیست وهنوز مشخص نیست که چه تصمیماتی در این زمینه گرفته شده ویا پشت پرده چه توافقاتی انجام شده است، اما یک نکته از هم اکنون روشن است که اختلافات و تضادهای فیمابین این کشورها بیش از پیش تشدید شده است. تضاد در جبهه درونی کشورهای امپریالیستی اکنون به مرحله ای رسیده است که علنا درمقابل هم می ایستند. وقتی که سران این کشورها علنا از تقویت ابزارهای جنگی و تسلیحاتی صحبت می کنند، وقتی که علنا یکدیگر را از طریق موشک وامثال ان مورد تهدید قرارمی دهند، آنان از این طریق، در واقع مرحله پیشرفته تری از تشدید تضادهای فیمابین خود را به نمایش می گذارند.
واقعیت این است که فروپاشی بلوک شرق، بازارهای وسیع و جدیدی را به روی آمریکا و سایر کشورهای امپریالیستی گشود. روسیه از هم پاشیده ی تحت زعامت گورباچف از سوی کشورهای بزرگ صنعتی جهان که در آن زمان متشکل از هفت کشور بود و جی ۷ یا گروه هفت خوانده می شد، شدیدا تحت فشار قرار داشت تا هر چه زودتر دروازه هایش را به روی ”دمکراسی “، ورود سرمایه های خارجی و برای غارت مواد خام و طبیعی بگشاید و هرچه زودتر خودرا با این کشورها هماهنگ سازد. باروی کا آمدن یلتسین، خواست این کشورها به طور کامل به تحقق در آمد و روسیه نیز در سال ۱۹۹۷ به عضویت کشورهای صنعتی پذیرفته شد. از آن زمان جی ۷، تبدیل به جی ۸ شد. تحولات یک دهه اخیر و رقابت قدرت های امپریالیستی درون گروه هشت، برای تصاحب بازارها و منابع طبیعی ومواد خام، تماما به زیان روسیه رقم خورده است. روسیه امپریالیستی در طول این سال ها مدام بازارها و مناطق تحت نفوذ خود را به سود دیگر کشورهای عضو گروه هشت از دست داده است. سرمایه د اری روسیه خواهان پایان این وضعیت است. پوتین نماینده امپریالیسم روسیه به زبان صریح می خواهد بگوید، روسیه امروز، روسیه زمان یلتسین نیست. روسیه نمی خواهد بیش از این مناطق تحت نفوذ و بازارهای خود را از دست بدهد وآنها را به سادگی دراختیار رقبای خود بگذارد. روسیه ، سهم خودرا طلب می کند. البته روسیه چند سال قبل و پیش از تحولات منطقه خاور میانه نمی توانست، این چنین به رجز خوانی علیه رقبای خود به ویژه، علیه آمریکا بپردازد. اما وقتی که آمریکا یک رشته شکست های پی در پی رامتحمل گردید و در عراق وافغانستان و لبنان و ایران همه جا با شکست و ناکامی روبه رو شد، بدیهی است که روسیه نیز به خود جرات بدهد، علنا سهم خود را طلب کند، در برابر یکه تازی های آمریکا بایستد و مدعی ایفای نقش برجسته تری درمعادلات بین المللی شود.
این موضوع نیز بیان گرچیز دیگری نیست، مگر مرحله پیشرفته تری از تضاد قدرتهای امپریالیستی، تشدید اختلاف و کشمکش میان این قدرت ها برای گسترش دامنه نفوذ خود، برای کسب بازارهای جدید و برای تقسیم مجدد جهان .
نبرد طبقاتی کارگران گسترش می یابد

اعتراضات، اعتصابات، تجمع ها و تظاهرات کارگران، روز به روز گسترده تر می شوند. کمتر روزی را می توان یافت که کارگران یک یا چند کارخانه و دیگر واحدهای تولیدی و خدماتی، به یکی از اشکال علنی و مستقیم مبارزه روی نیاورند.
امروز، کارگران نیشکر هفت تپه که تعداد آنها به ۵٠٠٠ نفر می رسد، در اعتراض به عدم تحقق مطالبات شان جاده فرعی بازار هفت تپه را بستند. کارگران متجاوز از دو ماه است که حقوق و مزایای خود را دریافت نکرده اند. پیش از این، مدیریت این واحد که متعلق به جهاد کشاورزی ست، به کارگران قول داده بود که ده روز، دستمزدهای معوقه را پرداخت کند. اما به وعده خود عمل نکرد. بنابراین، کارگران مجددا دست به اعتراض زدند. این اعتراض با واکنش پلیس روبرو گردید. با این وجود کارگران مصمم اند تا تحقق مطالبات شان به اعتراضات علنی خود ادامه دهند.
کارگران کارخانه کاشی و سرامیک کازرون نیز همین امروز، در مقابل فرمانداری این شهر دست به تظاهرات زدند. دستمزد این کارگران نیز به تعویق افتاده و دوسال است که عیدی و بن های کارگری نیز به آنها داده نشده است. اعتراض کارگران، فرماندار را واداشت که با نمایندگان کارگران ملاقات کند. وی نیز همانند دیگر مقامات دولت، به کارگران قول داد که به زودی مطالبات آنها تحقق خواهد یافت. به نظر می رسد که این هم از نمونه وعده ای باشد که به کارگران نیشکر هفت تپه دادند، اما پس از گذشت ده روز به آن عمل نکردند.
خبرگزاری ایلنا همچنین خبر داد که ٢۵۰ تن از کارگران پارس زنیچ تولید کننده قطعات و لوازم یدکی اتوبوس، در اعتراض به پرداخت نشدن منظم دستمزد در هر ماه، دست به اعتراض زده اند. مدیر عامل این شرکت هر شش ماه یکبار و آن هم با چند فقره چک مدت دار، دستمزدها را می پردازد. اگر کارگران اعتراضی هم بکنند، آنها را اخراج می کند.
همچنین ۵۰۰ تن از کارکنان بخش درمان تامین اجتماعی، در یک تجمع اعتراضی درمقابل این سازمان نسبت به قطع فوق العاده جذب و فوق العاه شغلی شان شرکت کردند. آنها نیز با مشکل وضعیت معیشتی خود روبرو هستند.
این اعتراضات که خبر آنها در یک روز انتشار یافته است، نشان دهنده وضعیت وخیم شرایط مادی و معیشتی توده های کارگر و زحمتکش است. فشار اقتصادی که امروزه بر گرده توده های زحمتکش وارد می آید، در چند دهه گذشته بی سابقه است. دستمزد ناچیز کارگران جبران کننده حتا نیمی از مایحتاج روزمره آنها هم نیست که بتواند حداقل معاش کارگر را تامین کند. فقر و گرسنگی بی داد می کند.
نظام سرمایه داری حاکم بر ایران، کارگران را در معرض بی رحمانه ترین استثمار قرار داده است. سرمایه داران و رژیم سیاسی پاسدار منافع آنها، کارگران را از ابتدائی ترین حقوق محروم کرده اند. آنها به عمد حتا دستمزد کارگران را نمی پردازند، تا مانع از آن گردند، کارگران مطالبه افزایش دستمزد و دیگر مطالباتی را به میان کشند که اندکی وضع آنها را بهبود بخشد.
باید این سیاست ضد انسانی سرمایه داران و دولت آنها را درهم شکست. کارگران راه دیگری جز تشدید مبارزه برای رهائی از وضعیت فلاکت بار موجود ندارند. آنها به پا خاسته اند و با گسترش روز افزون مبارزات خود نشان می دهند که به یک جنگ طبقاتی آشتی ناپذیر علیه نظم ضد انسانی موجود روی آورده اند.
کارگران، با کشاندن مبارزه خود به بیرون از چاردیواری کارخانه، با راه پیمائی در خیابان ها، تجمعات اعتراضی درمعابر عمومی و در مقابل موسسات دولتی، بستن جاده ها و درگیری با نیروهای مزدور سرکوب حکومت، جدی بودن مبارزه خود را علیه وضع موجود، در برابر همگان به نمایش گذاشته اند.
سازمان فدائیان (اقلیت) قاطعانه از مبارزات پیگیر کارگران و مطالبات برحق شان حمایت می کند. به تعویق انداختن حقوق و مزایای کارگران باید متوقف شود. دستمزد کارگران باید افزایش یابد. سیستم قراردادهای موقت باید برافتد. کارگران باید از حق اعتصاب و آزادی ایجاد تشکل های مستقل برخوردار گردند.
سرمایه داران و رژیم مرتجع جمهوری اسلامی، در برابر حتا این فوری ترین مطالبات کارگران مقاومت می کنند.
سازمان فدائیان (اقلیت) کارگران ایران را به تشدید مبارزه علیه طبقه سرمایه دار و رژیم جمهوری اسلامی که پاسدار منافع آنهاست فرا می خواند. پیروزی از آن کارگران متحد است و شکست، سرانجام حتمی تمام مرتجعین و دشمنان طبقه کارگر.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی - برقرار باد حکومت شورائی


سازمان فدائیان (اقلیت)
٢۳خرداد ١۳۸۶

کار – نان – آزادی – حکومت شورائی

نشانی ما روی اینترنت:
www.fadaian-minority.orgآدرس الکترونیکی ما : info@fadaian-minority.org