Mittwoch, 25. Juli 2007

خامنه‌ای درنقش شاه و جمهوری اسلامی در جایگاه رژیم سلطنتی
رژیم دیکتاتوری عریان محمد رضا شاه به رغم تمام قدرت ظاهری اش درنیمه اول دهه ۵۰، به نقطه ای رسیده بود که با وجود سکون وآرامش نسبی موجود، رژیم سلطنتی را سخت متزلزل و با بن بست روبه رو می دید. تصورش این بود که با تشدید سرکوب واختناق و حتا ممنوع ساختن هرگونه اختلافات درونی طبقه حاکم، می تواند خود را از بن بستی که سرانجام به نابودی اش انجامید، رها سازد. از این رو، دستور برچیده شدن حتا احزاب فرمایشی ایران نوین و مردم را صادر کرد. حزب واحد رستاخیر را ایجاد نمود. سرکوب وفشار به مردم را افزایش داد و رسما اعلام کرد، هرکس مخالف وضع موجود است، پاسپورتش را بگیرد و ایران را ترک کند.
دیگر لازم نبود که کسی چریک فدائی باشد تا در خیابان ها به گلوله بسته شود ویا شکنجه گاه های ساواک و جوخه اعدام درانتظارش باشد. هر مخالفت وانتقاد ولو کوچک از وضع موجود، با دستگیری، شکنجه ومجا ز ات های سنگینی پاسخ می گرفت. دیگر، مخالفت ومخالفی نمی بایست وجود داشته باشد. برای اطمینان از اجرای بی کم و کاست "فرمان همایونی" دستور داده شد که هیچ زندانی سیاسی، از بند آزاد نشود ولو این که دوران محکومیت اش به پایان رسیده باشد.
همه چیز یک دست شد و تابع فرامین "اعلیحضرت". اما درست درلحظه ای که به نظر می رسید، همه چیز مطابق میل شاه سامان گرفته است، انفجاری ناگهانی رخ داد که تمام دم و دستگاه رژیم سلطنتی را به هوا پرتاب کرد. این انفجار، انفجار خشم، مخالفت واعتراض میلیون ها انسانی بود که رژیم شاه آنها را به هیچ می گرفت. ته مانده طرفداران سلطنت، هنوز هم در ارزیابی خود از رویدادهائی که به واژگونی رژیم سلطنتی انجامید، افسوس می خورند که چرا محمد رضا شاه این اشتباهات پی در پی را مرتکب شد و حتا گروهی از خودی ها را نیز ناراضی کرد. اما آن ها عاجز از درک این حقیقت اند که اشتباهی در کار نبود. آن چه که شاه انجام داد، برخاسته از منطق درونی وذاتی هر رژیم خود کامه واستبدادی ست. دیکتاتوری های عریان، هر شکلی که به خود بگیرند، سلطنتی، نظامی، دینی، فاشیستی، نمی توانند از شکل عریان دیکتاتوری واختناق واستبداد ذاتی آن، گامی به عقب بگذارند، چرا که با هر عقب نشینی، تمام بقاء وموجودیت خود را در خطر می بینند. آنها راهی جز این ندارند که به بالاترین قله استبداد پناه برند واز آنجا سرنگون گردند. به این تعبیر،اقدامات رژیم شاه، در سال ۵۴، فرجام استبداد بود.
چنین به نظرمی رسدکه کمدی تکرار تاریخ، باردیگر در حال رخ دادن است. خامنه ای درنقش شاه ظاهر شده و جمهوری اسلامی در جایگاه رژِیم سلطنتی قرار گرفته است.
تحولات سیاسی که از هنگام آغاز دوره زمام داری احمدی نژاد مراحل مقدماتی خود را می گذراند، با آغاز سال جدید که همراه با تشدید اختناق و سرکوب بود، محتوای واقعی خود را هنگامی کاملا آشکار ساخت که در اواسط تیر ماه، خامنه ای اعضای شورای نگهبان ومسئولان بخش های نظارتی آن را در سراسر کشور به حضور پذیرفت. وی در سخنرانی خود جای شک و شبهه ای برکسی باقی نگذارد که تشدید سرکوب واختناق که در پی شعار اتحاد ملی واسلامی به مرحله اجرا در آمده است، اتفاقی زودگذر و ناسنجیده نیست، بلکه مرحله ای‌ ضررویست در مسیر پیش‌روی جمهوری اسلامی به سوی قله استبداد. مرحله ای که دیگر، اپوزیسیون بازی قانونی و نیمه قانونی هم دوران مصرفش به پایان رسیده است. به جناح بندی حکومتی نیز دیگر نیازی نیست. همه چیز باید یک دست و متحد باشد. ملتی متحد و یک دست، بدون اختلاف، کابینه‌ای یک دست، مجلسی یک دست و همه تابع و مطیع بی چون وچرای یک رهبر. هیچ مخالفت وانتقادی به هیچ شکل نباید وجود داشته باشد. در ظاهر قضیه، سخنرانی خامنه ای، رهنمودش به شورای نگهبان برای ایجاد یک مجلس یک دست تابع ولی فقیه بود وقلع وقمع گروه های رقیبی که این چارچوب را نمی پذیرند. اما جوهر حرف های او، به همراه شعار اتحاد ملی و اسلامی وسرکوب عنان گسیخته توده های مردم، بیان چیز دیگری نیست، جز همان مرحله حزب رستاخیری رژیم شاه و یک دست کردن همه چیز تحت رهبری یک دیکتاتور فردی. گرچه درظاهر قضیه حزب رستاخیر تشکیل نشده است، اما رویدادهای تاریخی هرگز نمی توانند دقیقا به هما ن شکل گذشته رخ دهند. جوهر مسئله اما همان است که سیاست حزب رستاخیزی رژیم شاه داشت.
خامنه ای دراین سخنرانی گفت: "تصمیم گیری در باره صلاحیت افرادی که قرار است برای کشور وملت درمجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی وریاست جمهوری تصمیم بگیرند، وظیفه ای بسیار مهم است، زیرا نمی توان اداره کشور و سرنوشت ملت را به هر فردی بدون در نظر گرفتن رفتار، اخلاق، عقاید، دانش وصلاحیت اوسپرد." آیا شورای نگهبان تاکنون وظیفه اش را به درستی انجام نمی داده و درتصمیم گیری های خود درمورد صلاحیت افرادی که می بایستی وارد ارگان های رژیم شوند، مرتکب اشتباهی شده است که خامنه ای این امر مهم را به آنها یاد آور می شود؟ پاسخ منفی ست. شورای نگهبان به خوبی وظیفه خود را انجام داده است و خامنه ای درهمین سخنرانی از شورای نگهبان "به دلیل ادای به موقع وظائف، انسجام درعملکردها و مستدل بودن تصمیم ها" قدردانی کرد. پس نکته اصلی در این است که اوضاع چنان تغییر کرده و جمهوری اسلامی به آن مرحله ای وارد شده است که دیگر نمی توان تحمل کرد فرد یا افرادی هم از درون طبقه حاکم به ارگانهای رژیم وارد شوند که احیانا انتقادی داشته باشند و یا تا به آن حد فضولی کنند که ادعای اصلاح رژیم را از درون داشته باشند. وقت این حرف ها گذشته است. اگر هم تاکنون جمهوری اسلامی، بنا به مصلحت حفظ رژیم، به مصلحت اندیشی در این زمینه نیاز داشت، آن هم دورانش سپری شده است. اکنون باید همه چیز تابع قانون و ضابطه جمهوری اسلامی باشد. لذا می گوید: "ملاک اصلی در نظرها و تصمیم گیری های شورای نگهبان فقط قانون وضابطه باشد و نباید به هیچ وجه به مصلحت اندیشی ها توجه شود."
در پی این سخنان خامنه ای، شورای نگهبان تاکید نمود که اوامر رهبری را دقیقا به مورد اجرا در خواهد آورد. پامنبری های خامنه ای نیز یکی پس از دیگری، این رهنمودهای داهیانه رهبری را ستودند. وزرای کابینه احمدی نژاد نیز در پی این سخنرانی اعلام نمودند که تلاش خود را برای یک دست کردن حتا روزنامه ها شدت خواهند داد وهر روزنامه و تارنمای خبری جناح رقیب را که از این یک دست شدن تبعیت نکند، تعطیل می کنند. مشاور احمدی نژاد، کلهُر، پا را از این نیز فراتر نهاد وبرای مرعوب کردن دستجات رقیب گفت: "امروز هرکس یأس آفرینی کند، تنها مخالف دولت نهم نیست. مخالف نظام وانقلاب است. هر‌کس در مسیر پیشرفت سنگ اندازی کند، با دشمنان همراهی می کند." تکلیف روشن است. آنها یا باید به سیاست حزب رستاخیزی خامنه ای تمکین کنند، یامخالف نظام اند وهمراه دشمن.
سیاست به قدر کافی روشن است. جمهوری اسلامی راه دیگری ندارد، جز آنچه که خامنه ای ترسیم کرده است. گروه های رقیب وفادار به جمهوری اسلامی چه خواهند کرد؟ کاری از آنها ساخته نیست. این گروه ها، درکل نقشی در وضعیت کنونی نمی توانند داشته باشند. دوران همه آنها به پایان رسیده است. این ها، آنقدر پرت از وضعیت جامعه اند که حتا نفهمیدند جریان برسرکار آمدن احمدی نژاد چه بود. آنهاساده لوحانه فکر می کردند دوران زمامداری احمدی نژاد، به دوسال هم نخواهد کشید. گوئی این شخص احمدی نژاد بود که به بالاترین رده دستگاه اجرائی حکومت پرتاب شده بود و به همین سادگی از آنجا سقوط خواهد کرد. این گروه ها فاقد کمترین پایگاه واعتبار درمیان توده مردم اند. اختلافاتی که درمیان آنها وجود دارد، بیش از نقاط وحدت شان است. بخش اعظم آنها گرایش شان به جناح خامنه ای و سیاست های آن است.اینان خود راجزء لاینفکی از سرنشینان کشتی توفان زده جمهوری اسلامی می دانند که تمام حیات و هستی شان وابسته به آن است. تنها گروه کوچکی از آن ها ممکن است مقاومتی نشان دهند. اما مقاومت آنها بیش از آن سست است که بتواند اندکی دوام آورد. دیگر، دوران فراخوان ادا و اطوارهای قانونی ومدنی و مسالمت آمیز به پایان رسیده است. دوران نبردهای فراقانونی توده ای، مبارزه قهرآمیز میلیون ها تن از توده های مردم در حاد ترین شکل آن فرا رسیده است. دیگر کسی گوشش به یاوه سرائی مبلغین اخلاق مسیحیت ، انقیاد و برده پروری بدهکار نخواهد بود.
توده های وسیع مردم به این حقیقت بیش از پیش واقف می شوند که نمی توانند با دست خالی با رژیمی که یک ارتش میلیونی سر تا پا مسلح را به مقابله آنها فرستاده است، درگیر شوند. باید به اعتصابات توده ای ، تظاهرات توده ای، درگیری خیابانی، اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه روی آورند. استبداد و دیکتاتوری عریان جمهوری اسلامی به پایان خط رسیده است. انفجار به زودی رخ خواهد داد. صحنه مبارزه برای رودرروئی دونیروئی که تا انتها درمقابل یک دیگر ایستاده اند، بیش از هر زمان دیگر آماده تر می شود. در این نبرد، بی طرفی وجود نخواهد داشت. آنهائی که قادر نیستند، جنگ میان آزادی واستبداد را ببینند، از هم اکنون باید به خانه های خود بروند، تا این جنگ با پیروزی طرفداران آزادی و سوسیالیسم بر ارتجاع مذهبی و طبقاتی حاکم به پایان برسد. صحنه نبرد برای آزادی و سوسیالیسم به میلیون ها کارگر و زحمتکش ، زنان زحمتکش وستمدیده وجوانان رزمنده ای تعلق خواهد داشت که حاضر به هر گونه فداکاری خواهند بود. جمهوری اسلامی تکلیف را یک سره کرده است. اکنون، این توده کارگر و زحمتکش اند که باید تکلیف رژیم را یک سره کنند.

بیانیه سازمان فدائیان- اقلیت

تشدید مبارزه، پاسخ به سرکوبگری های رژیم



کارگران و زحمتکشان، زنان، دانشجویان، روشنفکران مترقی!
ارتجاع حاکم برایران، هار وعنان گسیخته، اختناق وسرکوب را تشدید کرده است. در طول چند هفته اخیر، تعدادی از فعالان جنبش کارگری، توسط راهزنان وزارت اطلاعات، در خیابان ها ربوده شده و در شکنجه گاه اوین تحت بازجوئی شکنجه گران وزارت اطلاعات قرارگرفته اند.
پرونده سازی به جرم اقدام علیه امنیت کشور، به منظور صدور احکام سنگین، به کار روز مره دستگاه اطلاعاتی و قضائی جمهوری اسلامی تبدیل شده است. محمود صالحی، یکی از فعالان کارگری، درحالی که به شدت بیمار است، پس از گذشت چندماه از دستگیری اش همچنان در بند نگاه داشته شده است. منصور اسانلو که به جرم تشکیل سندیکا دستگیر ومدتی پیش از زندان آزاد شد، مجددا دستگیر شده است. لقمان مُهری، یکی دیگر از فعالان کارگری، چند روز پیش درترمینال اتوبوسرانی توسط ماموران وزارت اطلاعات ربوده شد. تعداد دیگری از فعالان کارگری نیز در چند ماه اخیر دستگیر و هم اکنون در زندان به سر می برند. فعالان جنبش زنان را پی در پی در بیدادگاه های خود، به محاکمه می کشند و به حبس و شلاق محکوم می کنند. گروهی از روزنامه نگاران و فعالان تشکل های دفاع از حقوق بشر، در طول چند هفته گذشته در مناطق مختلف ایران دستگیر شده اند. هم اکنون حکم اعدام عدنان حسن پور و هیوا بوتیمار در کردستان صادر شده است.
فعالان تشکل های صنفی معلمان که جرم شان دفاع از حقوق و مطالبات معلمان سراسرکشور است، با اتهامات جعلی رنگارنگ، به زندان محکوم شده یا با انفصال از خدمت و اخراج رو به رو شده اند.
دانشگاه ها زیر فشار مضاعفی قرار گرفته اند و صدها دانشجو در طول چند ماه اخیر دستگیر، اخراج و یا به محرومیت موقت از ادامه تحصیل محکوم شده اند. هم اکنون تعداد زیادی از دانشجویان در سراسر کشور به حبس محکوم گشته اند.جمهوری اسلامی مردم ایران را در کوچه وخیابان نیز آرام نگذاشته و با ریختن گله های پلیس و بسیج به خیایان ها، به ویژه زنان و جوانان را به بهانه های مختلف مورد تعرض و سرکوب قرار داده است. اعدام های پی در پی و از سرگیری مجازات وحشیانه سنگسار، جزء دیگری از سیاست مرعوب سازی حکومت است.
جمهوری اسلامی به خیال خود برای فریب توده های ناآگاه وتوجیه این اقدامات وحشیانه و جنایت کارانه، شوهای تلویزیونی به راه انداخته است، تا اعتراض و مخالفت توده های زحمتکش و ستمدیده مردم ایران را نسبت به نظم موجود، طرح براندازی امپریالیسم آمریکا قلمداد کند. اما اکنون دیگر حتا توده های ناآگاه مردم نیز به ماهیت رسوای این اقدامات رژیم پی برده و شوهای تلویزیونی را به باد تمسخر گرفته اند. توده های مردم ایران، البته در حال مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی اند. اما، تنها به قدرت و نیروی ابتکار خود متکی بوده وهستند. فقط یک رژیم رسوا، مثل جمهوری اسلامی می تواند مبارزه مردمی ستمدیده را برای رهائی از قید ستم و وحشی گری به طرح های آمریکا نسبت دهد. توده های زحمتکش ایران، به همان اندازه که با جمهوری اسلامی مخالف اند، با امپریالیسم آمریکا نیز مخالف اند. بنابراین ادعاهای رژیم جز نفرت روزافزون توده مردم، چیزی عایدش نخواهد کرد.هیچ عاملی نمی تواند، مانع از مبارزه توده مردم ایران و تشدید این مبارزه باشد.
جمهوری اسلامی در شرایطی اختناق وسرکوب را تشدید کرده است که اعتراض ومبارزه در سراسر ایران مدام وسعت می گیرد. سیاست های ارتجاعی رژیم وضعیت مادی ومعیشتی توده های کارگر و زحمتکش رابه چنان درجه ای از وخامت رسانده است که دیگر تحمل آن ممکن نیست. فقر، گرسنگی وبیکاری ابعاد وحشتناکی به خود گرفته است.
رژیمی که این فجایع را به بار آورده است، سرتا پا در بحران و بن بست قرار گرفته و به شدت احساس خطر می کند، از این روست که به وحشیانه ترین سرکوب ها روی آورده تا شاید از طریق تشدید اختناق و سرکوب موج نارضایتی را مهار کند.
مردم زحمتکش و ستمدیده ایران!
تمام وحشیگری های رژیم جمهوری اسلامی برخاسته از بحران فروپاشی آن است. رژیمی که پس از سه دهه، به تشدید سرکوب واختناق روی آورده است، شکست، ناتوانی وبن بست خود رانشان می دهد. مبارزه علیه این رژیم ستمگر را تشدید کنید! اجازه تجدید قوا را به وی ندهید! با تداوم و گسترش مقاومت واعتراض، تلاش های ارتجاعی رژیم را خنثا و با شکست رو به رو سازید. جمهوری اسلامی سرنوشتی جز گورستان تاریخ نخواهد داشت. پیروزی ما در این نبرد قطعی ست.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی- بر قرار باد حکومت شورائی
زنده باد آزادی – زنده باد سوسیالیسم
سازمان فدائیان (اقلیت)
۳۱ تیر ۱۳۸۶

کار- نان – آزادی- حکومت شورائی
نشانی ما روی اینترنت:
www.fadaian-minority.orgآدرس الکترونیکی ما : info@fadaian-minority.org

Freitag, 13. Juli 2007


توافق موقت اتمی، پایان کشمکش و اختلاف نیست!



کشمکش ونزاع چند ساله ی دولت آمریکا و جمهوری اسلامی برسرمسائل هسته ای و تعلیق غنی سازی اورانیوم، وارد مرحله جدیدی می شود. روند این نزاع و کشمکش، به ویژه بعد از کشانده شدن پرونده اتمی جمهوری اسلامی به شورای امنیت، پیوسته به زیان رژیم حاکم بر ایران رقم خورده است.
اکنون مدت هاست که جمهوری اسلامی نه فقط هرگونه فرصت یا امکانی را برای مانور و استفاده از تضادهای میان آمریکا و اروپا از دست داده است، چراکه دراین مناقشه ، اروپا نیز از پی آمریکا روان گشته است، بلکه رویدادهای سیاسی در مقیاس بین المللی نیز نشان داد که جمهوری اسلامی روی موضع گیری های روسیه و چین نیز که در آغاز جزو حامیان آن ومخالفین سیاست های آمریکا محسوب می شدند، مطلقا نمی تواند حساب کند.
اولین قطعنامه شورای امنیت یعنی قطعنامه شماره ۱۷۳۷ را جمهوری اسلامی جدی نگرفت. گرچه این قطعنامه که هر پنج عضو دائمی شورای امنیت به آن رای مثبت داده بودند به جمهوری اسلامی فهماند که دیگر نمی تواند به شیوه گذشته به مسئله هسته ای وغنی سازی اورانیوم برخورد کند، اما ظاهری بی اعتنا به خود گرفت و سعی کرد این قطعنامه را بی اهمیت جلوه دهد. اقداماتی که اما دولت آمریکا مسیر آن را در شورای امنیت گشوده بود، قرا رنبود در این محدوده متوقف شود. با صدور قطعنامه ۱۷۴۷، اقدامات جدی تری در دستور کار قرار گرفت. تنها چند هفته پس از صدور دومین قطعنامه و اجرای تحریم های سیاسی واقتصادی توام با تشدید فشارها و تهدیدات دولت آمریکا، کافی بود تا اثرات مخرب این تحریم ها، بر اقتصاد بحران زده جمهوری اسلامی و تشدید این بحران، ملموس تر شود. تاثیرات تحریم های سیاسی واقتصادی در عین حال تنها به این جنبه محدود نمی شد. این تحریم ها، از جنبه تشدید تضادها و اختلافات درون حکومتی، به ویژه از جهت تعمیق نارضایتی توده ای و بالا رفتن احتمال بروز شورش ها و انفجارهای اجتماعی نیز تاثیرات مهمی بر جای گذاشت.
روشن است که تشدید این اقدامات و تهدیدات و گسترش ابعاد تحریم های سیاسی واقتصادی که آمریکا و اروپا از همان فردای صدور دومین قطعنامه شورای امنیت، بررسی آن را آغاز نموده بودند وبدون شک عواقب بسیار وخیمی را برای جمهوری اسلامی درپی خواهد داشت، جائی برای ادامه عنادورزیهای جمهوری اسلامی باقی نمی گذاشت. اگر که ادامه این روند به زیان جمهوری اسلامی است، که هست،اگرکه تصویب قطعنامه سوم شورای امنیت،معضلات بزرگتری رافراروی جمهوی اسلامی خواهدگذاشت، پس رژِیم جمهوری اسلامی هم دیگر نمی توانست نسبت به این رویدادها بی اعتنا بماند، نمی توانست چون گذشته روی حرف خود بایستد، بر ادامه غنی سازی ، بی چون و چرا اصرار ورزد، از تعلیق آن سرباز زند و راه مذاکره را مسدود نگاه دارد.
جانب دیگر که دراساس دولت آمریکاست نیز گرچه تاکنون هرگونه مذاکره باجمهوری اسلامی را ظاهرا به تعلیق غنی سازی مشروط ساخته است و پیوسته بر تهدیدات خود علیه جمهوری اسلامی و برضرورت اقدامات شدیدتر و تحریم های جدی تر و گسترده تر تاکید نموده و درهمین مسیر گام برداشته است، اما این تاکیدات وشاخ و شانه کشیدن ها، برمتن یک رشته ناکامی ها و شکست سیاست های آمریکا درمنطقه و به ویژه درعراق، جدیت خود را از دست داده است. تهدیدات نظامی نیز جنبه عملی به خود نگرفته است. باید اشاره کرد که علاوه بر روسیه و چین که از همان ابتداقویا با راه حل نظامی مخالف بوده اند، اروپا نیز با راه حل نظامی روی موافقت نشان نداده است، چرا که آغاز چنین روندی، پایانش نامعلوم است لذا اروپا نیز ترجیح می دهد مسائل فی مابین از طریق گفتگو و مذاکره حل وفصل شود. اروپا که نمی خواهد مسائل بیش از این حاد و پیچیده شود، از یک سو آمریکا را به مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی ترغیب نموده است واز سوی دیگر باهشدار این موضوع که قطعنامه سوم شورای امنیت می تواند تحریم های جدی تر و عواقب خطرناکی در پی داشته باشد، جمهوری اسلامی را به انعطاف بیشتر تشویق نموده است، تا مناقشه اتمی از بن بست خارج شود.
آمریکا نیز که نمی خواهد متحدین فعلی خود را از دست بدهد، درعین حال این موضوع را نیز به خوبی می داند که در شرایط کنونی نمی تواند تمام متحدین خود را آن طور که در مورد افغانستان وعراق عمل کرد، تا انتها به دنبال خود بکشاند ولاجرم، ملاحظات آنها در نحوه برخورد به مناقشه اتمی با جمهوری اسلامی را نیز باید مورد توجه قرار دهد.
برمتن این شرایط است که دو طرف اصلی قضیه، درعین آن که به ظاهر بر سخنان ومواضع پیشین خود اصرار می ورزند و گاه حرف های تندی نیزعلیه یکدیگر بر زبان می رانند، اما درعمل، راه عقب نشینی پیش می گیرند، از آن چه قبلا گفته اند کوتاه می آیند و مسیر سازش را طی می کنند.
تنها چند روز پس ازصدور دومین قطعنامه شورای امنیت، علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی، مذاکرات ادامه داری را با خاویرسولانا مسئول روابط بین المللی اتحادیه اروپا آغاز کرد. متعاقب آن با البرادعی رئیس آژانس اتمی نیز به گفتگو نشست. مجموعه این گفتگوها به توافق روی طرحی انجامید که حامل مضمون اصلی طرح هائی است که پیش از آن از سوی البرادعی، سولانا، روسیه و سوئیس نیز پیشنهاد شده بود. طرح مورد توافق که "توقف گرم" نامیده شده است بدین صورت است که فعالیت سانتریفوژها ادامه می یابد و دستگاه خاموش نمی شود، اما غنی سازی اورانیوم متوقف می شود. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی غنی سازی اورانیوم را در سطح فعلی نگاه می دارد و سازمان ملل نیز تحریم ها را متوقف و از صدور قطعنامه سوم صرف نظر می کند، و تحت چنین شرایطی مذاکرات ادامه پیدا میکند. بیهوده نیست که درست در بحبوحه همین دید وبازدیدها و مذاکرات است که "بان کی مون" دبیر کل سازمان ملل نیز، همزمان از آمریکا واروپا خواست که بررسی تحریم های شدید ایران را به تعویق بیاندازند.
به هر رو، شواهد موجود نشان می دهد که روی کلیات این طرح توافق به عمل آمده است ومذاکرات آینده تنها پیرامون جزئیات آن خواهدبود. علی لاریجانی رسما از آژانس اتمی دعوت به عمل آورد که هیئتی را به منظور رفع ابهامات باقی مانده یا "شبهات" آژانس، به ایران اعزام نماید. علی اصغر سلطانیه نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام کرد این هیئت پس از اعزام به تهران، روز ۲۰ تیر، مذاکرات خود را آغاز خواهد کرد. نام برده محور این مذاکرات را "نحوه پرداختن به مسائل باقی مانده میان ایران و آژانس"، عنوان نمود. محمد علی حسینی سخنگوی وزارت امور خارجه نیز در گفتگو با خبرنگاران داخلی وخارجی در دهم تیر ماه در این باره گفت: "قرار است یک تیم کارشناسی به ایران بیاید و ظرف دوماه، در باره شیوه حل وفصل مسائل باقی مانده در آژانس گفتگو کند، یعنی ابتدا طراحی می کنند که چگونه مسائل باقی مانده باید حل وفصل شود و سپس درجهت رفع آن تلاش خواهند کرد"
همراه با توافق روی این طرح، درعین حال به این مسئله نیز باید اشاره نمود که حدود یک ماه ونیم پس از دور اول مذاکرات مستقیم نمایندگان جمهوری اسلامی و آمریکا در بغداد، دور دوم این مذاکرات نیز دارد تدارک دیده می شود. سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی اعلام نمود که جلال طالبانی در سفر اخیر خود به تهران، دعوت به مذاکره آمریکا را تجدید کرده است. از سوی دیگر ، آمریکا به سفیر جمهوری اسلامی درعراق و چند تن از همراهان وی اجازه داد که با افراد وابسته به رژیم که حدود شش ماه قبل توسط سربازان آمریکائی درعراق دستگیر شده بودند، ملاقات نمایند.این رویدادها نیز بیانگر این واقعیت اند که علی رغم آن که مقامات آمریکائی، جمهوری اسلامی را پیوسته تهدید می کنند و به رغم سخنان تندی که سران جمهوری اسلامی علیه دولت آمریکا بر زبان می رانند، اما توافقی میان آنها صورت گرفته است. توافقی که برخاسته از وضعیت پیچیده و توازن قوای موجود است. در این توافق، هر دو طرف بر سر نحوه برخورد به مسئله اتمی، از مواضع پیشین خود عقب نشسته اند.
این توافق، گرچه یک توافق به اصطلاح "آبرومندانه" ومتضمن حفظ "حیثیت" دوطرف اصلی مناقشه است واز این جنبه می تواند، رضایت نسبی طرفین مناقشه را تامین کند و راه ادامه مذاکره و گفتگو را باز کند، اما یک امر موقتی است و راه حل قطعی اختلاف و مناقشه میان دولت آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی نیست. نه فقط از این بابت که دولت مرتجع جمهوری اسلامی وارتجاع امپریالیستی به سادگی می توانند قول و قرارهای خود را زیر پا بگذارند و پیمان های مکتوب خود را پاره کنند و به زباله دان بیاندازند، بلکه به این دلیل ساده که اهداف ومقاصدی که دولت آمریکا در منطقه و در ایران دنبال می کند، بسی گسترده تر از مسائل اتمی است واختلافات ارتجاع امپریالیستی با ارتجاع اسلامی نیز بسی فراتر و پیچیده تر از مسائل هسته ای وغنی سازی اورانیوم است.
مادام که امپریالیسم غارتگر و جنگ افروز آمریکا به اهداف و مقاصد توسعه طلبانه خود در ایران و در کل منطقه جامه عمل نپوشانده است ومادام که در ایران رژیم جمهوری اسلامی قدرت را در چنگ دارد ، بر شیپور پان اسلامیسم می دمد و برای تقویت و توسعه نفوذ خود، به تقویت ارتجاع اسلامی در منطقه خاور میانه ودیگر نقاط جهان می پردازد، اختلاف وکشمکش میان ارتجاع امپریالیستی وارتجاع اسلامی نیز ادامه خواهد یافت. بنابراین، قطعیت توافق موقت اتمی ومذاکره، به معنای راه حل قطعی اختلافات و پایان کشمکش ها نیست.

اجرای مجازات ضد انسانی سنگسار، سرآغاز دور دیگری از وحشی گری حکومت

اسلامی

مردم زحمتکش و ستمدیده ایران!



جمهوری اسلامی در پی تشدید اقدامات ارتجاعی و سرکوبگرانه خود، بار دیگر مجازات وحشیانه ِضد انسانی سنگسار را که ظاهرا مدتی به علت بازتاب رسوا کننده بین المللی آن، متوقف کرده بود، از سر گرفته است.
روز پنج شنبه گذشته، حکم سنگسار جعفر کیانی در تاکستان قزوین به اجرا گذاشته شد و با این مجازات فجیع ضد انسانی، توسط دستگاه قضائی جمهوری اسلامی، به قتل رسید .
همسر وی، مکرمه ابراهیمی نیز که به سنگسار محکوم شده است، مدت هاست که در زندان به سر می برد. این زن و شوهر که ۱۳ سال پیش، ازدواج کردند و فرزندی ١١ ساله دارند، در بیدادگاه های جمهوری اسلامی به اتهام رابطه نامشروع به سنگسار محکوم شدند.
سخنگوی قوه قضائی که امروز خبر این سنگسار را تائید می کرد، در عین حال خبر داد که به زودی ۲۰ نفر دیگر که وی آنها را اراذل نامید اعدام می شوند و دادستان برای ۱۵ نفر دیگر تقاضای اعدام نموده است.
همین امروز، رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد نیز توسط مزدوران وزرات اطلاعات مورد ضرب و شتم قرار گرفت و مجددا دستگیر شد.
روز گذشته نیز تعدادی از دانشجویان توسط وزارت اطلاعات دستگیر و روانه زندان شدند. این اقدامات سرکوبگرانه که بیانگر تشدید وحشی گری های حکومت اسلامی ست، به وضوح نشان می دهند که جمهوری اسلامی باچنان بحرانی روبروست که ادامه حیات خود را جز با تشدید اختناق، سرکوب و کشتار امکان پذیر نمی داند. همه روزه، گروهی از مردم ایران را به بهانه های مختلف اعدام می کند. بر دامنه و ابعاد دستگیری و بگیر و ببند فعالین کارگری، معلمان، زنان و دانشجویان افزوده است. زندان ها را بار دیگر از مخالفین پر کرده است. سراسر جامعه را به جولانگاه نیروهای سرکوب نظامی- پلیسی و امنیتی خود تبدیل نموده است، تا مگر از طریق این اقدامات، مردم را مرعوب و خود را از مخمصه بحران و سرنگونی نجات دهد.
اما اکنون دیگر دهه ۶۰ نیست که بتواند با کشتار دهها هزار تن از مردم ایران، و به بندکشیدن دهها هزار تن دیگر، اوضاع را تحت کنترل در آورد. ماهیت رسوای رژیم جمهوری اسلامی بر عموم توده کارگر و زحمتکش روشن شده است. مخالفین امروز رژیم، میلیونها تن از کارگران و زحمتکشان، زنان، معلمان، دانشجویان وعموم جوانان اند که جانشان از ستم گری های این رژیم ارتجاعی به لب رسیده است. مبارزه علیه رژیم، دیگر محدود به این یا آن شهر نیست. مبارزه در سراسر ایران در جریان است.
مردم زحمتکش و ستمدیده ایران!
مبارزه خود راعلیه جمهوری اسلامی و برای سرنگونی آن تشدید کنید. اجازه ندهید که این رژیم ارتجاعی بازهم به جنایات بی انتهای خود ادامه دهد.
سازمان فدائیان (اقلیت) تمام اقدامات سرکوبگرانه، وحشیانه و ضد انسانی جمهوری اسلامی، سنگسار، اعدام، زندان، اختناق و انواع و اقسام تضییقات و فشارهای رژیم را علیه مردم ایران محکوم می کند وعموم توده های مردم را به تشدید مبارزه برای برافکندن آن فرامی خواند.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی- بر قرار باد حکومت شورائی
زنده باد آزادی – زنده باد سوسیالیسم
سازمان فدائیان (اقلیت)
۱۹ تیر ۱۳۸۶
کار- نان – آزادی- حکومت شورائی


نشانی ما روی اینترنت:
www.fadaian-minority.orgآدرس الکترونیکی ما : info@fadaian-minority.org