ایران در هفتهای که گذشت
در دورانهای انقلابی که تودههای مردم یک کشور برای سرنگونی نظم موجود به پا میخیزند، هر حرکت اعتراضی تودهای، شکاف درونی طبقه حاکم را عمیقتر و تضادهای آنها را تشدید میکند. مبارزات دانشجویان و مردم مبارز تهران در ١٦ آذر که در جریان آن، تصاویر خمینی و دیگر سران مرتجع و جنایتکار جمهوری اسلامی به آتش کشیده شد، اختلافات و درگیریهای درونی مرتجعین را در هفتهای که گذشت تشدید کرد
از دیدگاه تودههای مردمی که به نبرد برای برافکندن جمهوری اسلامی به پا خاستهاند، خمینی جز یک جنایتکار بزرگ تاریخ نبود. او، سر دسته مرتجعین و بنیانگذار رژیمی بود که جز استبداد، کشتار، شکنجه، زندان، فقر و بدبختی، بیحقوقی و سرکوب، چیزی برای مردم نداشت. خمینی از همان نخستین روزی که در ایران به قدرت رسید، دستور کشتار و سرکوب مردم را صادر کرد. او در همان نخستین روزهای برقراری جمهوری اسلامی، دستور اعدام صدها تن از مردم را صادر کرد. او دستور داد قلمها را بشکنند تا کسی خلاف آنچه که او میخواهد و میگوید ننویسد. خمینی دستور سرکوب سازمانهای سیاسی، دمکراتیک و صنفی مردم را صادر کرد و تا اواسط دهه ٦٠ هزاران تن از اعضا و هواداران سازمانهای سیاسی را به جوخه اعدام سپرد. خمینی در سال ٦٧، دستور قتلعام هزاران زندانی سیاسی را صادر کرد. خمینی برای تحقق اهداف ارتجاعی و توسعهطلبانه پاناسلامیستی ایجاد امپراتوری اسلامی، زیر شعار جنگ، جنگ، تا فتح کربلا، یک میلیون انسان را به قتل رساند و میلیونها تن را معلول کرد
اینها فقط گوشههای برجستهای از جنایات بیشمار خمینی بود. تودههای مردمی که به مبارزه علیه جمهوری اسلامی برخاستهاند، به مبارزه علیه تمام این جنایات و جنایتکاران برخاستهاند. بنا بر این، مردم ایران تکلیف خود را با تمام این مرتجعین و رژیم آنها روشن کردهاند
این واقعیت دیگر حتی بر امثال خامنهای که شب و روز صدای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای را میشنود، نباید پوشیده باشد. او در هر موضعگیری و سخنرانی خود مستقیم و غیر مستقیم به جناح رقیب میگوید که مساله مردم ایران، صرفا خامنهای، این یا آن گروه وابسته به رژیم، این یا آن نهاد حکومت نیست. مساله برای مردم ایران، سرنگونی تام و تمام رژیم سر تا پا جنایت جمهوری اسلامیست. او این را به هزاران زبان به جناح رقیب خود میگوید و آنها را به اتحاد با خود فرا میخواند
جنجالهای تبلیغاتی این هفته باند خامنهای نیز در خدمت همین هدف است. از آنجایی که جناح رقیب خامنهای هم، جنایتکار بزرگ تاریخ، خمینی را رهبر و پیشوای خود میداند، گروههای وابسته به خامنهای در این هفته تلاش کردند، به آتش کشیده شدن عکس خمینی را وسیلهای برای حمله به جناح رقیب قرار داده و آن را به تبعیت وادارند. اما نتیجه، بالعکس یک رسوایی دیگر برای جناح خامنهای و تشدید تضادها بود. در تمام گردهمآییها و تظاهرات طرفداران خامنهای گروه اندکی که شرکت داشتند، عمامه به سر بودند و یا مزدوران بسیجی و پرسنل نیروهای مسلح که لباس شخصی بر تن داشتند. دارو دسته وابسته به خامنهای که دیدند تجمعات چند صد نفره آنها به یک رسوایی دیگر تبدیل شده است، به سراغ دوستان سنتیشان، بازاریان تهران و تبریز رفتند که حالا یک ساعتی هم که شده تعطیل کنند تا دستگاه تبلیغاتی رژیم از تعطیل بازار سخن بگوید. اما در اینجا نیز با مشکل رو به رو شدند، چون شکاف در درون طبقه حاکم و جبههبندیهای درونی آن، پایگاه سنتی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی را نیز دچار شکاف و تزلزل کرده است
لذا جناح رقیب نیز فرصت را غنیمت شمرد تا دست به حمله متقابل بزند. مجمع روحانیون، به اضافه موسوی و کروبی درخواست برگزاری راهپیمایی کردند تا گویا به جناح خامنهای نشان دهند، که پیگیرتر از آنها طرفدار جمهوری اسلامی و خمینی هستند
گروه مجمع روحانیون تحت رهبری خاتمی، در بیانیهای که انتشار داد اعلام نمود که چون این مجمع "افتخار بزرگاش اقتدا به امام خمینی و دفاع از راه و آرمانهای اوست" "درخواست یک راهپیمایی دارد و در این باب، اقدام رسمی و مکاتبه با مسئولان ذیربط را به عمل میآورد و نتیجه را به استحضار ملت میرساند." روز چهارشنبه نیز موسوی و کروبی درخواست مشابهی را به وزارت کشور دادند. اما این صرفا تاکتیکی برای خنثیسازی حملات جناح رقیب بود. چرا که پوشیده نبود وزارت کشور، اجازه برگزاری راهپیمایی را به آنها نخواهد داد. در واقع آنها قصدی برای راهپیمایی نداشتند، چرا که میدانند، هر راهپیمایی که برگزار شود، مردم آن را به یک راهپیمایی علیه جمهوری اسلامی، سران و جناحهای آن تبدیل میکنند
وزارت کشور باند خامنهای- احمدینژاد هم که نفرت مردم را از رژیم میداند، چارهای نداشت جز این که برملا سازد تمام این تبلیغات، تاکتیک طرفین برای غلبه بر دیگریست. لذا وزیر کشور اعلام کرد، اجازه برگزاری راهپیمایی را به جناح رقیب حتی تحت عنوان دفاع از خمینی نخواهد داد. مدیر کل سیاسی وزارت کشور گفت: "مطابق با قوانین موجود فقط احزاب با نماینده رسمی خود میتوانند درخواست برگزاری راهپیمایی نمایند و علاوه بر این باید روال قانونی چنین درخواستی طی شود." استاندار تهران نیز اعلام کرد، نیازی به راهپیمایی نیست. به جای آن بیانیه منتشر کنند. حالا طرفداران خامنهای تمام نیروهای مسلح، شبه نظامیان بسیجی و حزبالهیهای وابسته به خود را بسیج کردهاند، تا در نماز روز جمعه شرکت کنند و علیه جناح رقیب شعار سر دهند. اما تمام این اقدامات، مشکلی از رژیم را حل نخواهد کرد. بالعکس تضادها و کشمکشهای درونی را تشدید خواهد کرد. به نظر میرسد که با توجه به نارضایتی عمیق تودههای مردم از وضع موجود و نفرتشان از جمهوری اسلامی، خامنهای چاره دیگری جز این ندارد که در آیندهای نزدیک رسما و علنا حکومت نظامی اعلام کند. اما این نیز سرنوشتی جز حکومت نظامی ازهاری نخواهد داشت و تودههای مردم ایران، آن را نیز جاروب خواهند کرد
ایران در هفتهای که گذشت
در دورانهای انقلابی که تودههای مردم یک کشور برای سرنگونی نظم موجود به پا میخیزند، هر حرکت اعتراضی تودهای، شکاف درونی طبقه حاکم را عمیقتر و تضادهای آنها را تشدید میکند. مبارزات دانشجویان و مردم مبارز تهران در ١٦ آذر که در جریان آن، تصاویر خمینی و دیگر سران مرتجع و جنایتکار جمهوری اسلامی به آتش کشیده شد، اختلافات و درگیریهای درونی مرتجعین را در هفتهای که گذشت تشدید کرد
از دیدگاه تودههای مردمی که به نبرد برای برافکندن جمهوری اسلامی به پا خاستهاند، خمینی جز یک جنایتکار بزرگ تاریخ نبود. او، سر دسته مرتجعین و بنیانگذار رژیمی بود که جز استبداد، کشتار، شکنجه، زندان، فقر و بدبختی، بیحقوقی و سرکوب، چیزی برای مردم نداشت. خمینی از همان نخستین روزی که در ایران به قدرت رسید، دستور کشتار و سرکوب مردم را صادر کرد. او در همان نخستین روزهای برقراری جمهوری اسلامی، دستور اعدام صدها تن از مردم را صادر کرد. او دستور داد قلمها را بشکنند تا کسی خلاف آنچه که او میخواهد و میگوید ننویسد. خمینی دستور سرکوب سازمانهای سیاسی، دمکراتیک و صنفی مردم را صادر کرد و تا اواسط دهه ٦٠ هزاران تن از اعضا و هواداران سازمانهای سیاسی را به جوخه اعدام سپرد. خمینی در سال ٦٧، دستور قتلعام هزاران زندانی سیاسی را صادر کرد. خمینی برای تحقق اهداف ارتجاعی و توسعهطلبانه پاناسلامیستی ایجاد امپراتوری اسلامی، زیر شعار جنگ، جنگ، تا فتح کربلا، یک میلیون انسان را به قتل رساند و میلیونها تن را معلول کرد
اینها فقط گوشههای برجستهای از جنایات بیشمار خمینی بود. تودههای مردمی که به مبارزه علیه جمهوری اسلامی برخاستهاند، به مبارزه علیه تمام این جنایات و جنایتکاران برخاستهاند. بنا بر این، مردم ایران تکلیف خود را با تمام این مرتجعین و رژیم آنها روشن کردهاند
این واقعیت دیگر حتی بر امثال خامنهای که شب و روز صدای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای را میشنود، نباید پوشیده باشد. او در هر موضعگیری و سخنرانی خود مستقیم و غیر مستقیم به جناح رقیب میگوید که مساله مردم ایران، صرفا خامنهای، این یا آن گروه وابسته به رژیم، این یا آن نهاد حکومت نیست. مساله برای مردم ایران، سرنگونی تام و تمام رژیم سر تا پا جنایت جمهوری اسلامیست. او این را به هزاران زبان به جناح رقیب خود میگوید و آنها را به اتحاد با خود فرا میخواند
جنجالهای تبلیغاتی این هفته باند خامنهای نیز در خدمت همین هدف است. از آنجایی که جناح رقیب خامنهای هم، جنایتکار بزرگ تاریخ، خمینی را رهبر و پیشوای خود میداند، گروههای وابسته به خامنهای در این هفته تلاش کردند، به آتش کشیده شدن عکس خمینی را وسیلهای برای حمله به جناح رقیب قرار داده و آن را به تبعیت وادارند. اما نتیجه، بالعکس یک رسوایی دیگر برای جناح خامنهای و تشدید تضادها بود. در تمام گردهمآییها و تظاهرات طرفداران خامنهای گروه اندکی که شرکت داشتند، عمامه به سر بودند و یا مزدوران بسیجی و پرسنل نیروهای مسلح که لباس شخصی بر تن داشتند. دارو دسته وابسته به خامنهای که دیدند تجمعات چند صد نفره آنها به یک رسوایی دیگر تبدیل شده است، به سراغ دوستان سنتیشان، بازاریان تهران و تبریز رفتند که حالا یک ساعتی هم که شده تعطیل کنند تا دستگاه تبلیغاتی رژیم از تعطیل بازار سخن بگوید. اما در اینجا نیز با مشکل رو به رو شدند، چون شکاف در درون طبقه حاکم و جبههبندیهای درونی آن، پایگاه سنتی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی را نیز دچار شکاف و تزلزل کرده است
لذا جناح رقیب نیز فرصت را غنیمت شمرد تا دست به حمله متقابل بزند. مجمع روحانیون، به اضافه موسوی و کروبی درخواست برگزاری راهپیمایی کردند تا گویا به جناح خامنهای نشان دهند، که پیگیرتر از آنها طرفدار جمهوری اسلامی و خمینی هستند
گروه مجمع روحانیون تحت رهبری خاتمی، در بیانیهای که انتشار داد اعلام نمود که چون این مجمع "افتخار بزرگاش اقتدا به امام خمینی و دفاع از راه و آرمانهای اوست" "درخواست یک راهپیمایی دارد و در این باب، اقدام رسمی و مکاتبه با مسئولان ذیربط را به عمل میآورد و نتیجه را به استحضار ملت میرساند." روز چهارشنبه نیز موسوی و کروبی درخواست مشابهی را به وزارت کشور دادند. اما این صرفا تاکتیکی برای خنثیسازی حملات جناح رقیب بود. چرا که پوشیده نبود وزارت کشور، اجازه برگزاری راهپیمایی را به آنها نخواهد داد. در واقع آنها قصدی برای راهپیمایی نداشتند، چرا که میدانند، هر راهپیمایی که برگزار شود، مردم آن را به یک راهپیمایی علیه جمهوری اسلامی، سران و جناحهای آن تبدیل میکنند
وزارت کشور باند خامنهای- احمدینژاد هم که نفرت مردم را از رژیم میداند، چارهای نداشت جز این که برملا سازد تمام این تبلیغات، تاکتیک طرفین برای غلبه بر دیگریست. لذا وزیر کشور اعلام کرد، اجازه برگزاری راهپیمایی را به جناح رقیب حتی تحت عنوان دفاع از خمینی نخواهد داد. مدیر کل سیاسی وزارت کشور گفت: "مطابق با قوانین موجود فقط احزاب با نماینده رسمی خود میتوانند درخواست برگزاری راهپیمایی نمایند و علاوه بر این باید روال قانونی چنین درخواستی طی شود." استاندار تهران نیز اعلام کرد، نیازی به راهپیمایی نیست. به جای آن بیانیه منتشر کنند. حالا طرفداران خامنهای تمام نیروهای مسلح، شبه نظامیان بسیجی و حزبالهیهای وابسته به خود را بسیج کردهاند، تا در نماز روز جمعه شرکت کنند و علیه جناح رقیب شعار سر دهند. اما تمام این اقدامات، مشکلی از رژیم را حل نخواهد کرد. بالعکس تضادها و کشمکشهای درونی را تشدید خواهد کرد. به نظر میرسد که با توجه به نارضایتی عمیق تودههای مردم از وضع موجود و نفرتشان از جمهوری اسلامی، خامنهای چاره دیگری جز این ندارد که در آیندهای نزدیک رسما و علنا حکومت نظامی اعلام کند. اما این نیز سرنوشتی جز حکومت نظامی ازهاری نخواهد داشت و تودههای مردم ایران، آن را نیز جاروب خواهند کرد
ایران در هفتهای که گذشت
در این هفته دادستانهای بیدادگاههای جمهوری اسلامی از سراسر کشور گرد آمدند، تا رهنمودهای جدیدی از رئیسشان برای سرکوب مردم بگیرند
معضلی که آنها اکنون با آن رو به رو شدهاند این است که هر چه دستگیر و پروندهسازی میکنند، هر چه محکوم میکنند، پایانی بر اعتراضات مردم نیست و روز به روز بر تعداد مردمی که بازداشت میشوند افزوده میگردد. زندانها دیگر جای خالی ندارند. محکومیتهای سنگین حبس، زندانها را انباشته از مخالفین کرده است. پلیس و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم، در جریان هر اعتراض مرم، صدها تن را دستگیر میکنند. تکلیف چیست و تا کی این اوضاع ادامه پیدا خواهد کرد. این اساس بحث و گفتگوی دادستانهای رژیم در این اجلاس بود. از تصمیماتی که در این اجلاس گرفته شد و رهنمودهایی که به دادستانها داده شد، خبری انتشار نیافت. اما از سخنرانیهای سران ارگانهای سرکوب رژیم چنین بر میآید که آنها خواهان ادامه و تشدید سرکوبها بودند. نام اجلاسشان را هم " نقش دادستانها در صیانت از حقوق عمومی و تامین امنیت" نهادند. در عین حال این اجلاس به صحنه دیگری برای درگیریهای جناحی و حملات لفظی به جناح موسوم به اصلاحطلب و تهدید آنها تبدیل شد
رئیس دستگاه قضائی جمهوری اسلامی، آملی لاریجانی در سخنرانی خود گفت، دستگاه قضائی "وظیفه دارد که از حقوق نظام دفاع کند." گویا که تاکنون این دستگاه ظلم و ستمگری با صدور احکام اعدام برای هزاران تن از مخالفان سیاسی رژیم و به بند کشیدن دههاهزار تن در طول حیات جمهوری اسلامی، از حقوق مردم دفاع میکرده که حالا وظیفه دفاع از حقوق نظام بر عهده آن قرار میگیرد. وی افزود: "در همین فتنهی اخیر کسانی به نظام ظلم کردند و لطمات جبران ناپذیری به نظام وارد کردند." خطاب به دادستانها گفت: "مسایل سیاسی پیچیده است. باید بصیرتی را تحصیل کنیم. درست است که نباید حکم قاضی سیاسی باشد، اما به این معنا نیست که سیاست را نداند. زیرا موضوع برخی از جرائم سیاسی است. اگر کسی در روزگار ما در امنیت کشور اخلال میکند، برخورد کنید. تظاهراتی که اینها میکردند و مردم را به خیابانها میکشیدند، اگر میتوانستند، نظام ولایت فقیه را تغییر دهند، شک نکنید این کار را انجام میدادند. افرادی که از سران فتنه جلوتر میروند شعارشان مشخص است که در این مراسمها جمهوری اسلامی به جمهوری ایرانی تبدیل شد. دایره تعقیبات را رها نکنید و تشکیکات موجب نشود که به جرائم مهم توجه نکنیم و فضای کشور را ناامن کنیم. نیروی انتظامی، دادستانها و دادگاهها با هم همکاری کنند. کوتاهی نابخشودنیست." وی سپس مستقیما به سراغ سران جناح رقیب میرود، آنها را تهدید به بازداشت میکند و میگوید: "به سران فتنه میگویم که دستگاه قضائی به اندازه کافی از شما پرونده دارد و اگر نظام با شما مماشات و ملاطفت میکند، حمل بر نفهمیدن نکنید. رسیدگی به آنها بر عهده دستگاه قضائی است
پس از رئیس دستگاه قضائی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی که برای ایجاد همآهنگی میان این دو ارگان سرکوب رژیم در اجلاس دادستانها حضور داشت، به ایراد سخنرانی پرداخت. وی نیز در آغاز سخنانش از وخامت اوضاع جمهوری اسلامی سخن گفت و افزود: "اینها دو هدف را دنبال میکند. اول براندازی نظام از درون حاکمیت و دوم یک نظام سکولار. این جریان دارای وسعت عمل، صاحب امکانات زیاد، برخوردار از نفوذ در دل نظام، بهرهمندی از همراهی شمار قابل توجهی از تکنوکراتها و هم سوی همه گروههای مخالف است و از حمایت بیرونی هم برخوردار است." لذا باید دادگاههای ویژه و تخصصی ایجاد کنیم و نباید به مسائل امنیتی با دید حقوقی نگاه کرد. اطاله دادرسی ما را با مشکل رو به رو میسازد. باید احکام سریعتر صادر شود و تناسب لازم در جرم و مجازات در نظر گرفته شود. که به زبان صریح به معنای تشدید محکومیتها و مجازاتهاست
افراد دیگری از ارگانهای نظامی و امنیتی رژیم نیز در این اجلاس حضور داشتند و حرفهایشان هم نظیر رئیس دستگاه قضائی و اطلاعاتی رژیم بود
در پایان، وزیر اطلاعات پیشین جمهوری اسلامی که اکنون دادستان کل کشور است، ابراز امیدواری کرد که دادستانها به همراه پلیس و عوامل وزارت اطلاعات، عوامل به اصطلاح مخل امنیت را شناسایی، دستگیر و مجازات کنند
چیزی که از این اجلاس و سخنرانی سران ارگانهای سرکوب بر میآید، این است که ٦ ماه پس از آغاز اعتراضات گسترده مردم ایران و مبارزات علنی و مستقیم آنها، ارگانهای سرکوب، پوشالی بودن خود را در برابر اراده توده مردم جار میزنند. دادستانهای رژیم سرکوب و کشتار، هر کاری که از دستشان برمیآمد کردند. در همه جا تقاضای اشد مجازات را کردند. وزارت اطلاعات، پلیس، سپاه و بسیج، هر چه میتوانستند، انجام دادند، مردم را در خیابانها به گلوله بستند. دستگیر کردند، شکنجه دادند، زیر شکنجه کشتند، تجاوز کردند، اجساد را سوزاندند، حکم اعدام صادر کردند، اما مردم شجاع و جان به لب رسیده به مبارزه خود ادامه دادند و تظاهراتهای پی در پی بر پا کردند. دیگر میخواهند چه کنند؟ تهدیدها، دیگر برای فرونشاندن شعلههای خشم و اعتراض مردم ایران علیه یک رژیم ستمگر و فوق ارتجاعی، کارساز نیست. رژیم، دیگر در موقعیتی نیست که حتی به سادگی بتواند با سران جناح رقیب خامنهای تسویه حساب کند، تا چه رسد به فرونشاندن موج نارضایتی و اعتراض میلیونی تودههای مردم ایران به نظم حاکم. جمهوری اسلامی، سرنوشتی جز زبالهدانی تاریخ ندارد
ایران در هفتهای که گذشت
پس از رئیس دستگاه قضائی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی که برای ایجاد همآهنگی میان این دو ارگان سرکوب رژیم در اجلاس دادستانها حضور داشت، به ایراد سخنرانی پرداخت. وی نیز در آغاز سخنانش از وخامت اوضاع جمهوری اسلامی سخن گفت و افزود: "اینها دو هدف را دنبال میکند. اول براندازی نظام از درون حاکمیت و دوم یک نظام سکولار. این جریان دارای وسعت عمل، صاحب امکانات زیاد، برخوردار از نفوذ در دل نظام، بهرهمندی از همراهی شمار قابل توجهی از تکنوکراتها و هم سوی همه گروههای مخالف است و از حمایت بیرونی هم برخوردار است." لذا باید دادگاههای ویژه و تخصصی ایجاد کنیم و نباید به مسائل امنیتی با دید حقوقی نگاه کرد. اطاله دادرسی ما را با مشکل رو به رو میسازد. باید احکام سریعتر صادر شود و تناسب لازم در جرم و مجازات در نظر گرفته شود. که به زبان صریح به معنای تشدید محکومیتها و مجازاتهاست
افراد دیگری از ارگانهای نظامی و امنیتی رژیم نیز در این اجلاس حضور داشتند و حرفهایشان هم نظیر رئیس دستگاه قضائی و اطلاعاتی رژیم بود
در پایان، وزیر اطلاعات پیشین جمهوری اسلامی که اکنون دادستان کل کشور است، ابراز امیدواری کرد که دادستانها به همراه پلیس و عوامل وزارت اطلاعات، عوامل به اصطلاح مخل امنیت را شناسایی، دستگیر و مجازات کنند
چیزی که از این اجلاس و سخنرانی سران ارگانهای سرکوب بر میآید، این است که ٦ ماه پس از آغاز اعتراضات گسترده مردم ایران و مبارزات علنی و مستقیم آنها، ارگانهای سرکوب، پوشالی بودن خود را در برابر اراده توده مردم جار میزنند. دادستانهای رژیم سرکوب و کشتار، هر کاری که از دستشان برمیآمد کردند. در همه جا تقاضای اشد مجازات را کردند. وزارت اطلاعات، پلیس، سپاه و بسیج، هر چه میتوانستند، انجام دادند، مردم را در خیابانها به گلوله بستند. دستگیر کردند، شکنجه دادند، زیر شکنجه کشتند، تجاوز کردند، اجساد را سوزاندند، حکم اعدام صادر کردند، اما مردم شجاع و جان به لب رسیده به مبارزه خود ادامه دادند و تظاهراتهای پی در پی بر پا کردند. دیگر میخواهند چه کنند؟ تهدیدها، دیگر برای فرونشاندن شعلههای خشم و اعتراض مردم ایران علیه یک رژیم ستمگر و فوق ارتجاعی، کارساز نیست. رژیم، دیگر در موقعیتی نیست که حتی به سادگی بتواند با سران جناح رقیب خامنهای تسویه حساب کند، تا چه رسد به فرونشاندن موج نارضایتی و اعتراض میلیونی تودههای مردم ایران به نظم حاکم. جمهوری اسلامی، سرنوشتی جز زبالهدانی تاریخ ندارد
ایران در هفتهای که گذشت
احمدینژاد روز پنجشنبه این هفته به دانمارک رفت، تا در کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل در کپنهاگ شرکت کند. در میان مقامات کشورهای جهان که در اجلاسهای بینالمللی حضور مییابند، کمتر کسی را میتوان یافت که حضورش در این اجلاسها همانند رئیس جمهور رژیم مذهبی حاکم بر ایران با واکنشهای منفی رو به رو باشد. در همه جا مردم ایران که از شر جنایات رژیم جمهوری اسلامی کشور را ترک کردهاند، با تظاهرات گسترده علیه رژیم از وی استقبال میکنند. او حتی جرات نمیکند که محل برگزاری مصاحبههای مطبوعاتیاش را اعلام کند. چنان در عرصه جهانی منفور است که مردم کشورهایی که این اجلاسها در آنها برگزار میشود، نارضایتی خود را از حضور وی علنا ابراز میدارند. هنگامی که نوبت به سخنرانی وی فرا میرسد، اغلب، اجلاس خالی از شرکت کنندگان میشود، چون جز آیهخوانی و دعا حرفی برای گفتن ندارد و گاه نیز سران برخی کشورها در اعتراض به حضور وی، اجلاس را ترک میگویند
به رغم برف سنگینی که سراسر اروپا را فرا گرفته است، گروه کثیری از ایرانیان ساکن کشورهای مختلف اروپایی با هر امکانی که داشتند، خود را به کپنهاگ رساندند تا این بار نیز با تظاهرات و شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر خامنهای و احمدینژاد، خشم و انزجار خود را از جمهوری اسلامی و حضور احمدینژاد در کپنهاگ ابراز دارند
اما احمدینژاد در کنفرانس کپنهاگ چه حرفی برای گفتن داشت. او رئیس جمهور رژیمی در ایران است که در طول ٣٠ سال گذشته، بیشترین آسیب را حتی از جنبه زیست- محیطی و آلودگی جوی به مردم ایران زده است. سال به سال وضع وخیمتر شده، سلامتی مردم در مناطق وسیعی از ایران به خطر افتاده است، میزان مرگ و میر ناشی از این آلودگی مدام افزایش یافته، اما هیچ اقدام جدی برای بهبود اوضاع انجام نگرفته است. روشن است که حرفهای او در این کنفرانس هم چیز دیگری جز پرت و پلا گفتنهای گذشتهاش نباشد. ایشان پیشنهاد کردند که سال ٢٠١١ سال اصلاح الگوی مصرف و کاهش آلودگی در جهان نامگذاری شود. و برای توسعه فرهنگ قناعت برنامهریزی شود. از دیگر پیشنهادات احمدینژاد این بود که گروهی از اندیشمندان دلسوز، از منظر جهانبینی الهی معیارهای سعادت بشر و جامعه بشری را استخراج و در اختیار همگان قرار دهند. میشنوید که رئیس جمهور اسلامی ایران چه اراجیفی به عنوان راهحل به اجلاس ارائه میدهد؟ از کسی که در مصاحبهاش با خبرنگار تلویزیون دانمارک در پاسخ به این سوال که چرا مردم را سرکوب میکنید، میگوید: به همان دلیل که چراغ قرمز در خیابانها هست و هر کس از چراغ قرمز رد شود جریمه میشود، راه حلاش هم برای کنفرانس اقلیمی سازمان ملل پاسخ در همان حدی باشد که عقل یک رئیس جمهور رژیم اسلامی میرسد. اما احمدینژاد کوچکتر از آن است که بتواند راه حلی برای یکی از معضلات بزرگ امروز بشریت ارائه دهد، افرادی از او بزرگتر و ظاهرا فهمیدهتر هم در این اجلاس راه حلی برای این معضل ندارند و نخواهند داشت. چرا که این معضل در اساس ناشی از تضاد خصمانهایست که جامعه طبقاتی میان انسان و طبیعت پدید آورده است
آنچه که در نظام سرمایهداری حاکمیت دارد سود است و سرمایه. برای کسب این سود، استفاده بیرحمانه و بیحساب و کتاب از طبیعت، ویران سازی طبیعت، آلودگی محیط زیست، آلودگی منابع جوی و آبی، گرم شدن زمین، جنگها و مسابقه تسلیحاتی، همه مجاز است و جداییناپذیر از نظام سرمایهداری
وقتی که در نظام سرمایهداری استثمار انسان از انسان، فقر و گرسنگی و کسب سود هر چه بیشتر توسط سرمایهداران قانون مقدس نظام محسوب میشود، وقتی که با انسانها ذیشعور بیرحمانه رفتار میشود، روشن است که با طبیعت فاقد شعور، هزاران بار وحشیانهتر رفتار شود. فقط در یک جامعه سوسیالیستی، جایی که سود، استثمار و نابرابری برافتاده است، استفاده آگاهانه، حساب شده و برنامهریزی شده از نیروهای طبیعت با در نظر گرفتن نتایج دوررس اقدامات انسانی ممکن است. تنها در چنین جامعهایست که میتوان به تضاد خصمانه میان انسان و طبیعت پایان داد. تنها در چنین جامعهایست که به گفته متفکر و انقلابی بزرگ آلمانی، انگلس در اینجاست که انسان به واقع میآموزد که "به هیچ وجه با طبیعت مانند یک فاتح نسبت به مغلوبین، یا مانند کسی که خارج از طبیعت است" رفتار نکند. و درمییابد که "کل سیادت ما بر آن در واقع ناشی از این حقیقت است که ما بر تمام مخلوقهای دیگر این امتیاز را داریم که قادریم قوانین آن را یاد بگیریم و آن را به درستی به کار بریم
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen