Sonntag, 15. November 2009

دیکتاتورها، هرگز از تاریخ نمی‌آموزند

نشریه کار ، شماره ۵۶۱- معمولا یکی از اهداف اصلی و بلند مدت تمام حکومت های استبدادی از همان آغاز به قدرت رسیدن، ایجاد قداست برای شخص “رهبر” به عنوان نماد و سمبل نظام حکومتی است. پس از شکل گیری این مرحله، مهمترین وظایف نهادهای تبلیغاتی، امنیتی، اطلاعاتی و ارگان های سرکوبگر اینگونه رژیم ها، حفظ حریم و حرمت “قداست” ایجاد شده برای شخص “رهبر”، به عنوان نماد و سمبل سیستم حکومتی می باشد. در این مرحله است که هرگونه انتقادی به “رهبر”، از طرف کل ارگان های تشکیل دهنده نظام و بطور اخص نیروهای پلیسی، نظامی، امنیتی و قضائی آن، به معنای ورود به حوزه آهنین قداست “رهبر” تلقی گشته و لذا، از طرف دستگاه پلیسی- امنیتی و ارگان های قضائی به شدت سرکوب می گردد
از آنجا که اینگونه نظام های مستبد، در درون خود نیز همواره با فساد، دزدی، تبهکاری و گندیدگی رو به تزاید روبرو هستند، هر گاه که نخستین علائم این گندیدگی از مدار بسته ارگان های حکومت خارج و به میان توده ها درز پیدا می‌کند، تمام نهادهای تبلیغاتی، با بوق و کرنا به یک باره برای نجات “رهبر” به صدا در می آیند، تا به توده های مردم بباورانند که، شخص “رهبر”، کماکان پاک و منزه است و روحش هم از اینهمه کشتار، تجاوز، شکنجه، دزدی و فساد حاکم بر نظام بی خبر است. اگر اشکالی هم در نظام حکومتی وجود دارد، نه از طرف شخص “رهبر” بلکه، گناه از اطرافیان او و ارگان هائی است که اخبار دروغ به رهبری می دهند و اعمال خلاف انجام می‌دهند
البته “رهبر” نیز برای حفظ ظاهر و نشان دادن اقتدار خود، هراز چند گاهی با پز مخالفت با دزدی و فساد و جلوگیری از تجاوزات صورت گرفته به مردم، وارد میدان می شود و نکاتی را به دولت و دیگر نهادهای حکومتی تذکر می دهد
البته در این مدار ایجاد قداست برای “رهبر”، فقط ارگان های تبلیغاتی، امنیتی و قضائی نظام حکومتی نیستند که هرگونه ورود انتقادی به حوزه رهبری را با سرکوب، زندان و شکنجه پاسخ می دهند، بلکه خود رهبر و یا رهبران اینگونه نظام های سیاسی نیز، هیچگونه انتقادی را حتا از نیروهای درون حکومت بر نمی تابند
گرچه این ویژگی خاص “رهبر”، در هیچ یک از نظام های استبدادی، امری ثابت و پابرجا نبوده و نخواهد بود، با وجود این حقیقت مسلم، اینگونه رهبران، زمانی از خواب بیدار می شوند که دیگر نه تنها، توده های جان به لب رسیده از مرز انتقاد نسبت به رهبری عبور کرده اند، بلکه با اعتراضات وسیع خود عملا وارد حریم قداست نداشته و کذائی رهبر نیز شده اند
ورود توده ها، به چنین مرحله ای از مبارزه و رو در روئی علنی با کل سیستم حکومتی، در واقع به معنای شکستن اقتدار آهنین “رهبر” به عنوان نماد استبداد حاکم بر جامعه است. گام گذاشتن توده های وسیع مردم و گروه های اجتماعی جامعه، به این مرحله از رو در روئی علنی با نماد اقتدار نظام های مستبد و فاسد، که معمولا با شعار مرگ بر دیکتاتور و یا مرگ بر “رهبر” در سطحی گسترده و توده ای آغاز می شود، عملا نوید دهنده شروع فروپاشی اینگونه حکومت ها و نظام های سیاسی سرکوبگر تلقی می گردد

حال با توجه به خیزش انقلابی توده های مردم ایران در چند ماه گذشته و اعتراضات وسیع گروه های اجتماعی، علیه جمهوری اسلامی و بحران عمیق حاکم بر دولت و کل هیات حاکمه، باید گفت خامنه ای و کل نظام حکومتی حاکم بر ایران، در چنین وضعیتی قرار گرفته اند. اقتدار و قداست کذائی را که جمهوری اسلامی و نهادهای سرکوبگرش با ارعاب، زندان، گسترش اختناق، ترور و کشتار مردم همراه با حاکم کردن فضای شلاق و شکنجه در درون جامعه برای شخص خامنه ای ساخته بودند، اینک به یک باره فرو ریخته است
طبیعتا در یک چنین وضعیت بحرانی و شکننده ای که به وسیله مبارزات علنی و خیابانی توده های میلیونی مردم، برای خامنه ای و کل هیات حاکمه جمهوری اسلامی ایجاد شده است، ادامه حیات برای این رژیم ارتجاعی به سادگی ممکن نخواهد بود
بعد از انتخابات ٢٢ خرداد ٨٨، جوانان و توده های میلیونی مردم ایران، وارد مرحله نوینی از مبارزه با حاکمیت استبدادی جمهوری اسلامی شده اند، که پیش از آن بی سابقه بوده است. خیزش انقلابی توده های میلیونی مردم در تظاهرات خیابانی و مبارزه مستقیم جوانان، دانشجویان، زنان، کارگران ، علیه حاکمیت دینی و ارتجاعی حاکم بر ایران طی چند ماه گذشته، که اغلب با شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای همراه بوده است، خامنه ای و رژیم سرا پا فاسد جمهوری اسلامی را با یک بحران درونی و فروپاشی قدرت مواجه کرده است. در چنین وضعیتی، علاوه بر حضور وسیع توده های مردم در خیابان ها و سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای، در مواردی و نمونه‌های دیگر نیز، شاهد رو در روئی اعتراضی مستقیم جوانان با خامنه ای و تعرض به اقتدار پوشالی و در هم شکسته او نیز هستیم
روز چهارشنبه ۶ آبان ٨٨، در مراسم سخنرانی خامنه ای که برای دانشجویان نخبه دانشگاه های کشور ترتیب داده شده بود، دانشجویی از میان جمعیت برخاست و خواهان صحبت شد. این دانشجو که محمود وحید نیا نام داشت، دانشجوی ریاضی دانشگاه شریف و برنده المپیاد جهانی ریاضی بود. او با انتقاد از نحوه انتخاب دانشجویان سخنران این جلسه که متن سخنرانی هایشان از پیش توسط نظام تعیین شده بود، لبه تیز حمله خود را به سمت صدا و سیمای تحت نظارت خامنه‌ای گرفت و گفت: آیا صدا و سیمای ما تصویر درستی از کشور و جهان ارائه می دهد یا تصویری غیر واقعی و کاریکاتور گونه؟
این دانشجو در ادامه صحبت هایش به انتقاد از شخص خامنه ای پرداخت و بی محابا چشم در چشم خامنه ای گفت: من شاید چهار تا پنج سال است که به صورت جدی تر روزنامه می خوانم و مجلات را مطالعه می کنم. این مدت واقعا به یاد نمی آورم که مطلبی را به عنوان نقد رهبری خوانده باشم
سخنان دانشجوی برنده المپیاد جهانی ریاضی، ولوله ای را در جمع حاضران و به خصوص ترتیب دهندگان این مراسم ایجاد کرد. همه آنچه را که خامنه ای و پامنبری‌های‌اش رشته بودند، به یک باره با همین سخنان کوتاه و غیر منتظره محمود وحیدنیا، پنبه شد
خامنه ای، که هرگز تصور نمی کرد با چنین وضعیتی روبرو گردد، در پایان صحبت های تکراری خود، در پاسخ به انتقاد صریح این دانشجو گفت: خیال نکنید من از شنیدن اینجور حرفها ناراحت می شوم. نه، من از اینکه این حرفها زده نشود، ناراحت می شوم
خامنه ای همچنین در واکنش به طرح موضوع انتقاد نسبت به خود گفت: این هم که گفتند از رهبری انتقاد نمی کنند، شما بروید بگوئید که انتقاد کنند. ما که نگفتیم از ما کسی انتقاد نکند؛ ما که حرفی نداریم. من از انتقاد استقبال می کنم. البته انتقاد هم می کنند. دیگر جای توضیحش اینجا نیست. انتقاد هم هست، فراوان هم هست، کم هم نیست؛ بنده هم می گیرم، دریافت می کنم و انتقاد را می فهمم
عجبا! دیکتاتور بزرگ و ولی فقیه آدم کش حاکم بر ایران نیز، صحبت از انتقاد پذیری خود می کند. به راستی که دیکتاتورها چقدر دیر از خواب بیدار می شوند. حالا که خشم فرو خفته انبوه توده های جان به لب رسیده در تظاهرات خیابانی، به غرش رعدآسای مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای تبدیل شده است، این دیکتاتور اعظم هم، انتقاد پذیر گشته و می گوید: “من هم از انتقاد استقبال می کنم”
اما، از آنجا که دروغ گو کم حافظه هست، خامنه ای که همه کشتارها و جنایت های جمهوری اسلامی با نظر و فرمان مستقیم او صورت می گیرد، فراموش می کند که در سخنرانی خود، درست لحظاتی پیشتر از ادای این کلمات، هر گونه اعتراض و انتقاد نسبت به نتایج انتخابات کذائی ریاست جمهوری ۲۲ خرداد را “بزرگترین جرم” خوانده است. چرا که او، در جمع همین دانشجویان نخبه، با لحنی تهدید آمیز گفت: “زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمى بود که انجام گرفت”
در واقع خامنه ای، که می خواست در پاسخ به انتقاد صریح دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف، پز یک دموکرات مفلوک را به خود بگیرد، با گفتن همین یک جمله، نه تنها ماهیت کثیف و سرکوبگرانه خود و نظام جمهوری اسلامی را یک بار دیگرعریان تر ساخت بلکه، عملا دستور تعقیب، دستگیری، شکنجه و آزار توده های میلیونی معترض به نمایش انتخاباتی ۲۲ خرداد را برای چندمین بار به ارگان های سرکوبگر و دستگاه قضائی تحت امرش صادر کرد
البته توده های مردم، به اینگونه فریبکاری های خامنه ای و دیگر سران جمهوری اسلامی به خوبی واقف هستند. بر کسی پوشیده نیست، وقتی نمایندگانی از مجلس ارتجاع رژیم، که خود جزء برپا کنندگان همین نظام هستند، صرفا با نوشتن یک نامه انتقادی به “رهبر” توسط شورای نگهبان منتخب شخص خامنه ای غربال می شوند، شنیدن این جمله از طرف خامنه ای که ” من هم از انتقاد استقبال می کنم”، یقینا در شرایط کنونی باعث تفریح و سرگرمی جوانان و توده ها مردم خواهد بود. توده هایی که هم اکنون مرز انتقاد به نظام و خامنه ای را پشت سر کذاشته و در خیابان ها، شعار مرگ بر خامنه ای را فریاد می کنند. دیکتاتورها کودن‌ هم هستند. آنها هرگز از تاریخ نمی‌آموزند. اگر جز این می‌بود، امثال خامنه‌ای، از سرنوشت شاه و رژیم دیکتاتوری‌اش چیزی می‌آموختند

البته، این اولین بار نیست که خامنه ای زبونانه اینگونه جملات را بیان می کند. بیان این کلمات، از طرف خامنه ای مسبوق به سابقه است. او در قیام دانشجویی تیر ماه ٧٨ نیز، همانند امروز مفلوک گشته بود. تا جائیکه برای آرام کردن دانشجویان معترض، بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و اشک ریزان اعلام کرد که “اگر عکس مرا هم پاره کردند، بگذارید پاره کنند”
در شرایط بحرانی حاکم بر جمهوری اسلامی، تنها خامنه ای نیست که در یک چنین وضعیت مفلوک و تحقیر آمیزی قرار گرفته است. اعتراضات وسیع، عمومی و خیابانی توده های سرکوب شده جامعه، جمهوری اسلامی را به وضعیتی دچار کرده است که عملا اوضاع از دست خامنه ای، دولت و ارگان های سرکوب رژیم خارج شده است.
اگر تا دیروز، خامنه ای، احمدی نژاد و فرماندهان نظامی سپاه از اقتدار بلا منازع و خدشه ناپذیر “رهبر” و نظام صحبت می کردند، اگر تا دیروز خامنه ای و دولت احمدی نژاد هرگونه بحران سیاسی حاکم بر جامعه را تکذیب می کردند و اشاعه دهندگان آنرا، “دشمنان دولت” و “عامل بیگانگان” قلمداد می کردند، اینک که کوس رسوائی خامنه ای، در فریادهای خروشان توده های مردم، با شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور به صدا درآمده است، سران و فرماندهان نظامی رژیم، یکی پس از دیگری وارد میدان شده، نسبت به عدم کنترل و گسترش بحران حاکم بر جمهوری اسلامی، هشدار می دهند
تا جائیکه فرمانده کل سپاه پاسداران، به سران و همه دست اندرکاران رژیم یادآور شده است: اشتباه نکنید، نظام در خطر است
هنوز یک روز از سخنرانی خامنه ای در جمع دانشجویان نخبه نگذشته بود که، محمد علی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، در جمع طلاب شهر ارومیه نسبت به فروپاشی نظام هشدار داد و گفت: اگر تصور کنیم که مردم، پشتوانه این نظام هستند و این نظام با صلابت به راه خود ادامه می دهد و حوادثی آن را تهدید نمی کند، اشتباه کرده ایم. خطر بزرگی را پشت سر گذاشته ‌ایم ولی نمی ‌توانیم بگوییم فتنه‌ ها کاملا سرکوب شده و شعله‌ های آتش آن خاموش شده است. اشتباه است اگر تصور کنیم خطراتی نظام را تهدید نمی ‌کند
پس از آن نیز هفته نامه جوان، ارگان سیاسی سپاه پاسداران در مقاله ای ضمن اعتراف به از دست رفتن اعتبار جمهوری اسلامی نوشت: آنچه ما در جریان انتخاب ریاست جمهوری دهم از دست دادیم، اعتبار نظام، اعتبار اسم امام و اعتبار دیدگاه های سیاسی مقام معظم رهبری است
بحران انقلابی حاکم بر جامعه، اعتلای انقلابی ایجاد شده در مبارزات توده های تحت ستم، آنچنان رژیم را به سراشیبی سقوط کشانده است که، دیگر فقط این به اصطلاح رهبران اصلاح طلب نیستند که می گویند ” نظام در خطر است”
همه این حقایق، که اینک از زبان و قلم بالاترین ارگان های سرکوبگر جمهوری اسلامی بیان می شود، از مفلوکی خامنه ای گرفته تا هشدارهای از سر ناامیدی فرماندهان سپاه، از رفتار قلدر منشانه و “رضا خانی” احمدی نژاد گرفته تا واکنش نمایندگان و رئیس مجلس ارتجاع با او، همه گویای این واقعیت هستند که نظام جمهوری اسلامی در مرز فروپاشی قرارگرفته است
در کتار همه این واقعیات، اگر به این نکته نیز تامل کنیم که جملات “اشتباه نکنید نظام در خطر است” و یا “نظام اعتبار خود را از دست داده است”، پیش از خیزش دوباره مبارزات قهرمانانه جوانان، دانشجویان، زنان، کارگران و توده های وسیع مردم در سالروز سیزده آبان گفته شده اند، بهتر می توان شرایط فروپاشی و سردرگمی حاکم بر خامنه ای و جناح مسلط جمهوری اسلامی را دریافت
حضور قهرمانانه و پرقدرت اعتراضی توده های مردم در سیزده آبان علیه کل حاکمیت جمهوری اسلامی، که به رغم ضربات باتوم الکتریکی، شلیک مداوم گاز اشک آور و تیراندازی ماموران مزدور و سرکوبگر این رژیم آدم کش، همچنان در صحنه ایستاده اند، یقینا بحران سیاسی قدرت حاکم و وحشت رژیم از فروپاشی را دو چندان خواهد کرد. توده های بپا خاسته ای که، اینک به صورت مستقیم و علنی وارد میدان مبارزه علیه رژیم تا بن دندان مسلح جمهوری اسلامی شده اند، توده هایی که، پوستر بزرگ خامنه ای را زیر گام های استوارشان لکد کوب می کنند، توده هایی که کوبنده تر از پیش، شعار مرگ بر خامنه ای را فریاد می کنند، یقینا تا سرنگونی این رژیم فاسد و مستبد از پای نخواهند نشست
دیکتاتورها از تاریخ نمی‌آموزند. لذا دیر نیست که همانند “شاه”، حضور مفلوکانه خامنه ای را نیز بر صفحه تلویزیون شاهد باشیم. حضوری که اشک ریزان خطاب به توده ها ی قهرمان مردم ایران خواهد گفت: من هم صدای انقلاب شما را شنیدم

Keine Kommentare: