Dienstag, 16. September 2008

معمای موضع خنثای جمهوری اسلامی
تحولات سیاسی بین‌المللی که در پی درگیری نظامی روسیه و گرجستان به تشدید تضاد قدرت‌های امپریالیست جهان انجامیده است، جمهوری اسلامی را در وضعیت دشوار و پیچیده‌ای قرار داده است. در ظاهر امر چنین به نظر می‌رسد که این تشدید تضادها به نفع جمهوری اسلامی‌ست، چرا که به آن کمک می‌کند تا از این تضادها در خدمت منافع و سیاست‌های خود بهره‌برداری نماید و لااقل بخشی از معضلات خود را حل کند. آنچه نیز دست به نقد عایدش شده، این است که اختلاف و نزاع میان قدرت‌های اروپایی و آمریکا با جمهوری اسلامی، به یک مسئله درجه دوم حاشیه‌ای، در مسائل بین‌المللی تبدیل شده است و توافق اعضای گروه ۵+۱ برای تشدید تحریم‌ها از طریق یک قطعنامه جدید در شورای امنیت، به حالت تعلیق درآمده است. اما، این تنها ظاهر ساده مسئله است. در ورای ظاهر قضیه، مسائلی پیچیده قرار گرفته است که نتایجی معکوس به بار خواهد آورد
از همین روست که چند روزی پس از وقوع درگیری‌های قفقاز، هیجان اولیه فروکش کرد و تغییری در مواضع رسمی جمهوری اسلامی و وسایل ارتباط جمعی آن صورت گرفت. این تغییر را به وضوح می‌توان در گفتگوی سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی با خبرنگاران یافت. وی موضع رسمی جمهوری اسلامی را چنین بیان کرد: سیاست مبنایی ایران، سیاست مستقلی است و تکیه بر منافع ملی ما است و هیچ گرایش خاصی به سمت قدرت‌های خاصی نداشته و ندارد. واقعیت همسایگی و منطقه‌یی و عواملی که در آغاز درگیری‌ها موثر بوده‌اند را نمی‌توان نادیده بگیریم و این به معنای جانبداری از سوی کسی نیست." "ای کاش این اتفاق که به خاطر برخی محاسبات و سیگنال‌های غلط قدرت‌های فرا منطقه‌ای است اتفاق نمی‌افتاد، «نمی‌توان اهداف برخی قدرت‌ها برای تسویه حساب‌ها را که پشت این قضایا‌ست، نادیده گرفت، اما در عین حال جمهوری اسلامی ایران موضع خود را دارد.»
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، یک مشت تناقضات را به عنوان موضع رسمی رژیم در قبال این تحولات، تحویل خبرنگاران رسانه‌ها داد. این تناقضات در همین چند جمله کوتاه به وضوح دیده می‌شوند. وی می‌گوید " واقعیت همسایگی و منطقه‌یی و عواملی که در آغاز درگیری‌ها موثر بوده‌اند را نمی‌توان نادیده بگیریم"حالا که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت، نتیجه چه می‌شود؟ نتیجه خلاف صغرا و کبرا چینی‌های مقدماتی‌ست. " این به معنای جانبداری از سوی کسی نیست." بعد چه؟ "این اتفاق به خاطر برخی محاسبات و سیگنال‌های غلط قدرت‌های فرا منطقه‌ای" رخ داده است و " نمی‌توان اهداف برخی قدرت‌ها برای تسویه حساب‌ها را که پشت این قضایا‌ست، نادیده گرفت" پس حالا که "قدرت‌های فرا منطقه‌ای" سیگنال‌های" "غلط" داده‌اند و "پشت این قضایا" هستند و "اهداف آنها را نمی‌توان نادیده گرفت" نتیجه چیست؟ نتیجه این است که جمهوری اسلامی "موضع خود را دارد." کدام موضع؟ همان که گفته شد "این به معنای جانبداری از سوی کسی نیست"
اما چرا جمهوری اسلامی که ظاهرا به نظر می‌رسد، لااقل در کوتاه مدت از این تحولات بهره می‌برد، در چنگال این تناقضات گرفتار است؟
پاسخ این است که جمهوری اسلامی نگران تحول اوضاع پس از وقایع اخیر است و از آن بیم دارد که قربانی سازش روسیه با اروپا و آمریکا گردد. از این روست که در موضع‌گیری خود گاه به نفع روسیه و گاه آمریکا موضع‌ می‌گیرد، اما موضع‌ گیری‌اش با ترس و لرز همراه است و "گرایش خاص" خود را انکار می‌کند. ببینیم تا چه حد خطری که جمهوری از آن وحشت دارد، یعنی معامله روسیه با اروپا و آمریکا بر سر اختلافات‌‌شان با جمهوری اسلامی، واقعی‌ست
این یک واقعیت مسلم است که دولت‌های امپریالیست جهان سرمایه‌داری که هر یک منافع بورژوازی انحصاری کشور خود را نمایندگی می‌کنند، با یکدیگر تضادی لاینحل دارند. تسلط بر بازارهای جهان برای صدور سرمایه و کالا، مسئله حیاتی تمام انحصارات جهانی و آن تضاد و کشمکشی‌ست که در طول یک صد سال اخیر به خونین‌ترین درگیری‌های نظامی از نمونه دو جنگ جهانی، صدها جنگ منطقه‌ای، اشغال نظامی کشورهای ضعیف‌تر، کودتا‌های نظامی، و کشتار ده‌ها میلیون انسان انجامیده است
سلطه بر بازارهای جهان همواره تابعی‌ست از قدرت اقتصادی و به تبع آن قدرت نظامی انحصارات امپریالیستی کشورهای جهان. از این رو کشورهایی که قدرت بیشتری دارند، سهم بیشتری از بازارهای جهان را به انحصار خود در می‌آورند. اما این قدرت، ثابت و پایدار نیست. برخی کشورها که در یک مرحله قدرت محدودی دارند و ضعیف‌تر هستند، قدرت اقتصادی انحصارات‌شان رشد می‌کند و برای بدست آوردن بازار و صدور سرمایه و کالا تلاش می‌کنند، اما قدرت‌های پیشین که بازار را به انحصار خود در آورده‌اند، حاضر نیستند بازار انحصاری خود را از دست بدهند و به رقبای خود بسپارند. لذا سرانجام زور و قدرت نظامی‌‌ست که مسئله را حل می‌کند. آنچه که در طول متجاوز از یک قرن اخیر به جنگ‌های متعدد انجامید، بیان روشنی از همین واقعیت جهان سرمایه‌داری‌ست
آنچه که اکنون نیز در قفقاز رخ می‌دهد، صحنه دیگری از نمایش همین تضاد و درگیری‌ست. پس از فروپاشی بلوک شرق، اروپا و آمریکا بازارهای آن را میان خود تقسیم کردند. کشورهای اروپای شرقی و مرکزی تحت تسلط مشترک آنها در‌آمد، اما به علت پیوستگی جغرافیایی، عمدتا تبدیل به مناطق نفوذ قدرت‌های بزرگ اروپایی شدند. امپریالیسم آمریکا بخش آسیایی شوروی سابق را به منطقه نفوذ انحصاری خود تبدیل نمود و برنامه سلطه کامل بر تمام بازارهای خاورمیانه را در دستور کار قرار داد
در این فاصله اروپا و آمریکا که هر دو از این تقسیم مجدد بازارها منافع کلانی عاید‌شان گردید، مشترکاً تلاش کردند چنان حلقه محاصره را به دور روسیه تنگ کنند که دیگر به سادگی نتواند سربلند کند و خواهان پس گرفتن بازارهای پیشین خود گردد. با این وجود روسیه از تمام آن امکانات طبیعی، انسانی، تجربی و تکنولوژیک برخوردار بود که بتواند دوباره به عنوان یک قدرت رقیب سربلند کند. لذا تنها در طول ۸ سال توانست از یک کشور از هم پاشیده و با اقتصادی از هم گسیخته، تبدیل به یک قدرت اقتصادی و نظامی گردد. گرچه هنوز در موقعیتی نیست که بتواند بازارهای از دست رفته‌اش را مجددا فتح کند، اما تعرض خود را آغاز کرده است. حمله نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی که از حمایت روسیه برخوردار است، این فرصت را به روس‌ها داد که با لشکرکشی به گرجستان و اشغال مناطقی از این کشور، آغاز مرحله جدیدی را در نزاع بر سر بازارها و مناطق نفوذ، اعلام کند
تاثیرات اقدام نظامی روسیه، البته محدود به گرجستان نخواهد بود، بلکه تمام منطقه قفقاز و حتا اروپای شرقی و مرکزی را فرا خواهد گرفت. چرا که شکست گرجستان، بیش از آن که شکستی برای این کشور باشد، شکستی برای آمریکا و قدرت‌های بزرگ اروپایی بود. این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که رژیم گرجستان که کاملا تحت نفوذ و گوش به‌فرمان آمریکا‌ست، هرگز بدون رهنمود دولت آمریکا جرات آن را نداشت که دست به اقدام نظامی علیه اوستیای جنوبی بزند. اما وقتی که روسیه دست به تعرض نظامی زد، نه آمریکا و نه قدرت‌های اروپایی هیچیک نتوانستند، اقدام جدی متقابلی انجام دهند. تهدیدات توخالی ناتو هم تنها این نتیجه را در پی داشت که روسیه رسما استقلال اوستیای جنوبی و آنجازیا را به رسمیت شناخت. اکنون دیگر هیچ چیز نمی‌توانست مانع و بازدارنده روسیه گردد، مگر اقدام نظامی آمریکا و اروپا. اما چنین اقدامی که می‌تواند خطر یک جنگ هسته‌ای را نیز در پی داشته باشد، در لحظه کنونی نا‌ممکن بود. هنوز مسئله آن قدر برای منافع آمریکا و اروپا تهدید کننده نیست که بخواهند عواقب یک جنگ ویران‌گر را تحمل کنند. بنابر این راه دیگری جز عقب‌نشینی و تلاش برای سازش و توافق نداشته و ندارند. این مسئله برای اروپا البته جدی‌تر است. نه صرفا از آن رو که در خط مقدم جبهه جنگ قرار دارد، بلکه از نظر اقتصادی و نیز نیاز آن به منابع نفت و گاز روسیه. آمریکا نیز بدون این توافق و سازش با روسیه قادر نخواهد بود، لااقل در خاورمیانه سیاست‌های خود را پیش برد. روسیه هم به‌نوبه خود نه هنوز به آن مرحله از قدرت اقتصادی رسیده است که بخواهد پای تعیین تکلیف قطعی برای تجدید تقسیم بازارها به نفع خود برود، و نه خود را بی‌نیاز از آمریکا و کشورهای قدرتمند اروپایی به ویژه در عرصه همکاری اقتصادی می‌داند. به رغم این که رشد تولید ناخالص داخلی روسیه در سال‌های اخیر ۸ تا ۱۰ درصد بوده است و ذخائر ارزی‌اش بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلیارد دلار است، با این وجود حجم بالایی از سرمایه‌گذاری‌های روسیه، سرمایه‌گذاری خارجی‌ست که اساسا وابسته به انحصارات آمریکایی و اروپایی‌اند. علاوه بر این، قدرت اقتصادی روسیه هنوز به هیچ وجه قابل مقایسه با آمریکا و اتحادیه اروپا نیست. اگر از مجموع ۵۵ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی کشورهای جهان، نزدیک به ۱۷ تریلیون سهم اتحادیه اروپا و حدود ۱۴ تریلیون نیز سهم آمریکا‌ست، سهم روسیه هنوز به ۵ /‌ ۱ تریلیون نیز نرسیده است. بنابر این گرچه در دراز مدت تضادها تشدید می‌شوند، اما منافع تمام طرف‌های درگیر ایجاب می‌کند که در لحظه کنونی پای سازش، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن بروند
همین مسئله است که موجب نگرانی جمهوری اسلامی‌ست. چون یکی از امتیازاتی که روسیه می‌تواند دست به نقد به آمریکا و اروپای برای آرام کردن اوضاع بدهد، بر سر نزاع هسته‌ای و تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی از طریق سازمان ملل بر جمهوری اسلامی‌ست. روسیه در حالی که برد خود را در قفقاز داشته است، حاضر است امتیازی به امریکا و اروپا بدهد، بدون این که در واقع چیزی را از دست داده باشد. این را هم اکنون نخست وزیر و وزیر خارجه روسیه نیز اعلام کرده‌اند. در واقعیت آنچه که روسیه می‌خواهد به عنوان امتیاز بدهد، متضمن منافع خودش نیز هست. چرا که روسیه نیز مخالف است که جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای دست یابد. وقتی که پوتین اعلام کرد، اروپا و آمریکا بر سر مسئله هسته‌ای جمهوری اسلامی با روسیه منافع مشترکی دارند، حقیقتی را بیان می‌کرد. تفاوت تنها در این است که روسیه تلاش کرده است، ار آن یک بهره‌برداری سیاسی نیز به نفع خود بکند. با این توضیحات روشن است که چرا جمهوری اسلامی اکنون بیش از هر زمان دیگر نگران ساخت‌‌و‌‌پاخت روس‌ها بر سر پرونده هسته‌ای با آمریکا و اروپا‌ست. یک عامل دیگر نیز در این میان به زیان جمهوری اسلامی عمل کرده است. روسیه در جریان لشکرکشی به گرجستان، دقیقا به همان توجیهاتی متوسل گردید که آمریکا برای لشکرکشی‌ها و اشغال نظامی کشورهای دیگر به آن متوسل شده است. به اصطلاح منافع ملی. لذا نه به کسب مجوزی از سازمان ملل و شورای امنیت نیاز داشت و نه رقبای خود. جمهوری اسلامی در طول سه سال گذشته همواره نگران بوده است که در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات بر سر پرونده هسته‌ای، مراکز اتمی‌اش مورد حمله نظامی و بمباران قرار گیرد. اقدام روسیه، دست آمریکا و متحدین‌اش را برای یک چنین حمله‌ای باز‌تر کرده است
جمهوری اسلامی از این جهت نیز تحولات سیاسی بین‌المللی اخیر را به نفع خود نمی‌بیند. بنابر این روشن است که چرا در حالی که متحدین جمهوری اسلامی امثال سوریه و ونزوئلا علیه آمریکا و به نفع روسیه موضع‌گیری کردند، جمهوری اسلامی موضعی خنثا اتخاذ کرده است
جمهوری اسلامی، برخلاف آنچه که در ظاهر ممکن است نمود پیدا کند، نگران تحولات سیاسی پی‌آمد درگیری‌ نظامی روسیه و گرجستان است و از این رو اکنون بیش از گذشته متمایل به حل مسائل مورد اختلاف‌اش با آمریکا و اروپا‌ست. چرا که می‌خواهد، امتیازی را که روسیه مایل است بر سر پرونده هسته‌ای به آمریکا بدهد، خودش بر سر آنها با آمریکا و اروپا معامله کند. گره اصلی لاینحل ماندن این اختلافات تاکنون نیز نه مسئله هسته‌ای، بلکه نقشی‌ست که جمهوری اسلامی برای خود در منطقه طلب کرده است. مسئله هسته‌ای تا جایی مطرح است که می‌تواند توازن سیاسی و نظامی را در منطقه برهم زند و بر مسائل اصلی مورد اختلاف تاثیرات بگذارد. این تمایل از سوی دولت آمریکا نیز از مدت‌ها پیش نشان داده شده است. دولت آمریکا فقط این را می‌خواهد که جمهوری اسلامی از ادعاهای منطقه‌ای‌اش دست بردارد و تمام ابتکار عمل را به آمریکا بسپارد. وقتی که وزیر خارجه آمریکا در جریان دیدار با معمر قذافی گفت: آمریکا با کسی دشمنی همیشگی ندارد، پیام‌اش به جمهوری اسلامی بود. او در واقع می‌خواست بگوید که قذافی و رژیم‌اش، همان که بودند، باقی ماندند، چیزی که در این میان تغییر کرد مناسباتش با آمریکا و اروپا بود. حالا همان دیکتاتور و تروریست دیروز، نزدیک‌ترین دوست اروپا و آمریکا‌ست
جمهوری اسلامی نیز در همین مسیر پیش می‌رود. از آنچه که اکنون پشت پرده دیپلماسی سری می‌گذرد، چیزی به بیرون درز نکرده است. اما یک نکته مسلم است که در خفا مذاکرات رسمی و غیر رسمی در جریان است. جمهوری اسلامی، عقب‌نشینی خود را در برابر آمریکا پذیرفته است. اما حد و حدود آن را هنوز معین نکرده است و این مانده است تا ببیند در پی انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا با کدامیک از جناح‌های طبقه حاکم این کشور، باید مذاکره و سازش کند و تا کجا عقب‌نشینی نماید

Keine Kommentare: