جمهوری اسلامی آيا به تلۀ دولت اوباما، دُم خواهد سپرد؟
موضعگيریهای اوباما، رئيس جمهور آمريکا، پيامها و سخنان وی در اجلاسهای بينالمللی، به روشنی از تاکتيک جديد دولت آمريکا در زمينۀ مسائل خارجی و نحوۀ برخورد با مسائل و معضلات آمريکا در مقياس جهانی حکايت میکند. سياست خارجی دولت آمريکا، که بازتاب دهندۀ شرايط و معضلات داخلی اين کشور است، تا آنجا که به جمهوری اسلامی برمیگردد، با يک نرمش آشکار در گفتار همراه است و نشان دهندۀ رويکرد دولت آمريکا، به روشهای متفاوتی با زمان بوش، رئيس جمهور پيشين آمريکاست
سخنها و پيامهای پیدرپی باراک اوباما، از جمله پيام ويديوئی نوروزی وی، برای کنار آمدن با رژيم جمهوری اسلامی، که در رسانههای بينالمللی انعکاس نسبتاً وسيعی يافت، جمهوری اسلامی را با معضل جديدی روبرو ساخته است. رئيس جمهور آمريکا، با ارسال پيامهای "مشفقانۀ" خود، ميدانی را فراروی جمهوری اسلامی گشوده است و رژيم را به آن، و به عرصهای دعوت میکند، که هم ، ورود به چنين ميدانی و هم فرار از آن، هر دو، به زيان جمهوری اسلامیست. از اين رو، نحوۀ برخورد با تاکتيک اوباما، در لحظۀ حاضر و در چند ماه آينده، يکی از معضلات اصلی جمهوری اسلامی خواهد بود
سوای لحن آرام و آشتی جويانه و تا حدی "دوستانهای" که در سخنان و پيامهای اوباما، به چشم میخورد، رئيس جمهور آمريکا، پيوسته خواستار مذاکره، پايان تنش ميان دو کشور و بهبود روابط فیمابين ايران و آمريکا شده است. اوباما در سخنان خود، دولت آمريکا را به حل اختلافها از راههای ديپلماتيک متعهد دانسته است. اوباما در سفر خود به ترکيه، تصريح نمود که آمريکا، خواستار ارتباط با جمهوری اسلامی، برپايۀ منافع و احترام متقابل است و در اجلاس سران ناتو در استراسبورگ نيز اگر چه عنوان کرد که آمريکا نمیتواند شاهد رقابت هستهای در منطقه باشد، اما در عين حال گفت که ايران حق دارد از فناوری هستهای برای اهداف صلحآميز استفاده کند
نکتۀ بسيار مهمی که در سخنان و پيامهای اوباما به چشم میخورد و در عين حال مبنی بر تغيير تاکتيک و روش دولت آمريکا در قبال جمهوری اسلامیست، اينست که در اين پيامها و سخنان، اولاً نه نشانی از کاربرد تروريسم دولتی در مورد جمهوری اسلامی و" محور شرارت" بودن آن به چشم میخورد و نه اثری از تهديدات نظامی و فشارهای اقتصادی و يا سياست براندازی زمان بوش، ديده میشود. در سخنان و ادبياتی که جمهوری اسلامی با آن مورد خطاب قرار میگيرد، حتا در حد نشان دادن گوشه چشمی به يک جناح و ترجيح آن بر جناح ديگر حکومتی هم در ميان نيست
ثانياً در اين پيامها مردم ايران و رژيم جمهوری اسلامی، يکجا مورد خطاب قرار میگيرند و در آنها نه فقط نشانی از ادعاها و مفاهيم زمان بوش مانند دوستی با مردم و نفرت از حکومت ديده نمیشود، بلکه در اين پيامها، برای حاکميت رژيم جمهوری اسلامی، مشروعيت قائل گشته و سيستم حکومتی نيز به رسميت شناخته میشود
روشن است که اين تاکتيک ، فاکتورهائی را که جمهوری اسلامی در زمان رياست جمهوری جرج بوش، میتوانست با توسّل به آنها و بهانه قرار دادن آنها، بر ادامه سياستهای تاکنونی خود در قبال آمريکا پافشاری نمايد، بی اثر و يا بسيار کم اثر میسازد. از اين روست که برای رژيم جمهوری اسلامی، چگونگی برخورد به اين موضوع، به نحوی که هم موقعيت پيشين خود را حفظ کند و هم پاسخ مناسبی به اين پيامها بدهد، از اهميت جدی برخوردار است. با وجود آنکه اين موضعگيریها و دعوت دولت آمريکا به گفتگو و مذاکره، برخلاف مواضع دولت پيشين آمريکا، "آشتی جويانه" است، اما جمهوری اسلامی، به چند دليل نمیتواند به طور واقعی در ميدانِ گفتگویِ صريح و قاطع بر سرِ اختلافاتش با دولت آمريکا، پای بگذارد و پیگيرانه آن را دنبال نمايد
اولاً جمهوری اسلامی میداند که موضوع مورد اختلاف ، به مسأله غنیسازی اورانيوم خلاصه نمیشود. ورود جدی به صحنه مذاکرۀ دو جانبه، ولو آنکه بطور خاص، پيرامون مسأله هستهای و غنیسازی اورانيوم هم شروع شود، اما در اين محدوده متوقف نخواهد شد. اختلافات ايران و آمريکا بر سر مسائل هستهای، جدا از مسائل و معضلات ديگری مانند مسأله فلسطين، حمايت از حماس و حزبالله، دخالت در امور افغانستان و عراق و کل مسائل خاورميانه نيست و با آن در ارتباط لاينفکی قرار دارد. در مرحلۀ بعدی و تا آنجا که به امور داخلی ايران برمیگردد، ضوابط و معيارهای حقوق بشری و رعايت آن، هرچند در مناقشه طرفين از اهميت کمتری برخوردار است، اما اين موضوع نيز میتواند به يکی از نقاط چالش طرفين مبدل شود
جمهوری اسلامی، اگر بطور واقعی در ميدانی که اوباما و دولت آمريکا به رويش گشوده است، وارد شود، يا بايد قواعد بينالمللی را در اين موارد به رسميت بشناسد و در عمل مسائل مورد اختلاف خويش را در چارچوب اين قواعد و ضوابط، که آمريکا در آن دست بالا را خواهد داشت، حل و فصل کند، که اين به طور قطع به زيان رژيم و نفوذ وی در منطقه تمام خواهد شد . يا در جريان مذاکره، از پذيرش قواعد ياد شده، سر باز زند و به حل مسائل و اختلافات در اين چارچوبها، تن ندهد، که اين مسأله نيز، وضعيت حق به جانبِ کنونی جمهوری اسلامی در افکار عمومی جهان را، به زيان رژيم برهم خواهد زد. جمهوری اسلامی، با ورود به عرصۀ مذاکره و تن ندادن به نتايج آن، در واقع به اقدامات احياناً حاد بعدی عليه خويش، مشروعيت خواهد داد. چنين اقدامی از سوی جمهوری اسلامی، در حکم صدور جواز رسمیِ تشديدِ اقدامات عليه خويش است و روشن است که جمهوری اسلامی چنين کاری نخواهد کرد
ثانياً با ورود جمهوری اسلامی به اين ميدان، ابزار مبارزه با استکبار و شيطان بزرگ را، که سه دهه است آن را در خدمت سياست حواله دادن معضلات و مشکلات داخلی به خارج از مرزهای کشور قرار داده است، بطور کلی از کف میدهد. رژيمی که عادت کرده است در فضای مجازیِ ضد آمريکائی نفس بکشد، رژيمی که با حربۀ تشنج آفرينی و بحران سازی و به بهانۀ تحرکات و تهديدات آمريکا، پيوسته ماشين سرکوب و اختناق داخلی را تقويت و تشديد نموده و مبارزات مردم و ناآرامیهای داخلی را بيرحمانه درهم کوبيده و ادامۀ حياتش را به اين روشها گره زده است، با ورودش به اين ميدان، اين ابزارها را نيز از دست میدهد و حيات خويش را به خطر میاندازد. اگر با توسل به دشمن خارجی میتواند خشم تراکم يافته تودۀ مردم را از خود دور ساخته و به مسير انحرافی و آن سوی مرزها بکشاند، اگر با سلاح تهديد آمريکا، شورشها و اعتراضات کارگری و تودهای را قلع و قمع میکند، با ورود خود به صحنه گفتگو و حل اختلاف، نه فقط خود را در برابر اعتراضات تودهای خلع سلاح میکند، بلکه، با اين کار خود، زمينۀ انفجار تمام مينهائی را که نه در مناطق مرزی و بيرون از آن، بلکه در زير پای خويش، در کارخانهها و شهرها و دانشگاهها، کاشته شدهاند نيز فراهم میسازد
بنابراين روشن است که پذيرش مذاکره و گفتگوی پیگير برای حل اختلافات، گزينۀ جمهوری اسلامی نخواهد بود
مقدمترين گزينه جمهوری اسلامی، بهانه جوئی، گذاشتن شرط و شروط و فرار از مذاکره و پای گذاری به اين ميدان است و بايد اعتراف کرد که خامنهای انصافاً به نحو شايستهای به اين وظيفه عمل نموده و چارچوبهای کلی نحوۀ برخورد با اين تاکتيک اوباما و دولت وی را، مشخص کرده است. خامنهای که عمق پيام اوباما و خطر ورود به ميدانی که آمريکا، جمهوری اسلامی را در آن به چالش کشيده است، متوجه شده است، پيش از هرگونه عکسالعمل رسمی مقامات دولتی، در برابر آن از خود واکنش نشان داد.خامنهای در برابر تاکتيکی که جمهوری اسلامی را به موضع دفاعی افکنده است، به طرح مسائلی میپردازد و يک رشته شرط و شروطی را به ميدان میکشد، که راه را بر هرگونه مذاکره نتيجه بخش و حل اختلاف، مسدود میکند. خامنهای با تشبيه "دست دوستی" که از سوی اوباما به سوی جمهوری اسلامی دراز شده است، به يک "دست چدنی" که بر آن دستکش مخملی پوشاندهاند، به بهترين نحوی نشان داد که جمهوری اسلامی، از گفتگو گريزان، نسبت به آن حساس است و از بازی در زمينی که اوباما و دولت وی تعيين کردهاند، پرهيز میکند. خامنهای در همان حال که به مقامات رسمی و دولتیِ گوش به فرمان خويش خط میدهد، از آمريکا میخواهد به حرفهای خود عمل نمايد. احمدی نژاد و برخی از مقامات رسمی ديگرنیز که در اين مورد اظهار نظر کردهاند، بی آنکه نفس مذاکره را نفی کرده باشند، از همين خط کلی پيروی نمودهاند. برای نمونه، واکنش مقامات دولتی در برابر سخنان هيلاری کلينتون مبنی بر ملاقات مشاور وی با هيأت اعزامی جمهوری اسلامی در کنفرانس لاهه و تکذيب آن، نشان دهنده حساسيت رژيم نسبت به مسأله مذاکره و طفره زنی آن از گام نهادن در مسيریست که آمريکا در پيش گرفته است
با اين همه، مسلم است که طفره روی جمهوری اسلامی از مذاکره و واکنش مناسب نسبت به پيامها و رويکرد دولت آمريکا به حل ديپلماتيک مسائل مورد اختلاف، نمیتواند الاغيرالنهايه ادامه يابد. چرا که اولاً تن زدن و پرهيز از گفتگوی دوجانبه، افکار عمومی را در آمريکا و غرب و تا حدودی در ايران، به سود آمريکا و به زيان جمهوری اسلامی تغيير خواهد داد و اين موضوع همانطور که پيش از اين نيز به آن اشاره شد، به اتخاذ سياستهای حادتر و تشديد فشار عليه جمهوری اسلامی مشروعيت میدهد. ثانياً، اين درست است که دولت آمريکا در لحظۀ فعلی سياست سازش و مسالمت و گفتگو را پيشه کرده است، اما هيچ تضمينی وجود ندارد که اين روشها بخواهد در طولانی مدت ادامه داشته باشد. کما اينکه کنگره آمريکا نيز بر تسريع گفتگوها و اينکه نبايد به بهانۀ مذاکرات ، به جمهوری اسلامی فرصت غنی سازی داده شود، تأکيد نموده است. کنگرۀ آمريکا، دولت اوباما را از گفتگوی نامحدود پرهيز داده و بر مذاکرات زمانبندی شده تأکيد نموده است. کنگره آمريکا همچنين تصريح نموده است که در صورت شکست مذاکرات، فشارهای اقتصادی بايد تشديد شود
پيش از اين نيز، "ريچارد هاس" رئيس شورای روابط خارجی آمريکا، توصيه کرده بود که اوباما بايستی بطور علنی و با لحنی کاملاً دوستانه به جمهوری اسلامی پيشنهاد آشتی جويانه بفرستد تا از اين طريق، هم مردم ايران و هم افکار عمومی در غرب بدانند که ريشۀ اصلی مشکلات، در تهران است! جمهوری اسلامی، البته اينها را نيز میبيند و نمیتواند بی توجه از کنار آنها بگذرد
افزون بر اينها، تحولات منطقه خاورميانه، همکاری نزديک ميان کشورهای عربی مانند مصر ، عربستان و امارات متحده عربی، و همچنين چرخش نسبی سوريه، تماماً به زيان جمهوری اسلامی رقم خورده است و جمهوری اسلامی در سطح منطقه نيز شديداً ايزوله و تحت فشار است. هر چند آمريکا در لحظۀ کنونی نه از لحاظ نظامی و نه از لحاظ اقتصادی در موقعيتی نيست که به اقدام فوقالعادهای عليه جمهوری اسلامی دست بزند و هرچند که آمريکا در لحظه حاضر بدون موافقت اروپا نمیتواند مستقلاً تصميم خاصی در اين مورد اتخاذ کند و آن را به مرحلۀ اجرا بگذارد، و اينها نيز مسائلی نيستند که بر جمهوری اسلامی پوشيده باشند، با اين وجود، جمهوری اسلامی نمیتواند در قبال تاکتيک اوباما بی تفاوت بماند. خصوصاً آنکه واکنش سرد و کند رژيم در قبال تلاش اوباما و اعلام موضوع منتفی دانستن و سپری شدن زمان توقف غنی سازی توسط مقامات رسمی جمهوری اسلامی، ترديدهائی را در مورد نتيجه بخش بودن تلاشهای اوباما در دولت آمريکا ايجاد نموده و در همين رابطه به بحثهائی پيرامون تغيير رويکرد ديپلماتيک آمريکا نيز دامن زده است
جمهوری اسلامی نه میتواند نسبت به تاکتيک جديد دولت آمريکا بی تفاوت باشد و نه میتواند پيگيرانه در ميدان نبردی که اوباما آن را به چالش کشانده است هماوردی کند و موقعيت خود را به خطر اندازد
پس بالاخره رژيم جمهوری اسلامی چه خواهد کرد؟
واکنش علی لاريجانی رئيس مجلس، تا حد زيادی موضع جمهوری اسلامی در قبال اين مسأله را بيان میکند. لاريجانی در سفر به عراق و گفتگو با خبرنگاران در شهر نجف، با ذکر اين که اختلافات ايران و آمريکا با حرفهای زيبا فيصله نمیيابد، ضمن تکرار بخشهای زيادی از حرفهای خامنهای گفت: " جمهوری اسلامی قصد ندارد موضعی نرم يا سخت در برابر آمريکا اتخاذ کند، بلکه اعتقاد دارد که مشکلات موجود بين ايران و آمريکا بايد با آرامش و بدون شتابزدگی پیگيری شود "! اين، فشردۀ موضع جمهوری اسلامی در قبال تاکتيک جديد دولت آمريکا خواهد بود. مشکلات موجود، بايد با آرامش و بدون شتابزدگی پیگيری شود! و نه حل و فصل! که نه با مذاکره حل و فصل میشود و نه اصولاً تمايلی برای آن هست
هر چقدر دولت آمريکا برای گفتگو و مذاکره و فيصله دادن اختلافات عجله دارد، جمهوری اسلامی اما در عوض ميلی به شتاب و تسريع در اين مورد و حل اختلاف ندارد. ترجمان واقعی اين برخورد، همانیست که اکنون جمهوری اسلامی دارد به آن عمل میکند، نخست بهانه تراشی و گريز از مذاکره و به تأخير انداختن آن. مرحله بعدی ورود به مذاکره و ارائه بحثها و شرط و شروطیست برای طولانی کردن و فرسايشی ساختن مذاکرات و تبديل آن به مذاکراتی بی حاصل. جمهوری اسلامی بدان قصد به عرصه مذاکره وارد میشود که از مذاکره مشخص و پیگير فرار کند و خود را از مخمصه نجات دهد
اين واقعيت بر کسی پوشيده نيست که سياست خارجی جمهوری اسلامی، انعکاس سياست داخلی آن است. تغيير در سياست خارجی، مستلزم تغييراتی در سياست داخلیست، و سياستهای داخلی جمهوری اسلامی تغيير نخواهد کرد، مگر با يک رشته تحولات و تکانهای شديد در ابعاد سياسی و حکومتی، که جمهوری اسلامی را از شکل کنونیاش خارج خواهد ساخت
خلاصه آنکه ورود جمهوری اسلامی به عرصه مذاکره، به معنای حل اختلافها و يا حتا تلاش برای حل آنها نخواهد بود. جمهوری اسلامی، به تلهای که اوباما برايش کار گذاشته است، دُم نخواهد سپرد. بنابراين مذاکرات و توافقات احتمالی حاصل از آن نيز، در سطح و در حد ظاهر قضايا خواهد ماند. لذا تضادها و اختلافات فيمابين جمهوری اسلامی و آمريکا، بيش از پيش تشديد خواهد شد تا در وقت ديگر و در جای ديگر و به روشهای ديگر راه حلی پيدا کنند
موضعگيریهای اوباما، رئيس جمهور آمريکا، پيامها و سخنان وی در اجلاسهای بينالمللی، به روشنی از تاکتيک جديد دولت آمريکا در زمينۀ مسائل خارجی و نحوۀ برخورد با مسائل و معضلات آمريکا در مقياس جهانی حکايت میکند. سياست خارجی دولت آمريکا، که بازتاب دهندۀ شرايط و معضلات داخلی اين کشور است، تا آنجا که به جمهوری اسلامی برمیگردد، با يک نرمش آشکار در گفتار همراه است و نشان دهندۀ رويکرد دولت آمريکا، به روشهای متفاوتی با زمان بوش، رئيس جمهور پيشين آمريکاست
سخنها و پيامهای پیدرپی باراک اوباما، از جمله پيام ويديوئی نوروزی وی، برای کنار آمدن با رژيم جمهوری اسلامی، که در رسانههای بينالمللی انعکاس نسبتاً وسيعی يافت، جمهوری اسلامی را با معضل جديدی روبرو ساخته است. رئيس جمهور آمريکا، با ارسال پيامهای "مشفقانۀ" خود، ميدانی را فراروی جمهوری اسلامی گشوده است و رژيم را به آن، و به عرصهای دعوت میکند، که هم ، ورود به چنين ميدانی و هم فرار از آن، هر دو، به زيان جمهوری اسلامیست. از اين رو، نحوۀ برخورد با تاکتيک اوباما، در لحظۀ حاضر و در چند ماه آينده، يکی از معضلات اصلی جمهوری اسلامی خواهد بود
سوای لحن آرام و آشتی جويانه و تا حدی "دوستانهای" که در سخنان و پيامهای اوباما، به چشم میخورد، رئيس جمهور آمريکا، پيوسته خواستار مذاکره، پايان تنش ميان دو کشور و بهبود روابط فیمابين ايران و آمريکا شده است. اوباما در سخنان خود، دولت آمريکا را به حل اختلافها از راههای ديپلماتيک متعهد دانسته است. اوباما در سفر خود به ترکيه، تصريح نمود که آمريکا، خواستار ارتباط با جمهوری اسلامی، برپايۀ منافع و احترام متقابل است و در اجلاس سران ناتو در استراسبورگ نيز اگر چه عنوان کرد که آمريکا نمیتواند شاهد رقابت هستهای در منطقه باشد، اما در عين حال گفت که ايران حق دارد از فناوری هستهای برای اهداف صلحآميز استفاده کند
نکتۀ بسيار مهمی که در سخنان و پيامهای اوباما به چشم میخورد و در عين حال مبنی بر تغيير تاکتيک و روش دولت آمريکا در قبال جمهوری اسلامیست، اينست که در اين پيامها و سخنان، اولاً نه نشانی از کاربرد تروريسم دولتی در مورد جمهوری اسلامی و" محور شرارت" بودن آن به چشم میخورد و نه اثری از تهديدات نظامی و فشارهای اقتصادی و يا سياست براندازی زمان بوش، ديده میشود. در سخنان و ادبياتی که جمهوری اسلامی با آن مورد خطاب قرار میگيرد، حتا در حد نشان دادن گوشه چشمی به يک جناح و ترجيح آن بر جناح ديگر حکومتی هم در ميان نيست
ثانياً در اين پيامها مردم ايران و رژيم جمهوری اسلامی، يکجا مورد خطاب قرار میگيرند و در آنها نه فقط نشانی از ادعاها و مفاهيم زمان بوش مانند دوستی با مردم و نفرت از حکومت ديده نمیشود، بلکه در اين پيامها، برای حاکميت رژيم جمهوری اسلامی، مشروعيت قائل گشته و سيستم حکومتی نيز به رسميت شناخته میشود
روشن است که اين تاکتيک ، فاکتورهائی را که جمهوری اسلامی در زمان رياست جمهوری جرج بوش، میتوانست با توسّل به آنها و بهانه قرار دادن آنها، بر ادامه سياستهای تاکنونی خود در قبال آمريکا پافشاری نمايد، بی اثر و يا بسيار کم اثر میسازد. از اين روست که برای رژيم جمهوری اسلامی، چگونگی برخورد به اين موضوع، به نحوی که هم موقعيت پيشين خود را حفظ کند و هم پاسخ مناسبی به اين پيامها بدهد، از اهميت جدی برخوردار است. با وجود آنکه اين موضعگيریها و دعوت دولت آمريکا به گفتگو و مذاکره، برخلاف مواضع دولت پيشين آمريکا، "آشتی جويانه" است، اما جمهوری اسلامی، به چند دليل نمیتواند به طور واقعی در ميدانِ گفتگویِ صريح و قاطع بر سرِ اختلافاتش با دولت آمريکا، پای بگذارد و پیگيرانه آن را دنبال نمايد
اولاً جمهوری اسلامی میداند که موضوع مورد اختلاف ، به مسأله غنیسازی اورانيوم خلاصه نمیشود. ورود جدی به صحنه مذاکرۀ دو جانبه، ولو آنکه بطور خاص، پيرامون مسأله هستهای و غنیسازی اورانيوم هم شروع شود، اما در اين محدوده متوقف نخواهد شد. اختلافات ايران و آمريکا بر سر مسائل هستهای، جدا از مسائل و معضلات ديگری مانند مسأله فلسطين، حمايت از حماس و حزبالله، دخالت در امور افغانستان و عراق و کل مسائل خاورميانه نيست و با آن در ارتباط لاينفکی قرار دارد. در مرحلۀ بعدی و تا آنجا که به امور داخلی ايران برمیگردد، ضوابط و معيارهای حقوق بشری و رعايت آن، هرچند در مناقشه طرفين از اهميت کمتری برخوردار است، اما اين موضوع نيز میتواند به يکی از نقاط چالش طرفين مبدل شود
جمهوری اسلامی، اگر بطور واقعی در ميدانی که اوباما و دولت آمريکا به رويش گشوده است، وارد شود، يا بايد قواعد بينالمللی را در اين موارد به رسميت بشناسد و در عمل مسائل مورد اختلاف خويش را در چارچوب اين قواعد و ضوابط، که آمريکا در آن دست بالا را خواهد داشت، حل و فصل کند، که اين به طور قطع به زيان رژيم و نفوذ وی در منطقه تمام خواهد شد . يا در جريان مذاکره، از پذيرش قواعد ياد شده، سر باز زند و به حل مسائل و اختلافات در اين چارچوبها، تن ندهد، که اين مسأله نيز، وضعيت حق به جانبِ کنونی جمهوری اسلامی در افکار عمومی جهان را، به زيان رژيم برهم خواهد زد. جمهوری اسلامی، با ورود به عرصۀ مذاکره و تن ندادن به نتايج آن، در واقع به اقدامات احياناً حاد بعدی عليه خويش، مشروعيت خواهد داد. چنين اقدامی از سوی جمهوری اسلامی، در حکم صدور جواز رسمیِ تشديدِ اقدامات عليه خويش است و روشن است که جمهوری اسلامی چنين کاری نخواهد کرد
ثانياً با ورود جمهوری اسلامی به اين ميدان، ابزار مبارزه با استکبار و شيطان بزرگ را، که سه دهه است آن را در خدمت سياست حواله دادن معضلات و مشکلات داخلی به خارج از مرزهای کشور قرار داده است، بطور کلی از کف میدهد. رژيمی که عادت کرده است در فضای مجازیِ ضد آمريکائی نفس بکشد، رژيمی که با حربۀ تشنج آفرينی و بحران سازی و به بهانۀ تحرکات و تهديدات آمريکا، پيوسته ماشين سرکوب و اختناق داخلی را تقويت و تشديد نموده و مبارزات مردم و ناآرامیهای داخلی را بيرحمانه درهم کوبيده و ادامۀ حياتش را به اين روشها گره زده است، با ورودش به اين ميدان، اين ابزارها را نيز از دست میدهد و حيات خويش را به خطر میاندازد. اگر با توسل به دشمن خارجی میتواند خشم تراکم يافته تودۀ مردم را از خود دور ساخته و به مسير انحرافی و آن سوی مرزها بکشاند، اگر با سلاح تهديد آمريکا، شورشها و اعتراضات کارگری و تودهای را قلع و قمع میکند، با ورود خود به صحنه گفتگو و حل اختلاف، نه فقط خود را در برابر اعتراضات تودهای خلع سلاح میکند، بلکه، با اين کار خود، زمينۀ انفجار تمام مينهائی را که نه در مناطق مرزی و بيرون از آن، بلکه در زير پای خويش، در کارخانهها و شهرها و دانشگاهها، کاشته شدهاند نيز فراهم میسازد
بنابراين روشن است که پذيرش مذاکره و گفتگوی پیگير برای حل اختلافات، گزينۀ جمهوری اسلامی نخواهد بود
مقدمترين گزينه جمهوری اسلامی، بهانه جوئی، گذاشتن شرط و شروط و فرار از مذاکره و پای گذاری به اين ميدان است و بايد اعتراف کرد که خامنهای انصافاً به نحو شايستهای به اين وظيفه عمل نموده و چارچوبهای کلی نحوۀ برخورد با اين تاکتيک اوباما و دولت وی را، مشخص کرده است. خامنهای که عمق پيام اوباما و خطر ورود به ميدانی که آمريکا، جمهوری اسلامی را در آن به چالش کشيده است، متوجه شده است، پيش از هرگونه عکسالعمل رسمی مقامات دولتی، در برابر آن از خود واکنش نشان داد.خامنهای در برابر تاکتيکی که جمهوری اسلامی را به موضع دفاعی افکنده است، به طرح مسائلی میپردازد و يک رشته شرط و شروطی را به ميدان میکشد، که راه را بر هرگونه مذاکره نتيجه بخش و حل اختلاف، مسدود میکند. خامنهای با تشبيه "دست دوستی" که از سوی اوباما به سوی جمهوری اسلامی دراز شده است، به يک "دست چدنی" که بر آن دستکش مخملی پوشاندهاند، به بهترين نحوی نشان داد که جمهوری اسلامی، از گفتگو گريزان، نسبت به آن حساس است و از بازی در زمينی که اوباما و دولت وی تعيين کردهاند، پرهيز میکند. خامنهای در همان حال که به مقامات رسمی و دولتیِ گوش به فرمان خويش خط میدهد، از آمريکا میخواهد به حرفهای خود عمل نمايد. احمدی نژاد و برخی از مقامات رسمی ديگرنیز که در اين مورد اظهار نظر کردهاند، بی آنکه نفس مذاکره را نفی کرده باشند، از همين خط کلی پيروی نمودهاند. برای نمونه، واکنش مقامات دولتی در برابر سخنان هيلاری کلينتون مبنی بر ملاقات مشاور وی با هيأت اعزامی جمهوری اسلامی در کنفرانس لاهه و تکذيب آن، نشان دهنده حساسيت رژيم نسبت به مسأله مذاکره و طفره زنی آن از گام نهادن در مسيریست که آمريکا در پيش گرفته است
با اين همه، مسلم است که طفره روی جمهوری اسلامی از مذاکره و واکنش مناسب نسبت به پيامها و رويکرد دولت آمريکا به حل ديپلماتيک مسائل مورد اختلاف، نمیتواند الاغيرالنهايه ادامه يابد. چرا که اولاً تن زدن و پرهيز از گفتگوی دوجانبه، افکار عمومی را در آمريکا و غرب و تا حدودی در ايران، به سود آمريکا و به زيان جمهوری اسلامی تغيير خواهد داد و اين موضوع همانطور که پيش از اين نيز به آن اشاره شد، به اتخاذ سياستهای حادتر و تشديد فشار عليه جمهوری اسلامی مشروعيت میدهد. ثانياً، اين درست است که دولت آمريکا در لحظۀ فعلی سياست سازش و مسالمت و گفتگو را پيشه کرده است، اما هيچ تضمينی وجود ندارد که اين روشها بخواهد در طولانی مدت ادامه داشته باشد. کما اينکه کنگره آمريکا نيز بر تسريع گفتگوها و اينکه نبايد به بهانۀ مذاکرات ، به جمهوری اسلامی فرصت غنی سازی داده شود، تأکيد نموده است. کنگرۀ آمريکا، دولت اوباما را از گفتگوی نامحدود پرهيز داده و بر مذاکرات زمانبندی شده تأکيد نموده است. کنگره آمريکا همچنين تصريح نموده است که در صورت شکست مذاکرات، فشارهای اقتصادی بايد تشديد شود
پيش از اين نيز، "ريچارد هاس" رئيس شورای روابط خارجی آمريکا، توصيه کرده بود که اوباما بايستی بطور علنی و با لحنی کاملاً دوستانه به جمهوری اسلامی پيشنهاد آشتی جويانه بفرستد تا از اين طريق، هم مردم ايران و هم افکار عمومی در غرب بدانند که ريشۀ اصلی مشکلات، در تهران است! جمهوری اسلامی، البته اينها را نيز میبيند و نمیتواند بی توجه از کنار آنها بگذرد
افزون بر اينها، تحولات منطقه خاورميانه، همکاری نزديک ميان کشورهای عربی مانند مصر ، عربستان و امارات متحده عربی، و همچنين چرخش نسبی سوريه، تماماً به زيان جمهوری اسلامی رقم خورده است و جمهوری اسلامی در سطح منطقه نيز شديداً ايزوله و تحت فشار است. هر چند آمريکا در لحظۀ کنونی نه از لحاظ نظامی و نه از لحاظ اقتصادی در موقعيتی نيست که به اقدام فوقالعادهای عليه جمهوری اسلامی دست بزند و هرچند که آمريکا در لحظه حاضر بدون موافقت اروپا نمیتواند مستقلاً تصميم خاصی در اين مورد اتخاذ کند و آن را به مرحلۀ اجرا بگذارد، و اينها نيز مسائلی نيستند که بر جمهوری اسلامی پوشيده باشند، با اين وجود، جمهوری اسلامی نمیتواند در قبال تاکتيک اوباما بی تفاوت بماند. خصوصاً آنکه واکنش سرد و کند رژيم در قبال تلاش اوباما و اعلام موضوع منتفی دانستن و سپری شدن زمان توقف غنی سازی توسط مقامات رسمی جمهوری اسلامی، ترديدهائی را در مورد نتيجه بخش بودن تلاشهای اوباما در دولت آمريکا ايجاد نموده و در همين رابطه به بحثهائی پيرامون تغيير رويکرد ديپلماتيک آمريکا نيز دامن زده است
جمهوری اسلامی نه میتواند نسبت به تاکتيک جديد دولت آمريکا بی تفاوت باشد و نه میتواند پيگيرانه در ميدان نبردی که اوباما آن را به چالش کشانده است هماوردی کند و موقعيت خود را به خطر اندازد
پس بالاخره رژيم جمهوری اسلامی چه خواهد کرد؟
واکنش علی لاريجانی رئيس مجلس، تا حد زيادی موضع جمهوری اسلامی در قبال اين مسأله را بيان میکند. لاريجانی در سفر به عراق و گفتگو با خبرنگاران در شهر نجف، با ذکر اين که اختلافات ايران و آمريکا با حرفهای زيبا فيصله نمیيابد، ضمن تکرار بخشهای زيادی از حرفهای خامنهای گفت: " جمهوری اسلامی قصد ندارد موضعی نرم يا سخت در برابر آمريکا اتخاذ کند، بلکه اعتقاد دارد که مشکلات موجود بين ايران و آمريکا بايد با آرامش و بدون شتابزدگی پیگيری شود "! اين، فشردۀ موضع جمهوری اسلامی در قبال تاکتيک جديد دولت آمريکا خواهد بود. مشکلات موجود، بايد با آرامش و بدون شتابزدگی پیگيری شود! و نه حل و فصل! که نه با مذاکره حل و فصل میشود و نه اصولاً تمايلی برای آن هست
هر چقدر دولت آمريکا برای گفتگو و مذاکره و فيصله دادن اختلافات عجله دارد، جمهوری اسلامی اما در عوض ميلی به شتاب و تسريع در اين مورد و حل اختلاف ندارد. ترجمان واقعی اين برخورد، همانیست که اکنون جمهوری اسلامی دارد به آن عمل میکند، نخست بهانه تراشی و گريز از مذاکره و به تأخير انداختن آن. مرحله بعدی ورود به مذاکره و ارائه بحثها و شرط و شروطیست برای طولانی کردن و فرسايشی ساختن مذاکرات و تبديل آن به مذاکراتی بی حاصل. جمهوری اسلامی بدان قصد به عرصه مذاکره وارد میشود که از مذاکره مشخص و پیگير فرار کند و خود را از مخمصه نجات دهد
اين واقعيت بر کسی پوشيده نيست که سياست خارجی جمهوری اسلامی، انعکاس سياست داخلی آن است. تغيير در سياست خارجی، مستلزم تغييراتی در سياست داخلیست، و سياستهای داخلی جمهوری اسلامی تغيير نخواهد کرد، مگر با يک رشته تحولات و تکانهای شديد در ابعاد سياسی و حکومتی، که جمهوری اسلامی را از شکل کنونیاش خارج خواهد ساخت
خلاصه آنکه ورود جمهوری اسلامی به عرصه مذاکره، به معنای حل اختلافها و يا حتا تلاش برای حل آنها نخواهد بود. جمهوری اسلامی، به تلهای که اوباما برايش کار گذاشته است، دُم نخواهد سپرد. بنابراين مذاکرات و توافقات احتمالی حاصل از آن نيز، در سطح و در حد ظاهر قضايا خواهد ماند. لذا تضادها و اختلافات فيمابين جمهوری اسلامی و آمريکا، بيش از پيش تشديد خواهد شد تا در وقت ديگر و در جای ديگر و به روشهای ديگر راه حلی پيدا کنند
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen