Freitag, 17. April 2009


ایران در هفته‌ای که گذشت
جمعه ۲۸ فروردین ماه

دادگاه ارتجاع اسلامی دزفول، روز سه‌شنبه این هفته ۵ تن از کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه را به حبس و محرومیت از فعالیت‌های صنفی کارگری محکوم کرد
علی نجاتی، جلیل احمدی، فریدون نیکوفر، محمد حیدری، قربان علی‌پور، در این بی‌دادگاه به یک سال حبس و سه سال محرومیت از حضور در کلیه فعالیت‌های کارگری و انتخابات صنفی محکوم شدند
این کارگران به چه جرمی محکوم شده‌اند؟ جرم آن‌ها این است که برای بازپس گرفتن حقوق معوقه و دیگر مطالبات خود به اعتصاب متوسل شده‌اند. جرم آن‌ها این است که برای تحقق مطالبات صنفی خود، سندیکا تشکیل داده‌اند که در سراسر کشورهای جهان، یک حق ابتدایی و به رسمیت شناخته شده کارگران است، تا بتوانند در برابر قدرت متشکل سرمایه‌، لااقل از حقوق و منافع صنفی خود دفاع کنند. سندیکا نه یک حزب و سازمان سیاسی کارگری‌ست که خواهان سرنگونی نظم موجود باشد و نه چنین وظیفه‌ای را برعهده دارد. لذا طبقات سرمایه‌دار اغلب کشورهای جهان، نه فقط ترس و هراسی از سندیکاها ندارند، بلکه آن را جزیی از نهادهای نظام سرمایه‌داری می‌دانند
اما در معدود کشورهای جهان، که طبقه حاکم، ادامه حیات خود را تنها با اختناق و سرکوب مادی گسترده ممکن می‌داند و دیکتاتوری طبقه حاکم، شکلی عریان به خود می‌گیرد، همراه با سلب آزادی‌های سیاسی و حقوق دمکراتیک توده‌های مردم، آزادی تشکیل سندیکا و اعتصاب نیز از کارگران سلب می‌گردد. این است دلیل این که چرا در رژیم دیکتاتوری عریان حاکم بر ایران، تشکیل سندیکا و حتا اعتصاباتی که صرفاً اقتصادی و صنفی‌اند جرم تلقی می‌شود و کارگران را به اتهام تشکیل سندیکا و برپایی اعتصاب به زندان و مجازات‌های دیگر محکوم می‌کنند
معهذا باید گفت که به رغم تمام اقدامات سرکوب‌گرانه و ضد انسانی جمهوری اسلامی علیه کارگران در این سه دهه، که نه تنها شامل حبس بلکه اعدام صدها کارگر بوده‌است، این رژیم، نتوانسته و هرگز نمی‌تواند مانع از تلاش و مبارزه کارگران برای دست‌یابی به حقوق و مطالبات‌شان گردد
در ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری‌اسلامی، اعتصاب ممنوع است، اما کارگران بر این ممنوعیت خط بطلان کشیده‌اند و همه ساله صدها اعتصاب کارگری در ایران برپا می‌شود. جمهوری‌اسلامی تشکیل سندیکا و دیگر اشکال تشکل‌های صنفی مستقل کارگری را ممنوع کرده‌است. ولی کارگران در مبارزات روزمره خود، بیش از پیش درمی‌یابند که راهی جز مبارزه متشکل و ایجاد تشکل‌های مستقل از دولت ندارند. لذا به رغم تمام اقدامات سرکوب‌گرانه رژیم، به اشکال متنوعی از تشکل روی می‌آورند و حتا با ابتکار عمل و تکیه به قدرت خودشان، سندیکاهای علنی تشکیل می‌دهند. روشن است که رژیم دیکتاتوری حاکم نیز متقابلاً برای درهم شکستن تشکل‌های کارگری، تمام اقدامات سرکوب‌گرانه خود را به کار می‌گیرد. فعالین کارگری را اخراج، دستگیر و به حبس، شلاق و مجازات‌های دیگر محکوم می‌کند. وحشی‌گری رژیم به ویژه علیه کارگران فعال در جریان تشکیل سندیکا در شرکت واحد اتوبوسرانی و شرکت نیشکر هفت‌تپه، نشان‌دهنده هراس رژیم از تلاش کارگران برای درهم شکستن محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های رژیم اختناق و سرکوب است. اما مبارزه طبقاتی توقف پذیر نیست. وحشی‌گری رژیم علیه فعالان کارگری و تشکل‌های اقتصادی مستقل کارگری، گرچه در کوتاه مدت لطماتی به جنبش کارگری وارد می‌آورد، اما کارگران از تجربیات خود می‌آموزند و به شکل‌های کاراتر مبارزه برای مقابله با اقدامات رژیم روی می‌آورند
سال‌ها پیش، این توهم در میان گروهی از سندیکالیست‌ها وجود داشت که رژیم جمهوری‌اسلامی آزادی اتحادیه را می‌پذیرد. مبارزه طبقاتی به کارگران آموخت که آزادی اتحادیه جزیی جدایی‌ناپذیر از آزادی‌های سیاسی‌ست. رژیم دیکتاتوری و اختناق نمی‌تواند در اقیانوس استبداد، پذیرای جزیره آزادی باشد. لذا کارگران به ایجاد سندیکا بدون کسب اجازه و به رغم مخالفت‌ها و تهدیدهای رژیم، روی آوردند. رژیم، سرکوب‌گری علیه این تشکل‌های مستقل از دولت و کارگران فعال را تشدید کرد. دستگیری پی در پی کارگران نیشکر هفت‌تپه و محکومیت و مجازات آن‌ها، ادامه روندی‌ست که از سندیکای شرکت واحد آغاز گردید. این اقدامات سرکوب‌گرانه رژیم، قطعاً تجاربی برای کارگران خواهد داشت که در مبارزات آتی خود آن را به کار می‌بندند
کارگران، به ویژه کارگران پیشرو و فعال در کارخانه‌ها می‌آموزند مادام که رژیم دیکتاتوری عریان حاکم است و یا لااقل توازن قوا تماماً به نفع کارگران برهم نخورده است، نباید تمام فعالیت‌ها علنی باشد و رژیم با اخراج و دستگیری کارگران فعال و تهدید و فشار به توده‌های کارگر، به اهداف خود برسد، بلکه حتا در جایی که تشکل علنی مستقل از دولت، نظیر سندیکا برپا می‌شود، هسته اصلی و پایدار کارخانه، باید کمیته مخفی کارخانه باشد، تا ادامه فعالیت متشکل کارگران تضمین گردد و مانع از ضربه خوردن کارگران پیشرو و فعال شود
علاوه براین، اقدامات سرکوب‌گرانه رژیم علیه تشکل‌های مستقل علنی، درس مهم دیگری هم برای توده‌های وسیع کارگر خواهد داشت. کارگران بیش از پیش درمی‌یابند که آزادی اتحادیه، چیزی جدا از آزادی‌های سیاسی نیست و برای به دست آوردن آزادی سندیکا، باید مبارزه خود را برای کسب آزادی‌های سیاسی تشدید کنند
ایران در هفته‌ای که گذشت
سران و مقامات جمهوری‌اسلامی و دولت آمریکا، در حالی که برای مذاکرات مربوط به حل و فصل نزاع هسته‌ای، آماده می‌شوند، در این هفته پیام‌های علنی متناقضی را رد و بدل کردند
احمدی‌نژاد در کرمان، آمادگی جمهوری‌اسلامی را برای شرکت در اجلاس گروه ۱ + ۵، اعلام نمود، اما بار دیگر تاکید کرد که بحث مربوط به توقف غنی‌سازی اورانیوم، مختومه است و آنچه که می‌تواند مورد بحث قرار بگیرد، بسته پیشنهادی جدیدی‌ست که از سوی جمهوری‌اسلامی ارائه خواهد شد. خامنه‌ای هم که حرف آخر را می‌زند، روز چهارشنبه در مراسم پایانی دوره دانشجویان افسری، دانشگاه افسری و تربیت پاسدار، در پاسخ به اظهار نظر مقامات آمریکایی و اروپایی گفت: توصیه برای بازگشت به نظام جهانی به معنای تسلیم شدن در برابر قدرت‌های زورگوست و ملت ایران در ٣٠ سال گذشته، به این درخواست جاهلانه پاسخ "نه" داده‌ است
این موضع‌گیری مقامات جمهوری‌اسلامی، نشان می‌دهد، که هدف رژیم از شرکت در اجلاس آتی گروه ٥ به اضافه ١، یک هدف سیاسی برای خنثا کردن تاکتیک‌های طرف مقابل است و نه گفتگو برای حل منازعات. بحث خامنه‌ای، دیگر بر سراین مساله نیست که آیا جمهوری اسلامی می‌تواند به غنی سازی اورانیوم ادامه دهد یا نه؟ او پیشاپیش بر ادامه سیاست خارجی جمهوری‌اسلامی، همانگونه که در ٣٠ سال گذشته بوده، تاکید می‌کند. منتها شکل عوام فریبانه‌ای به آن می‌دهد که چنین وانمود کند گویا این اختلافات بر سر زورگویی قدرت‌های جهانی یا "نظام ناعادلانه جهان" است ونه بر سر اهداف توسعه‌طلبانه ارتجاع اسلامی و امپریالیستی
در جبهه مقابل، روز چهارشنبه، بار دیگر وزیر خارجه آمریکا و خاویر سولانا، رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا با یکدیگر ملاقات کردند، تا پیرامون مواضع جمهوری اسلامی و آنچه که در گفتگوهای غیر علنی، رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا با مقامات جمهوری‌اسلامی مطرح شده، بحث و نتیجه‌گیری کنند. از محتوای موضع‌گیری وزیر خارجه آمریکا چنین برمی‌آید که در مذاکرات غیر‌علنی نیز چیز جدیدی مطرح نشده‌است. وزیر امور خارجه آمریکا گفت: نماینده اتحادیه اروپا هنوز هیچ پاسخی از ایران درباره دعوتی که از آن‌ها برای حل دیپلماتیک مشکل هسته‌ای به عمل آمده، دریافت نکرده است. ما از مذاکره استقبال می‌کنیم و به گفت و گو با ایران چشم دوخته‌ایم، اما چیز ملموسی ندیده‌ایم. وی سپس افزود: ما هیچ چیزی از شروط را حذف و یا چیزی به آن اضافه نکرده‌ایم. آمریکا از درخواست توقف فعالیت غنی‌سازی اورانیوم چشم‌پوشی نخواهد کرد. ما در پشت تحریم‌هایی که تاکنون اعمال شده‌اند خواهیم ایستاد و به دنبال یافتن راه‌های جدید برای گسترش اقدامات جدید در باره‌ی برنامه هسته‌ای ایران خواهیم بود
موضع‌گیری وزیر خارجه آمریکا نیز نشان می‌دهد، پیش از آن که مذاکره‌ای آغاز گردد، شکست آن اعلام شده‌است. دلایل این مساله نیز پوشیده نیست. همان‌گونه که در موضع‌گیری‌های سران رژیم دیدیم، جمهوری اسلامی، به صراحت اعلام کرده‌است نه فقط بر سر پرونده هسته‌ای، بلکه مسایل دیگر، حاضر به عقب‌نشینی نیست. بنابراین، زمینه برای پیشبرد سیاست آن گروه از هیئت حاکمه آمریکا که خواهان ادامه سیاست بوش در قبال جمهوری‌اسلامی هستند، هموارتر شده است. در واقع دولت آمریکا در پیشبرد سیاست کنونی خود در قبال جمهوری اسلامی با تناقضات جدی در داخل و خارج رو به روست. اوباما بیشتر متمایل است که مسایل مورد اختلاف با جمهوری اسلامی را در یک روند طولانی مذاکرات و از طریق دیپلماتیک حل کند. اما گروه‌های قدرتمندی در درون هیئت حاکمه آمریکا، این سیاست را به نفع جمهوری اسلامی می‌دانند که در نهایت نیز لاینحل خواهد ماند. از این‌رو خواهان تعیین زمانی محدود برای رسیدن به نتیجه‌اند که بی‌ثمری راه حل دیپلماتیک اختلافات را نشان دهند و تاکتیک مذاکره بدون توافق جمهوری اسلامی را خنثا کنند. دولت آمریکا با همین مساله در خاورمیانه نیز رو به روست که از سوی اسراییل و دولت‌های عربی برای تعیین یک جدول زمان‌بندی شده برای مذاکرات، زیر فشار قرار دارد. بنابراین، با توجه به موضع‌گیری‌های سران رژیم، تعجب‌آور نیست که درست در بحبوحه پیام‌های دوستانه اوباما به سران جمهوری اسلامی، بار دیگر وزیر خارجه وی اعلام نماید که آمریکا از درخواست توقف غنی‌سازی چشم پوشی نمی‌کند، پشت تحریم‌هایی که تاکنون اعمال شده می‌ایستد و در پی یافتن راه‌های جدید، برای تشدید این اقدامات خواهد بود
واقعیت‌های این هفته در عرصه سیاست خارجی رژیم و مسایل مورد اختلاف، با قدرت‌های جهانی نیز نشان می‌دهند که دلیلی مبنی بر تخفیف تضادها و اختلافات وجود ندارد و مسایل مورد اختلاف جمهوری اسلامی و دولت آمریکا به روال گذشته ادامه می‌یابد و تشدید می‌گردد
ایران در هفته‌ای که گذشت
روز شنبه این هفته، خبرگزاری‌های جمهوری اسلامی، خبر از اعدام سه تن از اعضای پرونده بمب‌گذاری شیراز را انتشار دادند. دادستان شیراز در ارتباط با این اعدام‌ها گفت: این افراد با هدایت عوامل خارجی اقدام به ساخت بمب قوی دست‌سازی کردند که کارگزاری آن در حسینیه منجر به مرگ ١٤ تن و مجروح شدن بیش از ٢٠٠ تن گردید. پس از دستگیری افراد و انجام کارهای اطلاعاتی، سه عامل اصلی بمب‌گذاری شیراز به اتهام محاربه، افساد فی‌الارض و فعالیت در گروه محارب و ضد نظام به اعدام محکوم شدند و این حکم به علت مسایل امنیتی و مصلحت نظام، بدون حضور مردم و خبرنگاران اجرا شد
بر سر این اعدام‌ها و نحوه محاکمه و محکومیت، حتا از جانب نیروهای مخالف رژیم سکوت شد، چرا که در این‌جا پای مساله بمب‌گذاری در یک مکان مذهبی در میان بود و مرگ تعدادی افراد که به خاطر عقاید مذهبی‌شان در آن جا گرد آمده بودند. اما مساله را دقیق‌تر مورد بررسی قرار دهیم، مستثنا از خود اقدام به بمب‌گذاری که در واقعیت امر مسبب و مجرم واقعی آن خود رژیم جمهوری اسلامی‌ست، باید این اعدام‌ها را محکوم کرد، نه فقط از زاویه خود اعدام، بلکه از آن‌رو که این افراد با هر عقیده‌ای که داشتند، از ابتدایی‌ترین حقوق در جریان دستگیری، محاکمه و اعدام برخوردار نبودند. اعترافات زیر شکنجه از آن‌ها گرفته شد، دادگاه فرمایشی بود، بدون این که متهمین از حق و حقوقی برخوردار باشند و بالاخره اعدام مخفی و بی سر و صدای آن‌ها. اما ببینیم چرا در تمام جریان این پرونده متهم اصلی جمهوری اسلامی‌ست؟
می‌دانیم افرادی که اقدام به بمب‌گذاری در شیراز کردند، جوانان کم سن و سالی بودند که در نتیجه فشارهای متعدد جمهوری اسلامی، بدون این که واقعاً عقیده و آگاهی سیاسی مشخصی داشته باشند، به مقابله با جمهوری اسلامی از طریق بمب‌گذاری و ترور برمی‌خیزند. این که تا چه حد اقدام آن‌ها واکنشی به فشارها و تضییقات رژیم بود و نه سیاسی به معنای دقیق کلمه، از همین واقعیت آشکار است که برای عمل بمب‌گذاری‌شان حسینیه‌ای را برگزیدند که در آن جا افراد مذهبی جمع می‌شوند، مستثنا از این که عامل رژیم باشند یا مردمی ناآگاه و مذهبی. همین مساله به وضوح نشان می‌دهد که اگر در پی مسبب و عامل واقعی و مجرم اصلی پرونده باشیم، حکومت مذهبی‌ست که با ستم‌گری‌های بی‌شمار خود، جوانان عاصی را به بمب‌گذاری در یک مرکز مذهبی وامی‌دارد. از این گذشته همین که آن‌ها بر این پندار خام بودند که یک رژیم را می‌توان با ترور و بمب‌گذاری از میان برداشت، دلیل دیگری بر عصیان ناشی از نومیدی‌ست که نتیجه فشارهای جمهوری اسلامی‌ست. کسی که کمی آگاهی سیاسی داشته باشد، می‌داند که رژیم‌های سیاسی را نمی‌توان با ترور و بمب سرنگون کرد. در ایران امروز میلیون‌ها تن از توده‌های مردم ایران هستند که به مبارزه علنی با رژیم حاکم برخاسته‌اند، و تنها این توده مردم‌اند که قادرند ستم‌گرترین و بی‌رحم‌ترین رژیم‌ها را سرنگون کنند. امروز وظیفه جوانانی که حقیقتاً خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی‌اند، تلاش برای سازماندهی مبارزات بی سازمان و پراکنده توده‌های مردمی‌ست که همه روزه، در همه جا مبارزات آن‌ها جاری‌ست. جمهوری اسلامی، تنها هنگامی سرنگون خواهد شد که میلیون‌ها کارگر و زحمتکش به یک اعتصاب عمومی سیاسی روی آورند و قیام مسلحانه را در دستور کار قرار دهند. راه نجاتی برای مردم ایران، به جز این اعتصاب و قیام وجود نخواهد داشت

Keine Kommentare: