Donnerstag, 31. Mai 2007

تشکل‌های طبقاتی کارگران! وظائف و تاکتیک‌های ما -۱
نیازهای کنونی جنبش کارگری و کمونیستی در ایران ایجاب می کند که نشریه کار، مواضع سازمان را پیرامون شکل سازماندهی، فعالیت و وظائف تشکیلات ما، نقش و جایگاه تشکل های مختلف کارگری و تاکتیک هائی را که سازمان ما، برای سرنگونی جمهوری اسلامی مطرح کرده است، به ویژه، برای آگاهی آن گروه از فعالان و هواداران سازمان که به علت شرایط اختناق حاکم بر ایران، تاکنون نتوانسته اند در جریان آنها قرار گیرند، بار دیگر مورد بحث و بررسی قرا ر دهد.
سازمان فدائیان (اقلیت) که برخاسته از انشعاب بزرگ سال ۱۳۵۹ در سازمان چریکهای فدائی خلق است، همانگونه که از آعاز اعلام کرده است، یک سازمان کمونیست است که برای سرنگونی نظام سرمایه داری، الغاء مالکیت خصوصی، استثمار انسان از انسان، کارمزدی ، در یک کلام الغاء طبقات و استقرار یک جامعه کمونیستی مبارزه می کند که در آن "تکامل آزادانه هر فرد، شرط تکامل آزاد همگان " است.
هدف فوری سازمان فدائیان (اقلیت)، سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار حکومت شورائی کارگران و زحمتکشان است.
سازمان فدائیان (اقلیت) در برابر تمام جریاناتی که به نحوی از انحاء، پوشیده و آشکار، خواهان وصله و پینه کردن جامعه سرمایه داری ازطریق اصلاحات ودرنتیجه، حفظ نظام مبتنی بر کار مزد بگیری هستند، پیگیرانه مدافع یک انقلاب اجتماعی ست.
نیروی محرکه این انقلاب وعامل اجرائی آن، طبقه کارگر است که رسالت دگرگونی تمام نظم موجود را برعهده دارد. اما، برای این که طبقه کارگر بتواند وظیفه طبقاتی و تاریخی خود را از طریق این انقلاب، به فرجام برساند، باید خود را در یک حزب سیاسی طبقاتی مختص خود، حزبی که تئوری سوسیالیسم علمی، راهنمای عمل آن باشد واز سیاستی اکیدا طبقاتی برخوردار، مجزا و درمخالفت آشکار با تمام احزاب و سازمان های غیر کارگری، متشکل سازد.
لذا، سازمان فدائیان (اقلیت)، در مقابل تمام جریاناتی که پوشیده و آشکار، ضرورت حزب طبقاتی کارگران را برای پیروزی انقلاب اجتماعی، نفی می کنند و بدین طریق می کوشند، طبقه کارگر را در اسارت ایدئولوژیک- سیاسی طبقه سرمایه دار نگهدارند،پیگیرانه برضرورت تشکیل حزب سیاسی طبقاتی کارگران تاکید می ورزد.
سازمان فدائیان (اقلیت) بر اجرای قطعنامه انترناسیونال کارگری تحت زعامت مارکس، که همواره رهنمون عمل کمونیست ها در سراسرجهان بوده، مصّراست وتکرارمی کند:
"طبقه کارگر در مبارزه خودعلیه قدرت متشکل طبقات مالک، نمی تواند به عنوان یک طبقه عمل کند، مگر آن که خود را به صورت یک حزب سیاسی، متمایز از تمام احزاب طبقات مالک و درمخالفت با آن ها سازمان دهد.
این تشکل طبقه کارگر ، به صورت یک حزب سیاسی، برای تامین امر پیروزی انقلاب اجتماعی و هدف نهائی آن، الغاء تمام طبقات، ضروری ست.
اتحاد نیروهای طبقه کارگر که از طریق مبارزه اقتصادی به دست آمده است، باید در عین حال به عنوان اهرمی درخدمت مبارزه این طبقه، علیه قدرت سیاسی استثمارگران، مورد استفاده قرار گیرد.
ملاکین و سرمایه داران، همواره از امتیازات سیاسی خود، به منظور دفاع و جاودانه کردن انحصار اقتصادی خویش و درانقیاد نگهداشتن کار، بهره گرفته اند. لذا کسب قدرت سیاسی، وظیفه بزرگ پرولتاریا می شود."
در ایران، هنوز یک حزب سیاسی طبقاتی کارگران وجود ندارد. لذا وظیفه مهمی که در برابر کمونیست ها، قرار گرفته است، تلاش برای تشکیل یک چنین حزبی ست.
البته، نه یک یا دو، بلکه چندین سازمان سیاسی وجود دارند که بر خود نام حزب طبقاتی کارگران نهاده و خودشان، به خودشان عنوان نمایندگی طبقه کارگر را داده اند. آنها مجازند، خود را چنین بنامند، اما در این واقعیت تغییری ایجاد نمی کند که حزب طبقاتی کارگران، در ایران وجود ندارد. این سازمان ها نشان داده اند که حتا از جهت نظری نیز فاقد چنین صلاحیتی هستند، تا چه رسد به نمایندگی سیاسی و تشکیلاتی طبقه کارگر. بسی خنده آور است که خود را حزب طبقاتی کارگران نامید، اما درکشوری با میلیون ها کارگر که همه روزه در حال مبارزه اند، حتا چند صد کارگر یک کارخانه نیز پیدا نشوند که چنین حزبی را به عنوان حزب طبقاتی خود به رسمیت بشناسند و یا به فراخوان اش برای یک عمل سیاسی یا مبارزه ای اقتصادی، پاسخ دهند.
در همین جا باید افزود که این گفتار به این معنا نیست که هرتشکلی که کارگران در آن حضور دارند، ولو در ابعاد میلیونی، حزب طبقاتی کارگران است. خیر! حزب طبقاتی کارگران، آن سازمان سیاسی طبقه کارگر است که حزب انقلاب اجتماعی باشد و سوسیالیسم علمی، رهمنون عمل اش.
قطعنامه انترناسیونال، که پیش از این به آن اشاره شد، قلب مسئله را نشانه رفته است و می گوید:
"این تشکل طبقه کارگر به صورت یک حزب سیاسی، برای تامین پیروزی انقلاب اجتماعی وهدف نهائی آن، الغاء تمام طبقات ضروری ست."
به هر حال، این بدان معنا نیست که مثلا گفته شود، چون سازمان فدائیان (اقلیت) خود را کمونیست می داند، رهنمون عمل اش تئوری سوسیالیسم علمی ست. دارای برنامه و تاکتیک های روشنی ست. گروه محدودی از کارگران نیز در صفوف آن، مبارزه می کنند و خواهان انقلاب اجتماعی ست، پس حزب طبقاتی کارگران است. خیر! حزب طبقاتی کارگران، نه صرفا جنبش کارگری ست ونه سوسیالیسم علمی، چیزی بسیار فراتر از این هردو می باشد. سنتز جنبش کارگری و سوسیالیسم علمی ست. حزبی ست که با موجودیت خود، تجسم عینی طبقه ای ست که به قول مارکس، از طبقه ای در خود، به طبقه ای برای خود تبدیل شده است.
سازمان فدائیان (اقلیت) برای تشکیل چنین حزبی تلاش می کند. اکنون نیز بیش از هر زمان دیگر، پیش شرط ها و زمینه های عینی آن، به سرعت درحال فراهم آمدن است. درک این مسئله آنگاه روشن خواهد شد که ما قبل از هرچیز، به مبارزه کنونی طبقه کارگر و مرحله ای که جنبش کارگری هم اکنون به آن رسیده است، نظری بیافکنیم.
این واقعیت، برکسی پوشیده نیست که در سال های اخیر، موج وسیعی از اعتراضات کارگران، سراسر ایران را فراگرفته است. این اعتراضات که اشکال بسیار متنوعی نظیر، اعتصاب، راهپیمائی، گردهم آئی، تظاهرات ، اشغال کارخانه، مسدود کردن جاده ها و خیابانها، درگیری های متعدد با نیروهای پلیس، به خود گرفته اند، از نظر کمیت نیز در طول تمام دوران حیات جنبش کارگری ایران، بی سابقه اند. به رغم این که، این مبارزات عموما بر سر مطالبات اقتصادی صورت گرفته اند واساسا مبارزاتی اقتصادی بوده و هنوز هم هستند، با این وجود، مبارزاتی صرفا اقتصادی نبوده ونیستند. در ایران به علت حاکمیت رژیم دیکتاتوری عریان، در اغلب این مبارزات، دولت به عنوان قدرت متشکل طبقه سرمایه دار، در برابر کارگران ظاهر شده است و این مبارزه بیش از پیش به مبارزه ای علیه خود دولت تبدیل شده واز این روبه نحو فزاینده ای خصلت سیاسی به خود گرفته است. عوامل متعددی دست اندر کار بوده اند که خصلت ضد سرمایه داری مبارزه طبقه کارگر برجسته تر شود وجنبش شکلی مدام آگاهانه تر به خود بگیرد.
با تمام این اوصاف، هنوز جنبش طبقه کارگر در ایران، مرحله خودانگیختگی را پشت سر نگذاشته وآگاهی طبقاتی سوسیالیستی، ناظر و حاکم بر این مبارزات نیست.
نباید از این گفتار، که جنبش این طبقه هنوز جنبشی خودانگیخته است، چنین نتیجه گرفت که طبقه کارگر به کلی فاقد آگاهی طبقاتی ست.آگاهی و خودانگیختگی، دوجزء منفک از یکدیگر نیستند. هیچ جنبش خودانگیخته ای تهی ازهرگونه آگاهی طبقاتی وجود ندارد. همین که می گوئیم، کارگران به مبارزه علیه سرمایه داران و برای تحقق مطالبات حتا صرفا اقتصادی خود برخاسته اند، از یک همبستگی در درون کارگران سخن می گوئیم، که بازتاب درجه معینی از آگاهی ست. وقتی که کارگران یک کارخانه برای افزایش دستمزد به اعتصاب روی می‌آورند، عجالتا نشان می دهند که اولا- بدون این که از تئوری ارزش اضافی مارکس هم اطلاع داشته باشند، می دانند که سرمایه دار، حاصل دسترنج آنها را به عنوان سود به جیب می زند و می خواهند بخش دیگری ازحاصل کار خود را دریافت کنند. اگر جز این می بود، نمی توانستند ادعای افزایش دستمزد نمایند. این خود، پی بردن به این حقیقت است که استثمار می شوند. ثانیا- به این نکته نیز آگاه شده اند که دشمن آنها یکی ست، و به تنهائی نمی توانند از پس وی برآیند، بلکه باید مشترکا، متحدا علیه این دشمن بشورند و بجنگند. همین واقعیت روزمره، از مبارزه خودانگیخته کارگران، حاکی از بیداری آنها و آگاهی نسبی شان به تضادی ست که میان آنها و نظم سرمایه داری وجود دارد. این خود، نطفه همان آگاهی سوسیالیستی ست. این آگاهی، در درون خودانگیختگی نیز در یک جا، در جا نمی زند. در مراحل مختلف جنبش خودانگیخته کارگری، مراحل متعددی را از رشد این آگاهی می توان دید. هرچه این جنبش ها، از مبداء آغازین خود فاصله می گیرند، هرچه بر وسعت و دامنه اعتراضات افزوده می گردد ، این آگاهی نیز بیشتر می‌شود. معهذا محدوده ای وجود دارد که آگاهی ناشی از حرکت خود به خودی نمی تواند فراتر رود، مگر آنکه تغییری کیفی رخ دهد، جنبش طبقه کارگر، مرحله خودانگیختگی را پشت سر بگذارد و به یک جنبش خودآگاه وهدفمند تبدیل شود.
از این رو، به رغم تمام مبارزات طبقه کارگر در طول چند سال اخیر و مراحل رشدی که این جنبش پشت سر نهاده است، نه می توان، از این مبارزات هنوز به عنوان مبارزه آگاهانه سوسیالیستی نام برد و نه از خود آگاهی طبقاتی کارگران درکل، سخن گفت.
اوج دستاورد ونقطه تحولی که جنبش کارگری درمرحله خودانگیختگی می توانست به آن دست یابد، تشکیل سندیکای شرکت واحد بود. حتا وقتی که کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه، سندیکای خود را تشکیل دادند و از حق تشکل به عنوان مطالبه ای سیاسی، در برابر رژیم حاکم بر ایران، دفاع نمودند، این مبارزه هر آن چه هم که تحولی قابل ملاحظه را در پیشرفت مراحل جنبش خودانگیخته کارگری و رشد آگاهی در صفوف کارگران، نشان دهد، اما هنوز یک مبارزه طبقاتی آگاهانه پرولتاریا نیست. چراکه حتا یک ذره نیز از چارچوب نظم سرمایه داری فراتر نرفته است. اگر حتا نقطه ای بالاتر از این را فرض کنیم که طبقه کارگر درهمین مرحله درمبارزه ای سیاسی شرکت کند که به انقلاب هم بیانجامد، اما فاقد یک سیاست مستقل پرولتری باشد وهدف‌اش را کسب قدرت سیاسی قرار نداده باشد، دنباله رو بورژوازی وسیاست آن خواهد بود. یک نمونه آن را در جریان انقلاب ۱۳۵۷ دیدیم. حتا اگر دهها اتحادیه نیز وجود داشته باشد، اما پرولتاریا فاقد سیاست مستقل پرولتری باشد وهدف اش را کسب قدرت سیاسی قرار نداده باشد، درمعادله فوق الذکر تغییری پدید نمی آورد. تنها ممکن است، امتیاز کمتر یا بیشتری بگیرد.
این، به هیچ وجه، یک مبارزه طبقاتی پرولتری نیست. آن مبارزه ای حقیقتا پرولتری ست که سیاستی پرولتری بر آن حاکم باشد. مبارزه ای آگاهانه وهدفمند برای سرنگونی بورژوازی وکسب قدرت سیاسی باشد.
وقتی که مبارزه طبقه کارگر، به این مرحله برسد ، حتا می توان گفت که مبارزه روزمره طبقه کارگر، مبارزه اقتصادی این طبقه، یک مبارزه واقعا طبقاتی ست. چرا که طبقه کارگر اکنون آگاه است که این مبارزه نه صرفا برای بهبود شرایط کار و زندگی، نه مبارزه ای علیه سرمایه داران منفرد، بلکه مبارزه ای علیه کل طبقه و کل نظام و قدرت حاکم است. عالی ترین تجسم وجود یک چنین شرایطی، حزب سیاسی طبقاتی کارگران است.
به بحث پیش بازگردیم که گفتیم، در مبارزه کنونی طبقه کارگر ایران، تشکیل سندیکای شرکت واحد، یک نقطه عطف در جنبش خودانگیخته کارگری، رشد آگاهی اتحادیه ای و گذار از مرحله اتحادهای ناپایدار به اتحادهای پایدار را در صفوف کارگران نشان می دهد. این که رژیم، سندیکا راغیر قانونی اعلام کرد و فعالین آن را سرکوب نمود، در ارزیابی ما درمورد این که جنبش کارگری ایران درچه مرحله ای قرار گرفته و چه زمینه های عینی مناسبی برای تشکیل حزب سیاسی طبقاتی کارگران وجود دارد، تغییری ایجاد نمی کند. اگر سرعت رشد و تحولات درونی جنبش کارگری را در چند سال اخیر، به دقت مورد توجه قرار دهیم و چشم انداز تحول اوضاع سیاسی درایران ، همراه با بیداری وآگاهی روز افزون کارگران را در بطن این تحولات درنظر بگیریم، آنگاه به شرایط و زمینه های فوق العاده مساعدی که برای تشکیل حزب طبقاتی کارگران وجود دارد، بهترپی می بریم.
با این توضیحات اکنون باید به بررسی این مسئله پرداخت که از چه راهی وچگونه می توان به تشکیل یک چنین حزبی یاری رساند و نقش سازمان ما در اجرای این وظیفه چیست؟

Keine Kommentare: