Samstag, 18. Oktober 2008


ایران در هفته‌ای که گذشت
این حقیقت بر توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران پوشیده نیست که تجار و کسبه بازار همواره یکی از حامیان پر و پا قرص جمهوری اسلامی حاکم بر ایران بوده‌اند واین رژیم نیز همواره پاسدار منافع آن‌ها بوده است. این رابطه‌ی متقابل تا به آن حد است که خمینی زمانی آن‌ها را ستون‌های ستبر رژیم‌اش نامید. این واقعیت، امروزه نیز هم‌چنان به جای خود باقی‌ست که آن‌ها حامی جمهوری اسلامی‌اند و جمهوری اسلامی حامی آن‌ها. اگر چنین است، چه شد که اختلاف میان آن‌ها تا به آن حد بالا گرفت که به اعتصاب انجامید. این اعتصاب که از هفته پیش در سطح محدودی، در برخی شهرهای بزرگ که مراکز اصلی تجار گردن‌کلفت‌اند نظیر تهران، اصفهان و تبریز، آغاز شده بود، در این هفته چنان وسعت گرفت که عملاً به تعطیل بازار در این شهرها انجامید و تا روز سه‌شنبه ادامه یافت

دو عامل در این میان دست اندر کار بودند. در وهله نخست پای منافع مادی در میان بود و اختلاف بر سر سهمی که دولت به عنوان مالیات از سودهای به دست آمده طلب می‌کند. آن‌چه که اکنون به نام "قانون مالیات بر ارزش افزوده" به محور اختلاف تبدیل شده است، نتیجه کشمکشی طولانی میان دولت و بازاریان است. مسئله مالیات بر ارزش افزوده از دوران زمام‌داری خاتمی، در مجلس مطرح شد و هم‌چنان به علت اختلافات و کشمکش‌ها باقی ماند، تا دوره کنونی. مدت‌ها بر سر آن بحث در جریان بود و بالاخره هم آن را به کمیسیون اقتصادی مجلس واگذار کردند که در مورد آن تصمیم بگیرد. رئیس کل سازمان امور مالیاتی می‌گوید: دو سال طول کشید تا بالاخره در تابستان گذشته تصویب شد. در این فاصله که هنوز تصویب نشده بود، سرمایه‌داران بخش صنعت و تجارت در جلسه‌ای که با رئیس جمهوری اسلامی داشتند، از وی خواستند که این لایحه را پس بگیرد. احمدی‌نژاد نیز ظاهراً به آن‌ها قول داد که تصویب آن را متوقف خواهد کرد. رئیس کل سازمان امور مالیاتی توضیح می‌دهد که بالاخره دولت تصمیم گرفت نرخ آن را به ۵ / ۱ درصد تنزل دهد که با ۵ / ۱ درصدِ عوارض شهرداری‌ها به ۳ درصد رسید و این ۳ درصد جایگزین ۳ درصدِ نرخِ تجمیعِ عوارض که قانون جاری بود، گردید و پس از این ماجرا بود که رئیس جمهور خواهان تصویب آن از سوی مجلس شد. اگر ماجرا به همین شکل باشد که توضیح داده شد و به این اعتبار، مالیات سرمایه‌داران و خرده‌فروشان کاهش می‌یابد و مالیات ارزش افزوده نیز که چیزی جز مالیات بر مصرف نیست که توده‌های مردم آن را پرداخت می‌کنند، پس اختلاف بر سر چیست؟ این هر دو، واقعیت را پنهان می‌دارند و جالب این جاست که هر دو پای توده مردم را به میان می‌کشند. تجار می‌گویند از آن‌رو مخالف اجرای این قانون‌اند که بهای کالاها افزایش می‌یابد و فشار بیش‌تری به مردم وارد می‌آید، دولت می‌گوید، می‌خواهد حق مردم را از آن‌ها باز پس بگیرد و افزایشی بر بهای کالاها صورت نخواهد گرفت

واقعیت، اما چیست؟ این واقعیت بر مردم ایران پوشیده نیست که طبقه سرمایه‌دار و تمام ثروتمندان در ایران سوای معافیت‌های مالیاتی متعددی که دولت در اجرای طرح‌های اقتصادی‌اش برای آن‌ها قائل شده است، حاضر نیستند در همان محدوده ناچیزی که قوانین رژیم تعیین کرده است، مالیات بپردازند. معمولاً هم با کمی رشوه به مأموران مالیاتی دولت، سر و ته قضیه را هم می‌آورند. در این میان تجار و بازاریان، اصلاً چیزی به نام مالیات را به رسمیت نمی‌شناسند. وقتی که جمهوری اسلامی در ایران به قدرت رسید، تا مدت‌ها صریح و روشن مطرح می‌کردند که اصلاً مالیات معنایی ندارد. حکومت، اسلامی‌ست و ما خمس و ذکات می‌دهیم. مراسم عزاداری برپا می‌کنیم و غیره. تنها پس از فتواهای خمینی حاضر به پذیرش چیزی به نام مالیات شدند. اما مالیاتی که ریش و قیچی دست خودشان بود. چیزی که خودشان اعلام می‌کردند، یا نمی‌کردند مبنا بود و اکنون نیز تقریباً وضع بر همین منوال است. بنابراین مشکل کنونی آن‌ها این است که متداول شدن مالیات ارزش افزوده، باعث می‌شود که حساب دخل و خرج و درآمد آن‌ها کتبی شود. چیزی که نه فقط سرمایه‌داران ایران، بلکه کاسب‌کاران خرد هم پذیرش آن برای‌شان دشوار است. اصلِ مخالفتِ تجار و بازاریان بر سر اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده در همین مسئله است که نمی‌خواهند کسی سر از کارِ درآمدِ آن‌ها درآورد، والا دعوا بر سر ۳ درصدی که از مردم به عنوان مالیات بر مصرف گرفته می‌شود نیست. دولت هم که هر روز مخارج دستگاه انگلی‌ی بوروکراتیک – نظامی‌اش افزایش می‌یابد، می‌خواهد چنان‌چه بتواند بخشی از سودهایی را که عاید سرمایه‌داران بخش خصوصی می‌شود، حالا خواه بخش صنعتی و تولیدی باشد یا تجاری، به عنوان مالیات عاید خود سازد. منتها از آن‌ جایی که جرأت آن را ندارد که صریحاً این را مطرح کند، به شیوه‌ی غیر مستقیم متوسل شده تا به بهانه مالیات بر مصرف، بتواند در دراز مدت میزان فروش و درآمد آن‌ها را تحت کنترل درآورد. و از این طریق درآمد مالیاتی خود را افزایش دهد. تازه وقتی که دعوا بالا گرفت آن وقت اعلام شد که هدف دولت این است که با این ابزار می‌خواهد جلو فرار مالیاتی و اقتصاد زیرزمینی را بگیرد و واردکنندگانی که کالاهای قاچاق وارد می‌کنند با اجرای این قانون مخالفند، چرا که منافع‌شان به خطر می‌افتد. اما به قول معروف هر چه باشد، چاقو که دسته خودش را نمی‌برد. کدورتی پیش آمده بود میان هیئت دولت و "ستون ستبر" پاسدار رژیم جمهوری اسلامی که می‌بایستی به سرعت برطرف گردد و برطرف گردید

وزیر کشور جمهوری اسلامی در اجلاسی با گروهی از آخوندها به خوبی این واقعیت را بازگو کرد. وی گفت: "حداقل در ۵۰ سال اخیر بازار مدافع انقلاب اسلامی و اسلام بوده است... نباید به سراغ مقصر رفت. باید تلاش شود این موضوع گسترش پیدا نکند و بازارِ پاک و سالم و مدافع اسلام و روحانیت در طول ۵۰ سال اخیر را از جنبش ناراضی‌خواهی کشور، که امروز در حال ورود به عرصه بازار است و می‌خواهد بین انقلاب و پاره تنش فاصله ایجاد کند، تجزیه کنیم."
در این اظهارات وزیر کشور که نگران ایجاد فاصله بین رژیم و "پاره تن" آن است، جنبه دیگری از علت تداوم و گسترش اعتصاب بازاریان، گذشته از اصل اختلاف، نهفته است. در پشت این اعتصاب نزاع و کشمکش‌های جناح‌های رژیم عمل می‌کرد. واقعیت این است که به همان درجه که هیئت حاکمه به جناح‌ها و گروه‌های مختلف تجزیه شده است، تجار و خرده‌فروشان بازار نیز هر یک بنا به منافع خود، جانبدار یکی از این گروه‌ها هستند. اکنون چنین به نظر می‌رسد که جریان احمدی‌نژاد کم‌ترین نفوذ را در این میان داشته باشد، نه فقط از بابت اختلافی که بر سر اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده پیش آمده، بلکه مجموعه‌‌ای از سیاست‌های داخلی و خارجی وی با منافع گروهی از این بازاریان در تضاد قرار گرفته است. این فقط مختص آن گروهی نیست که به اصطلاح بخش مدرن‌تر کسبه را تشکیل می‌دهد و محدودیت‌های داخلی سیاست‌های دولت بر کسب و کار آن‌ها تأثیر می‌گذارد، بلکه شامل بخشی از تجار نیز می‌گردد که منافع‌شان در نتیجه سیاست‌های بین‌المللی دولت لطمه دیده است. گروه‌های سیاسی وابسته به طبقه حاکم که رقیب احمدی‌نژاداند، تلاش کردند که از جریان این اعتصاب به نفع خود بهره‌برداری سیاسی کنند. در هر حال، این بازار، به قول وزیر کشور، پاره تن جمهوری اسلامی‌ست و دولت می‌بایستی سریعاً به خواست آن گردن نهد. لذا احمدی‌نژاد برای این که آبرومندانه عقب‌نشینی کند، پیشنهاد توقف سه ماهه اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده را داد. اما سران بازار آن را نپذیرفتند. بنابراین به ناگزیر آن را کلاً به حا لت تعلیق درآورد. اما مشکلی در این میان به وجود آمده بود. اجرای قانونِ به اصطلاح مصوب مجلس چه می‌شود؟ روز چهارشنبه این هفته، مجلس نیز یک جلسه غیر علنی تشکیل داد، تا ببیند چه راهی می‌تواند برای الغای مصوبه خودش پیدا کند

دیگر هر کس متوجه شد که این اختلاف ربطی به توده مردم و منافع آن‌ها نداشت، اختلافی خانوادگی بود و عجالتاً به نفع "پاره تن" رژیم حل شده است. نفع توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران، روزی تحقق خواهد یافت که بساط بازار و جمهوری اسلامی با هم جمع شوند و در ایران سوسیالیسم استقرار یابد

ایران در هفته‌ای که گذشت
احمدی‌نژاد، روز سه‌شنبه این هفته در اجلاس مشترک هیئت دولت و ائمه جمعه بار دیگر به منبر رفت و بیش از آن‌چه که عقل‌اش قد می‌دهد در مورد مسایل بین‌المللی و بحرانی که جهان سرمایه‌داری را فرا گرفته است، اظهار نظر کرد

وی گفت: "امروز در سطح جهانی و در داخل کشور در آستانه تحولات بزرگی قرار داریم. شناخت این تحولات به شناخت مأموریت‌ها و ایفای درست آن منتهی خواهد شد." حال ببینیم این تحولات که احمدی‌نژاد از شناخت آن‌ها برای مأموریت‌اش سخن می‌گوید، چه هستند؟ وی افزود: "بدون تردید جهان در حال گذار به شرایط جدیدی است. چرا که نمادهای شاخص دوران گذشته که اندیشه مارکسیستی و لیبرالیستی بود و از آن به عنوان پایان تاریخ نام برده می‌شد، به پایان راه خود رسیده‌اند." واقعاً یک لحظه به همین جمله دقت کنید و ببینید، آدم احمقی که از مأموریت جهانی سخن می‌گوید، حتا یک بار هم در جایی نخوانده و نفهمیده است که این ماجرای پایان تاریخ چیست؟ چنین به نظر می‌رسد که حتا دور و بر احمدی‌نژاد هم کسی پیدا نمی‌شود که بگوییم لااقل نوشته فیلسوف جیره‌خوار سرمایه‌داری آمریکا فوکویاما، به نام "پایان تاریخ" را به وی بدهند تا لااقل بفهمد که بحث بر سر چیست؟ اما آن‌چه که به مارکسیسم ارتباط پیدا می‌کند، مارکسیسم بر خلاف اظهارات آدم نادان و بی‌سوادی مثل احمدی‌نژاد، هیچ پایانی برای تاریخ قائل نیست. تاریخ، سیر متعالی توالی نسل‌های بشری‌ست. لذا پایانی بر این تاریخ متصور نیست. نسل‌های بشری جای یکدیگر را می‌گیرند و سیر بالنده تاریخ به پیشرفت نامحدود خود ادامه می‌دهد. اگر مارکسیسم پایانی برای تاریخ قائل بود، در آن صورت می‌بایستی همچون احمدی‌نژاد، به قیامت باور داشته باشد، یا همچون هگل به دولت استبدادی – نظامی پروس و یا همانند فوکویاما، به ارتجاع سیاسی که نمادهای برجسته آن ریگانیسم و تاچریسم بودند. احمدی‌نژاد که می‌خواهد بیش از آن‌چه که عقل‌اش قد می‌دهد، حرف بزند، این را هم نمی‌فهمد که ظهور امام زمان و قیامتی که وی هر روز از آن سخن می‌گوید، پایان تاریخ است، در عقب‌مانده‌ترین توجیه فکری آن اما احمدی‌نژاد ادعای دیگری هم دارد و این که مارکسیسم به پایان راه خود رسیده است. وی از مارکسیسم چه می‌فهمد که بخواهد در مورد پایان راه آن سخن بگوید؟ همین که وی درست در شرایطی این حرف‌ها را می‌زند که تمام بحران جهان سرمایه‌داری، صحت نظرات مارکس را نشان می‌دهد و امروز در پیشرفته‌ترین کشورهای جهان، بحث روز، مارکسیسم است و نجات بشریت از فجایعی که سرمایه‌داری به بار آورده است، نشان می‌دهد که وی حتا در سطح مقالات نشریات بورژوایی هم از مسایل جهانی بی‌خبر است، تا چه رسد به این که در مورد مارکسیسم چیزی بداند. اما اوج پریشان‌گویی احمدی‌نژاد در اظهاراتش آن جایی خود را نشان می‌دهد که می‌گوید: "امروز مأموریت ما جهانی است و معتقدیم کسانی جز اندیشمندان و علمای ایران اسلامی نمی‌توانند نقش محوری در هدایت بشریت به راه درست ایفا کنند. از این رو باید برای پاسخ‌گویی به نیازهای بشری که در رأس آن نیازهای فکری است، آماده شویم... اگر امروز مسایل اصلی جامعه جهانی را حل کنیم، مسایل جزیی به خودی خود حل خواهند شد."
لابد مأموریت جهانی که احمدی‌نژاد و "اندیشمندان و علمای ایران اسلامی" می‌خواهند نقش محوری در آن ایفا کنند، دیدن جهانی‌ست که در آن استبداد مذهبی قدرت نفس کشیدن از مردم را در همه جا سلب کرده باشد، فقر و گرسنگی نظیر ایران در نهایت خود باشد، مقام اول اعتیاد به مواد مخدر به همه کشورهای جهان اعطا شود. همه کشورها از نظر فساد دولتی به سطح جمهوری اسلامی ارتقا یابند، بی‌سوادی را به سطح ایران بالا ببرند، فحشا را در گسترده‌ترین شکل آن معمول دارند و بالاخره تمام فجایعی که جمهوری اسلامی تا به امروز در ایران به بار آورده است. الگوی آن‌چه را که احمدی‌نژاد و به گفته وی "اندیشمندان و علمای ایران اسلامی" مأموریت جهانی آن را بر عهده دارند، حی و حاضر در برابر ماست. ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی. بنابراین تعجب‌آور نیست وقتی که احمدی‌نژاد در همین سخنرانی خود می‌گوید: "در طول ۳۰ سال گذشته اقدامات بی‌نظیری در کشور انجام شده است." واقعاً هم همان‌گونه که به چند تایی از آن‌ها اشاره کردیم "بی‌نظیرند" اما طولی نخواهد کشید که توده‌های ستم‌دیده مردم ایران پاسخ این "اقدامات بی‌نظیر" را کف دست جمهوری اسلامی بگذارند و برای همیشه از شر یاوه‌سرایی مرتجعینی از قماش احمدی‌نژاد رها گردند

Keine Kommentare: