Samstag, 13. Dezember 2008


ایران در هفته‌ای که گذشت

جمعه ۲۲ آذر ماه
تظاهرات و تجمعات دانشجویان به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو، مهم‌ترین رویداد این هفته بود. در تعدادی از دانشگاه‌ها، از جمله دانشگاه تهران، شیراز و همدان، مراسم این روز، با تظاهرات و سر دادن شعارهایی علیه رژیم برگزار شد
مهم‌ترین این تظاهرات و تجمعات در دانشگاه تهران بود. متجاوز از ۳ هزار دانشجو، گرد آمدند، سخنرانی کردند، سیاست‌های رژیم را محکوم نمودند و سپس با راه‌پیمایی و تظاهرات، نفرت و انزجار خود را از جمهوری اسلامی، با شعار مرگ بر دیکتاتور و شعارهای مستقیم‌تر علیه خامنه‌ای و احمدی‌نژاد، ابراز داشتند
جمهوری اسلامی، که سال گذشته با دستگیری ده‌ها تن از رهبران چپ جنبش دانشجویی، به بند کشیدن و شکنجه آن‌ها به مدت چندین ماه و سپس آزادی‌شان از زندان با سپردن وثیقه‌های سنگین و تهدید به حبس‌های طولانی مدت در صورت فعالیت و دستگیری مجدد، مانع از برگزاری مراسم گردید، امسال تقریباً آسوده خاطر بود و تلاش نمود با تاکتیک‌های جدیدی به مقابله با اعتراضات جنبش دانشجویی در این روز برخیزد
مسئله مهم در این جا برای رژیم به ویژه تهران بود. چرا که نمی‌توانست برگزاری این مراسم را ممنوع کند، چون در آن صورت، دانشجویان، تظاهرات را به سطح خیابان‌ها می‌کشاندند و نتیجه آن برای رژیم، بدتر از برگزاری آن، در دانشگاه می‌بود. بنابراین، راه محدود کردن آن را به چهاردیواری دانشگاه برگزید
از چند روزی پیش از ۱۶ آذر اعلام شد که دو گروه وابسته به دو جناح جمهوری اسلامی برگزارکننده‌ی مراسم روز دانشجو خواهند بود. یکی در نقش طرفدار دولت و دیگری اپوزیسیون آن. یعنی بسیج دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت. وزیر علوم اعلام کرد که خامنه‌ای در دانشگاه علم و صنعت حضور خواهد یافت و تحکیم وحدتی‌ها نیز از حضور خاتمی در مراسم خود خبر دادند. اما روشن بود که این، صرفاً یک بازی سیاسی‌ست. چرا که خامنه‌ای جرأت آن را نداشت که بخواهد در جمع دانشجویان حاضر شود. دلیل آن هم روشن است. خامنه‌ای و امثال وی، خوب می‌دانند که جنبش دانشجویی، جنبشی مخالف جمهوری اسلامی‌ست. بنابراین اگر حضور وی در دانشگاه علم و صنعت صحت می‌داشت، یا می‌بایستی بسیجیان را به اسم دانشجو جمع کند، و مانع از حضور دانشجویان در جلسه سخنرانی‌اش گردد که این یک رسوایی دیگر برای وی و رژیم‌اش بود. و یا این که می‌بایستی شاهد وضعیتی بدتر از جلسه احمدی‌نژاد در دانشگاه باشد و از درب عقب دربرود. این هر دو شق، به نفع رژیم نبود. خاتمی هم، هنوز آخرین حضورش را در دانشگاه پلی‌تکنیک که همراه با شعارهای دانشجویان علیه وی بود، فراموش نکرده است
بعداً هم اعلام شد که هیچ یک از این دو، حضوری، در جمع دانشجویان نخواهند داشت. بسیجیان وابسته به دولت که هیچ پایگاهی در جنبش دانشجویی ندارند، بساط‌شان را جمع کردند و از برگزاری مراسم ۵ هزار نفری که وعده آن را داده بودند، خبری نشد. اما رژیم، مانع از برگزاری مراسم ۱۶ آذر در دانشگاه تهران که فراخوان آن را تحکیم وحدت داده بود، به شکلی محدود و تحت کنترل نشد. گرچه رژیم می‌دانست که امسال، جریان چپ دانشجویی و پرچم‌های سرخ در پیشاپیش تظاهرات نخواهد بود، اما این نیز پوشیده نبود که امثال دفتر تحکیم وحدت، در آن حد در جنبش دانشجویی نفوذ ندارند که بتوانند اعتراضات دانشجویی را کنترل کنند و لذا این را هم می‌دانست که رادیکالیسم جنبش دانشجویی، لااقل با شعار مرگ بر دیکتاتور خود را نشان خواهد داد. با این همه در واقعیت امر هر چند غیر رسمی، مانع از برگزاری آن نشد. به علت این مسئله نیز پیش از این اشاره شد. اگر رژیم، دانشگاه تهران را تعطیل اعلام می‌کرد تا مانع از برگزاری مراسم شود. در آن صورت، دانشجویان تجمعات و تظاهرات خود را به خیابان‌های اطراف دانشگاه می‌کشاندند. اتفاقی که پیش از این نیز رخ داده بود و رژیم تجربه آن را داشت. بنابراین با کنترل شدید برای ورود دانشجویان به دانشگاه، تنها اجازه داد که دانشجویان دانشگاه تهران، وارد دانشگاه شوند، از ورود دانشجویان دانشگاه‌های دیگر جلوگیری کرد. خیابان‌های اطراف دانشگاه را بست تا رابطه دانشجویان داخل دانشگاه را با بیرون قطع کند. تحت چنین شرایطی، دیگر نگرانی نداشت که دانشجویان در درون دانشگاه محصور بمانند و حتا شعارهایی مستقیماً علیه خامنه‌ای سر دهند. اما واقعیت این است که بر خلاف پندار رژیم، آن‌چه که در دانشگاه، حتا در محاصره نیروهای پلیس و وزارت اطلاعات می‌گذرد، بازتابی است از آن‌چه که در سراسر جامعه می‌گذرد. شعارهای دانشجویان، شعارهای توده‌های وسیع مردم‌ ایران‌اند. مبارزه آن‌ها، جزء کوچکی از مبارزه وسیع توده‌های مردم است. مطالبات دانشجویان نیز چیزی جدا از مطالبات توده‌های کارگر و زحمتکش نیست. هیچ دیواری نمی‌تواند جنبش دانشجویی را از جنبش عموم توده‌های مردم ایران برای برافکندن رژیم ستم‌گر جمهوری اسلامی جدا سازد


ایران در هفته‌ای که گذشت
حتماً شما نیز در این هفته اظهارنظر و موضع‌گیری‌های مقامات و نهادهای جمهوری اسلامی را پیرامون کشته شدن افراد وابسته به نیروی انتظامی که توسط گروه اسلام‌گرای جندالله اسیر شده بودند، شنیده و یا خوانده‌اید. ماجرایی که از ۴ ماه پیش آغاز گردید و حتا اجساد تعدادی از اسرای رژیم در تلویزیون العربیه، نشان داده شد، با سکوت جمهوری اسلامی رو به رو گردید، تا سرانجام وقتی که همه آن‌ها به استثنای یک تا دو نفر که از قرار معلوم نفوذی بوده و به جندالله پیوسته‌اند، کشته شدند. جانشین فرماندهی پلیس، در یک گفتگوی مطبوعاتی حضور یافت، تا به قتل رسیدن آن‌ها را اعلام کند. وی گفت: "یک گروه تحقیق ویژه متشکل از نمایندگان وزارت کشور، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و وزارت خارجه به این نتیجه رسیده است که همه گروگان‌های حادثه سراوان کشته شده‌اند. هم اکنون مسئولان ذی‌ربط مشغول رایزنی و هماهنگی برای تحویل گرفتن اجساد قربانیان است
در این اظهار نظر یک دروغ بزرگ آشکار است و هدف آن پوشاندن واقعیت از چشم مردم ایران و حتا نیروهای مسلح خود رژیم. واقعیت هم این است که وقتی جندالله بلوچ یک پاسگاه مرزی رژیم را گرفت و تمام اعضای مستقر در این پاسگاه را زنده دستگیر کرد، خواستار آزادی ۲۰۰ تن از اعضای وابسته به این گروه از زندان‌های جمهوری اسلامی، در ازای آزادی اسیرشدگان گردید. این گروه تهدید کرد که اگر جمهوری اسلامی زندانیان بلوچ را آزاد نکند، گروگان‌ها را به قتل می‌رساند، اما از آن جایی که جمهوری اسلامی، حتا برای جان نیروهای مسلح خودش نیز ارزشی قائل نیست، هیچ اقدامی انجام نداد و گذاشت تا همه آن‌ها به قتل برسند. گروه اسلام‌گرای جندالله در دو نوبت ۶ تن از افراد اسیر را به قتل رساند و اجساد آن‌ها را از تلویزیون العربیه به نمایش گذاشت. حالا دیگر هر کسی می‌دانست که این افراد به قتل رسیده و چون جندالله اسلام‌گرا از جنس همان حزب‌الله اسلامی‌ست، بعید نیست که بقیه را نیز به قتل برساند. چنین نیز شد
جمهوری اسلامی وقتی ناگزیر به اعلام آن گردید که همه اجساد در نقطه‌ای، حالا خواه با وساطت سران طوایف بلوچ و یا به شکلی دیگر، رها شدند. نماینده سراوان مسئله را به این شکل مطرح می‌کند: "نیروی انتظامی تمام ۱۴ پیکر شهدای سراوان را که همگی از مرزبانان نیروی انتظامی بودند، در منطقه‌ای نامعلوم پیدا کرده است." این اظهارات نیز جنبه دیگری از ساختگی بودن اظهار نظر جانشین فرماندهی پلیس ایران را نشان می‌دهد که هم‌زمان با وی اعلام می‌کند: "مسئولان ذی‌ربط مشغول رایزنی و هماهنگی برای تحویل گرفتن اجساد قربانیان است." در هر حال، جانشین فرماندهی پلیس جمهوری اسلامی، مسئله را به شکلی عنوان می‌کند که گویا رژیم اصلاً از این قتل‌ها بی‌خبر بوده و تازه، گروه تحقیق چند وزارت‌خانه و ارگان رژیم به این نتیجه رسیده‌اند که تمام گروگان‌ها به قتل رسیده‌اند
در پی اعلام کشته شدن اسرای پاسگاه سراوان، از آن جایی که تعدادی از این افراد سرباز وظیفه بودند سران و مقامات رژیم، برای سرپوش گذاشتن بر نقش خود در مرگ این سربازان، یکی پس از دیگری علیه جندالله موضع‌گیری کردند. وزیر اطلاعات و دادستان کل جمهوری اسلامی اعلام کردند که پاسخ دندان‌شکنی به آن‌ها خواهند داد. سپس نوبت به گروه‌های دوم خردادی رسید که آن‌ها هم با صدور اطلاعیه‌هایی جندالله را محکوم کنند و جمهوری اسلامی را تبرئه نمایند
در این که اقدام جندالله در قتل سربازان وظیفه، یک اقدام جنایت‌کارانه است و باید محکوم شود، شکی نیست. سرباز، یک مزدور وابسته به رژیم نیست. سرباز را به زور به خدمت نظام وظیفه وامی‌دارند. سال‌ها جنگ مسلحانه در کردستان ادامه داشت، هیچ سازمان سیاسی، حتا یک سرباز را به قتل نرساند. اگر در میان نیروهایی که رژیم به جنگ مردم کرد و پیشمرگان می‌فرستاد، سربازی به اسارت درمی‌آمد، فوراً آزاد می‌شد. این در ماهیت یک گروه مرتجع اسلام‌گراست که حتا سرباز اسیر را نیز به قتل برساند. تفاوتی هم نمی‌کند که نام آن طالبان و القاعده و جندالله باشد یا حزب‌الله و جمهوری اسلامی. اما محکوم کردن جندالله به تنهایی کافی نیست. باید مقدم بر آن جمهوری اسلامی را محکوم کرد. نه فقط از آن‌رو که با سکوت خود سبب مرگ ۷ سرباز وظیفه گردید، بلکه اساساً، خودِ جندالله محصول جمهوری اسلامی در ایران است. وقتی که جمهوری اسلامی مردم بلوچستان را به بهانه‌های مختلف به قتل می‌رساند؛ آن‌ها را در فقر و بدبختی غوطه‌ور می‌سازد؛ حقوق دمکراتیک آن‌ها را لگدمال می‌کند؛ حتا به لحاظ عقاید مذهبی‌شان در معرض فشار و تضییقات قرار می‌دهد، آن‌گاه جنداللهی را می‌پروراند که خود را مدافع حقوق ملی و مذهبی مردم بلوچ معرفی می‌نماید. در حالی که این گروه اسلام‌گرا نیز هم‌چون خودِ جمهوری اسلامی، به غایت ارتجاعی‌ست و هیچ ربطی هم به مطالبات واقعی توده‌های مردم بلوچ ندارد. نه جندالله و نه جمهوری اسلامی، هیچ یک، راه حلی برای بهبود شرایط مادی مردم بلوچستان و تحقق مطالبات دمکراتیک آن‌ها ندارند
راه حل مسئله فقط در استقرار یک حکومت کارگری در ایران است که بی قید و شرط حقوق دمکراتیک و آزادی‌های سیاسی مردم را به رسمیت بشناسد. به مردم ملیت‌های تحت ستم از جمله مردم بلوچ، این حق را بدهد که از یک خودمختاری وسیع منطقه‌ای برخوردار باشند، به عقیده مردم مذهبی، به عنوان یک امر خصوصی، احترام بگذارد، هیچ مذهبی را به عنوان مذهب رسمی و برتر به رسمیت نشناسد و اقدامات رفاهی گسترده‌ای را برای نجات مردم فقیر بلوچستان به مرحله اجرا درآورد


ایران در هفته‌ای که گذشت
روز دوشنبه این هفته، به مناسبت روز جهانی مبارزه با فساد، همایشی در تهران برگزار شد، با عنوان "ارتقای سلامت نظام اداری کشور"
مقامات فاسد جمهوری اسلامی، در این اجلاس گرد آمدند، تا پیرامون مسئله فساد و ظاهراً راه حل آن بحث کنند. عنوانی که برای این نشست هم انتخاب کردند، واقعاً بی‌همتا بود: "ارتقای سلامت نظام اداری کشور". یعنی که بله! نظام اداری کشور در سلامت به سر می‌برد، و اجلاس تنها به خاطر ارتقای بیش‌تر آن، تشکیل شده است. والا بحثی از فساد در جمهوری اسلامی و نظام اداری آن در میان نیست. خوب! مردم ایران که بهتر از هر کسی از چند و چون اوضاع باخبرند و می‌دانند که حتا در سطوح پایین نیز کارشان در ادارات جز از طریق حق و حساب به یک مأمور دون رتبه نیز پیش نمی‌رود و از دزدی‌های کلان سران و مقامات رژیم نیز آگاهند، وقتی که این خبر را شنیدند، لابد به ریش آقایان خندیدند. اما وقتی که مقامات حکومت وارد بحث شدند، خودشان نیز نتوانستند کتمان کنند که بله چیزهایی هست، منتها نه آن طور که مثلاً مؤسسات جهانی ارزیابی میزان فساد در کشورهای مختلف می‌گویند و جمهوری اسلامی را در قله کشورهای فاسد قرار داده‌اند
وزیر اطلاعات گفت: اگر می‌خواهیم در جهت ارتقای سلامت نظام اداری کمک کنیم، باید اولاً – از خودمان شروع کنیم، ثانیاً – همه دستگاه‌ها باید هماهنگ باشیم. لابد، دیگرانی که در آن جا حضور داشتند با خود گفتند، این که نمی‌شود. چون وزارت اطلاعات هنوز پرونده‌های اقتصادی و فساد مالی درونی خود را جمع و جور نکرده و این هم ممکن نیست که بشود همه دستگاه‌های فاسد را در مبارزه علیه فساد هماهنگ کرد. وزیر اطلاعات که همه چیز در تشکیلات‌اش مخفی است. مأموران وزارت‌خانه‌اش مردم را می‌ربایند، به زیر شکنجه می‌برند و حتا بی سر و صدا به قتل می‌رسانند، حرف‌های دیگری زد که همه را حیرت‌زده کرد. از جمله گفت که "باید رسانه‌ها را درگیر کنیم. ما چه ابایی داریم؟ اگر چنان چه رسانه‌ای خواست وارد شود چه اشکالی دارد؟ متأسفانه بسیاری از مدیران و خود بنده از روزنامه‌ها و رسانه‌ها می‌ترسیم و آن‌ها هم به درستی مسایل را پیگیری و دنبال نمی‌ کنند." و اصلاً "دادگاه‌ها را علنی کنیم."
اولاً – روزنامه و رسانه‌ای در ایران نیست که فرمایشات جناب وزیر را عملی کند. ثانیاً – همین روزنامه‌های وابسته به جناح‌های حکومت، مگر جرأت می‌کنند که کلامی در این مورد بگویند. اولین وزارت‌خانه‌ای که سراغ‌شان را خواهد گرفت، همین وزارت اطلاعات خواهد بود. وزیر اطلاعات گویا یادش رفته است که چند ماه پیش وقتی فردی از درون خودشان در یک سخنرانی به پرونده‌های فساد بالاترین مقامات حکومت اشاره کرد، مأموران وزارت اطلاعات شبانه دستگیرش کردند و گویا هنوز هم مشغول خوردن آب خنک است. اما بالاخره چون وزیر اطلاعات، دستگاه جاسوسی‌اش خوب کار می‌کند و نظر مردم را راجع به رژیم و فساد درونی آن خوب می‌داند، در پایان صحبت‌اش می‌گوید: "متأسفانه نتوانستیم اعتماد مردم را جلب کنیم. هنوز هم مردم این سؤال را دارندکه آیا در امر مبارزه با مفاسد اقتصادی جدی هستیم؟"
رئیس سازمان بازرسی کل کشور هم گفت: "بسیاری از مصادیق فساد مانند رشوه، اختلاس، سوء استفاده به تفصیل در قوانین ما آمده و مجازات‌های متناسبی نیز برای آن‌ها در نظر گرفته شده است." اما "به هر حال آن‌چه ما با آن مواجه هستیم چه به دلیل عدم پیش‌گیری لازم و کافی، چه به دلیل نبود قوانین کافی و عدم اجرای آن است و امیدواریم تلاش‌های جدی انجام دهیم." این هم از وعده‌های رئیس سازمان بازرسی کل کشور. معاون اول قوه قضایی، یک راه حل عملی، برای حل مسئله فساد در جمهوری اسلامی ارائه داد که گوی سبقت را از همه ربود. وی گفت: چون "فساد در شخص و جامعه زمانی صورت می‌گیرد که جدایی از خدا اتفاق بیفتد، لذا راه مبارزه با فساد، خدامحوری، تقوا و دین‌مداری است." اگر باز هم می‌خواهید بشنوید از اظهارات مقامات حکومت اسلامی در نشست مبارزه با فساد در جمهوری اسلامی، این را هم بدانید که مدیر دفتر امور بین‌الملل قوه قضاییه گفت: "به عقیده من نظام مقدس ما، از پاک‌ترین نظام‌هاست، علی‌رغم قبول بخشی از ضعف‌ها باید گفت بخش عمده‌ای از تلقی که در زمینه فساد در دستگاه اداری کشور وجود دارد، زاییده تبلیغات سوء دشمن است." والسلام و نامه تمام. ختم اجلاس. چیزی در جمهوری اسلامی به نام فساد اصلاً و ابداً وجود ندارد. آن‌چه هست، تبلیغات دشمن است
اما واقعیت فساد فراگیر در جمهوری اسلامی دیگر از آن حد گذشته است که مقامات دزد و فاسد جمهوری اسلامی، آن را هم به خارج از مرزها منتسب سازند. فساد ذاتی هر نظامی‌ست که بر استثمار، سود و سرمایه مبتنی‌ست. منتها در کشورهایی که آزادی‌های سیاسی وجود دارد، دامنه‌اش محدودتر است و در کشورهایی که آزادی‌های سیاسی از مردم سلب شده و رژیم‌های دیکتاتوری عریان حاکم‌اند، نظیر جمهوری اسلامی، این فساد در گسترده‌ترین شکل آن وجود دارد
راه حل قطعی فساد مالی دستگاه دولتی، برانداختن دستگاه دولتی موجود با تمام ارگان‌های نظامی - بوروکراتیک و اداری جدا از مردم و مافوق آن‌هاست. وقتی که یک دولت شورایی استقرار پیدا کند که دیگر در آن، ارگان‌ها و نهادهای جدا از مردم و مافوق آن‌ها وجود نداشته باشد، وقتی که مردم خود عهده‌دار امورند، تمام مقامات و مناصب از صدر تا ذیل انتخابی و در هر لحظه قابل عزل باشند، وقتی که مردم از پایین‌ترین سطوح، تا بالاترین آن، ناظر و کنترل‌کننده روزمره اعمال و رفتار نمایندگان خود در شوراها باشند، در این جاست که دیگر فساد مالی دستگاه دولتی نیز از میان خوهد رفت


ایران در هفته‌ای که گذشت
باور کنید اگر دیر بجنبیم و هم‌چنان اجازه دهیم که جمهوری اسلامی به حیات ننگین‌اش ادامه دهد، باید منتظر روزی باشیم که در ایران آپارتاید جنسی و جداسازی زن و مرد تا جایی پیش رود که یک طرف خیابان‌ها مختص زنان باشد و طرف دیگر آن مختص مردان
در ادامه طرح‌های ارتجاعی جمهوری اسلامی، در این هفته، فرمانده پلیس استان قزوین دستور داد که از این پس اتوبوس‌های بین شهری قزوین به تهران در پایانه مسافربری این شهر تفکیک شوند و مردانه، زنانه شوند
این اقدام فوق ارتجاعی، البته با اعتراض مردم قزوین رو به رو گردید، اما نیروی سرکوب‌گر پلیس، با زور هم که شده برای اجرای این طرح ارتجاعی تلاش می‌کند. از آن جایی که این اقدامات ارتجاعی رژیم تاکنون با یک مبارزه همه جانبه و گسترده که دستگاه پلیسی رژیم را به عقب‌نشینی وادارد، همراه نبوده است، به رژیم امکان داده که بی‌پروا، اجرای این طرح‌های قرون وسطایی را به مرحله اجرا درآورد. بی‌جهت نیست که رئیس پلیس قزوین با گستاخی می‌گوید: "در ابتدای اجرای هر طرح، ممکن است بعضی از مردم احساس نارضایتی داشته باشند که در ادامه، این نارضایتی نیز برطرف خواهد شد."
اگر توده‌های مردم ایران به اعتراض و مبارزه خود علیه رژیم، جنبه‌ای سراسری ندهند، اگر اجازه دهند که رژیم طرح‌های قرون وسطایی خود را علیه زنان، یکی پس از دیگری به مرحله اجرا درآورد، آینده‌ای وحشتناک‌تر از ۳۰ سال گذشته در برابر ما قرار خواهد گرفت. اعتراض و مبارزه علیه طرح جدید رژیم که اکنون در قزوین آغاز شده، باید به اعتراض و مبارزه سراسری علیه این طرح و تمام طرح‌های ارتجاعی رژیم تبدیل شود. چرا که فردا نوبت شهرهای دیگر فرا خواهد رسید

Keine Kommentare: