Sonntag, 16. Dezember 2007

ایران در هفته‌ای که گذشت

گسترش اعتراضات دانشجویی به سراسر کشور، یکی از مسایل مهم این هفته در ایران بود.
جمهوری اسلامی، امسال بیش از هر زمان دیگر، نگران اعتراضات و تظاهرات دانشجویی در ۱۶ آذر، روز دانشجو بود. علت این مسئله نه فقط رشد نارضایتی و اعتراض عمومی مردم، بلکه این واقعیت بود که ابتکار عمل و رهبری این جنبش بیش از پیش در دست رادیکال‌ترین و مصمم‌ترین بخش جنبش دانشجویی قرار گرفته است. این رادیکالیسم، نتیجه تحولات و تجاربی‌ست که جنبش دانشجویی، پس از برملا شدن پوچی اصلاح‌طلبی در چارچوب جمهوری اسلامی، به آن دست یافته است.
این واقعیت را هر کس می‌داند که جنبش دانشجویی در ایران در طول حیات خود، همواره یک جنبش چپ و رادیکال بوده است. دلیل آن هم شرایط اجتماعی - سیاسی حاکم بر ایران و نیز برخاستن اکثریت دانشجویان از میان توده‌های زحمتکش مردم است.
جمهوری اسلامی در جریان سرکوب انقلاب مردم ایران، تسویه حساب با این جنبش را در سال ۱٣۵٩ در دستور کار قرار داد. دانشگاه‌ها را با کشتار دانشجویان، اخراج اساتید و دانشجویان چپ، تا مدت‌ها تعطیل کرد. سپس با روش پلیسی گزین کردن داوطلبان ورود به دانشگاه، آغاز به بازگشایی دانشگاه‌ها نمود. گسستی در جنبش دانشجویی پدید آمد که تا اواسط دهه ۷٠ به طول انجامید. اما دوباره این جنبش سر بلند کرد و پدیدار شد. به علت همین گسست، دانشجویان تجربه و آگاهی سیاسی لازم را نداشتند، از این‌رو به دنبال جریان موسوم به اصلاح‌طلبی کشیده شدند. اما این ماجرا جز یک لحظه زودگذر چیزی نبود. دانشجویان سریعاً دریافتند که تمام ادعاها و وعده‌های جریان اصلاح‌طلبی پوچ و بی‌معناست. رادیکالیسم روزافزون جنبش دانشجویی و گرایش آن به چپ، سرعت گرفت. تشکل دولتی موسوم به دفتر تحکیم وحدت که پس از افشای همه جانبه رفسنجانی اکنون طرفدار خاتمی شده بود، دچار بحران و از هم گسیختگی شد. توده‌های دانشجو در بطن رادیکال شدن این جنبش، بیش از پیش به سوسیالیسم گرایش یافتند. چرا که تنها پاسخ صریح و روشن خود را در مخالفت با نظم ستم‌گرانه موجود و رژیم سیاسی ارتجاعی جمهوری اسلامی، در سوسیالیسم یافتند. این روی‌آوری وسیع دانشجویان به سوسیالیسم چنان هراسی در دل مرتجعین افکند که پیش از برگزاری مراسم روز دانشجوی امسال، دستگیری وسیع فعالین چپ جنبش دانشجویی را به مرحله اجرا گذاشتند تا مانع از برگزاری این مراسم و قدرت‌نمایی دانشجویان چپ و سوسیالیست در مقابل رژیم شوند. اما دستگیری متجاوز از ٣٠ تن از فعالین چپ دانشجویی، تأثیری بر اراده مصمم دانشجویان به برپایی تجمعات و تظاهرات نداشت. بالعکس نه فقط در دانشگاه تهران، بلکه در تعداد دیگری از دانشگاه‌های کشور، این مراسم برگزار شد و پرچم‌های سرخ که سمبل انقلاب، سوسیالیسم و دگرگونی جامعه به نفع توده‌های کارگر و زحمتکش است، به اهتزاز درآمدند.
این خود محرکی شد برای گسترش اعتراضات دانشجویی، حتا در دانشگاه‌های برخی شهرستان‌ها که هنوز گرایش چپ و سوسیالیستی در آن‌ها، همانند تهران قدرتمند نیست. حرکت قدرتمند دانشجویان چپ و سوسیالیست، گروه‌های محافظه‌کار درون جنبش دانشجویی را نیز وادار نمود که در ظاهر هم که شده، مخالفت خود را با اقدامات سرکوب‌گرانه رژیم ابراز دارند. از این‌رو در هفته‌ای که اکنون به پایان می‌رسد، اعتراضات دانشجویی در سراسر کشور ادامه داشت.
دستگاه امنیتی و جاسوسی حکومت اسلامی، موسوم به وزارت اطلاعات که بر این پندار بود که با دستگیری ده‌ها تن از فعالین جنبش دانشجویی، برگزاری تجمعات و تظاهرات را در نطفه خفه خواهد کرد، اکنون دریافت که دیگر گرایش سوسیالیستی و چپ دانشجویی به ده‌ها تن محدود نمی‌شود. لذا، اقدامات سرکوب‌گرانه خود را تشدید نمود، تا شاید از این طریق بتواند مانعی بر سر راه رشد و گسترش سوسیالیسم ایجاد کند. پس از چند روز سکوت در مورد دستگیری دانشجویان، اطلاعیه‌ای را که حاکی از تلاش برای پرونده‌سازی علیه دانشجویان مبارز است، انتشار داد. در این اطلاعیه همان گونه که مردم ایران، اکنون به خوبی از نحوه پرونده‌سازی‌ها و جعلیات رژیم، آگاهند، همه چیز از مشروبات الکلی تا بمب و آثار کمونیستی در کنار هم ردیف شده‌اند، تا پرونده محکومیت دانشجویان تکمیل گردد. اما این تلاش‌های مذبوحانه دستگاه‌های سرکوب حکومت اسلامی، دیگر برای مهار جنبش کارساز نیست. سوسیالیسم با زندان، شکنجه و اعدام نابود نمی‌شود. سر منشأ رشد سوسیالیسم همین جامعه سرمایه‌داری موجود است. سرمایه‌د اری بدون طبقه کارگر ممکن نیست و هر کجا که طبقه کارگر وجود دارد، سوسیالیسم که خواهان برانداختن استثمار، ستم، کار مزدی و ایجاد جامعه‌ای از انسان‌های آزاد و برابر است، وجود خواهد داشت.
وقتی که در اواخر دوران رژیم سلطنتی شاه، گروهی از دانشجویان راه مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه را در پیش گرفتند، آگاه‌ترین مردم می‌دانستند که این صدای انقلابی‌ست که عنقریب فرا خواهد رسید. چنین نیز شد. امروز هم باید گفت، صدایی که اکنون از درون جوانان دانشجو، به نام سوسیالسیم، آزادی و برابری بلند شده است، صدای انقلاب کارگری‌ست که به زودی فرا خواهد رسید. جمهوری اسلامی نیز که تجربه رژیم شاه را با خود دارد، خوب می‌داند که اوضاع بر چه منوال است. فلسفه‌ی به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد و سپرده شدن بیش از پیش زمامِ امور رژیم به دست نیروهای بسیجی، سپاه و امنیتی و اطلاعاتی، بیان‌گر همین واقعیت است.
جمهوری اسلامی که می‌داند راه خلاصی از بحران‌های موجود ندارد، با قرار دادن امثال احمدی‌نژاد در رأس امور، به جامعه اعلام کرده است که تشدید سرکوب و اختناق را به عنوان آخرین وسیله ادامه حیات خود برگزیده است. جمهوری اسلامی خود به صراحت به همگان اعلام کرده است، راه میانی وجود ندارد. یا تن دادن به سلطه ارتجاع، یا انقلاب. توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران نیز خود را برای نبرد نهایی آماده می‌کنند. این نبرد فقط از جبهه چپ می‌تواند در مقابل راست انجام بگیرد. این است دلیل این که چرا تنها چپ سوسیالیست می‌تواند پرچم‌دار این نبرد باشد. این است دلیل رشد روزافزودن چپ و گرایش به سوسیالیسم در اصلی‌ترین جنبش‌های اجتماعی موجود. دانشجویان اسیر در زندان‌های ارتجاع اسلامی، بیان‌گر همین حقیقت‌اند.
ایران در هفته‌ای که گذشت
احمدی‌نژاد روز سه‌شنبه این هفته در یک نشست خبری شرکت کرد تا نظر رسمی جمهوری اسلامی را در مورد گزارش سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا راجع به فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی اعلام کند.
موضع‌گیری احمدی‌نژاد در این نشست خبری، دیگر، همراه با جنجال‌های گذشته نبود. به نظر می‌رسد که مشاورین سیاسی‌اش به وی متذکر شده بودند که باید کمی حساب شده‌تر حرف بزند و راه بده و بستان‌های سیاسی احتمالی آینده با دولت آمریکا را مد نظر قرار دهد. وی گفت: «بخشی از این گزارش تأیید فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای ایران بود و البته بخش دیگری هم بود که اشاره‌ای به گذشته داشت، که اگر جامعه اطلاعاتی آمریکا بررسی دقیق‌تری انجام دهد، درباره گذشته هم به نظر ایران می‌رسند. در هر حال این یک گام مثبت و رو به جلوست. با یکی دو گام دیگر، شرایط کامل خواهد شد و پیچیدگی از بین می‌رود و راه برای تعاملات باز می‌شود. برخی اظهار نظرها طبیعی‌ست. یک چالش چندین ساله یک باره قطع نمی‌شود، بلکه حتا با حل اص مسئله، دامنه‌ی مسئله هم مدت‌ها به طول می‌انجامد. روند به سمت حل مسایل است.»
از این موضع‌گیری چنین برمی‌آید که جمهوری اسلامی از گامی که دولت آمریکا با انتشار گزارش سازمان‌های اطلاعاتی این کشور به عقب برداشته، خرسند است. آن را یک گام مثبت در جهت حل مسایل مورد اختلاف طرفین می‌داند و برای حل این اختلافات اظهار تمایل می‌کند.
این موضع‌گیری، البته، دو جنبه دارد. یک سوی آن به مناسبات جمهوری اسلامی و دولت آمریکا برمی‌گردد، و جنبه دیگر آن، ژستی دیپلماتیک است برای تقویت موضع طرفداران جمهوری اسلامی در جریان منازعه با آمریکا و ایجاد شکاف در صفوف متحدین آمریکا که کشورهای اروپایی هستند.
در پی این موضع‌گیری رسمی جمهوری اسلامی، بوش هم در جریان ملاقات خود با رئیس جمهوری ایتالیا، به شکلی غیر مستقیم خواست که پاسخی به موضع‌گیری احمدی‌نژاد داشته باشد.
وی گفت: «ما بر این باوریم که ایران برنامه مخفی نظامی تولید سلاح اتمی داشته است و باید به جهان توضیح دهد، چرا این برنامه را داشته است.»
این موضع‌گیری بوش نشان می‌دهد که دولت آمریکا بر سر مسئله هسته‌ای جمهوری اسلامی با تناقضات جدی روبروست. انتشار گزارش سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، بیان‌گر چیز دیگری جز یک عقب‌نشینی نیست. اما از آن جایی که این یک عقب‌نشینی تاکتیکی‌ست که به علت مجموعه‌ای از شرایط داخلی و بین‌المللی، ناگزیر به اتخاذ آن شده و اصلی‌ترین مسایل مورد اختلافش با جمهوری اسلامی حل نشده باقی مانده است، بنا بر این مانده است که چگونه موضعی را باید در قبال مواضع سران جمهوری اسلامی اتخاذ کند. اصل مسئله حالا به کنار رفته است و این را از جمهوری اسلامی می‌خواهد که به جهان توضیح دهد، چرا در گذشته برنامه مخفی نظامی تولید سلاح اتمی داشته است. اما جهان مورد نظر بوش که در واقع همان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و لااقل بخشی از شورای امنیت است، گفته‌اند، که این ماجرا هر چه بوه است، آن را متوقف کردیم و از این به بعد هم مرتب آن را تحت کنترل و مراقبت قرار می‌دهیم که به سوی تولید سلاح اتمی نرود. پس، این موضع‌گیری حتا برای جهان مورد نظر بوش هم بیش‌تر به بهانه‌گیری تعبیر خواهد شد، تا دلیل و فاکتی مبنی بر تأیید سیاست‌های دولت آمریکا.
از همین روست که باز هم گروه ۵ به اضافه ۱ در اجلاس اخیر خود نتوانست هیچ تصمیمی در مورد تصویب یک قطعنام جدید علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت بگیرد.حالا دولت آمریکا مانده است که چه باید بکند. چرا که ماجرای نزاع هسته‌ای از همان آغاز هم، برای آمریکا و بوش دستاویزی بود تا با تکیه بر آن بتواند، مسایل اصلی مورد اختلاف خود را با جمهوری اسلامی، حالا یا به زور یا زیر فشار با مذاکره و به اصطلاح دیپلماسی حل کنند. اما اکنون، این ابزار تدریجاً از دست دولت آمریکا گرفته می‌شود، در حالی که اصل نزاع که همانان نزاع میان توسعه‌طلبی امپریالیسم آمریکا و توسعه‌طلبی پان اسلامیستی جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه است، به جای خود باقی می‌ماند

Keine Kommentare: