Freitag, 2. Mai 2008

منشاء بحران و جدال‌های درونی رژیم
جدال درونی هیئت حاکمه به مهمترین مساله‌ی سیاسی هفته‌های اخیر ایران تبدیل شده است. از انتخابات مجلس ارتجاع گرفته تا نزاع میان رئیس جمهور و رئیس مجلس حکومت اسلامی، برکناری وزرا و اختلاف میان رئیس بانک مرکزی با احمدی نژاد همگی نشانه‌های حاد شدن بحران درونی حکومت اسلامی است، بحرانی که دخالت خامنه‌ای نیز نتوانست از حدت آن بکاهد.
وقایع اخیر دو سوال عمده را طرح می‌کنند: نخست این که چرا در شرایطی که حکومت اسلامی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد در یکدست‌ترین حالت خود بسر می‌برد و قوای مقننه، اجرائی و قضائی در دست یک جناح‌اند، بحران در درون حکومت به درجه‌ای می‌رسد که رئیس مجلس، رئیس جمهور حکومت را برنمی‌تابد، بانک مرکزی به راه خود می‌رود، در انتخابات مجلس ارتجاع، اصول‌گرایان به جان هم می‌افتند و جنگ قدرت میان باندهای درونی جناحی که اکنون بر سه قوه مسلط است، به جایی می‌کشد که چندین کشته برجای می‌گذارد؟
و سوال مهمتر این که، این بحران از کجا نشات می‌گیرد و تشدید جدال در درون حکومت بازتاب کدام تضادها و تناقضات است
تشدید جدال‌های درونی حکومت بازتاب بحران سیاسی و اقتصادی گریبانگیر حکومت است. اقتصاد ایران بیش از سه دهه ، دچار رکود مزمن است.تاثیر این اوضاع اقتصادی در وضعیت طبقه‌ی کارگر و توده‌های مردم، گسترش فقر، بیکاری، نزول سطح معیشت زحمتکشان و پدیده‌های اجتماعی از قبیل کودکان کار، تن‌فروشی و غیره بوده است. حکومت اسلامی نه تنها نتوانسته بهبودی در اوضاع اقتصادی پدید آورد، بلکه گاه بحران ابعاد وخیم تری به خود گرفته است. روبنای سیاسی موجود و به طور خاص، دولت مذهبی، خود عاملی در تشدید وخامت اوضاع اقتصادی بوده است. سیاست‌های اقتصادی حکومت، به عامل دیگری در تشدید بحران بدل شده است. این سیاست نه فقط رکود را علاج نکرد، بلکه به افزایش تورم انجامید. نتیجتا بحران رکود- تورمی عمق بیشتری یافته و تاثیرات بلاواسطه‌ای بر وخامت هرچه بیشتروضعیت زندگی اکثریت مردم برجای نهاده است
در عرصه‌ی سیاسی، سرکوب و اختناق مشخصه‌ی حکومت اسلامی است
احمدی نژاد که سه سال پیش با وعده‌ی برقراری عدالت وارد میدان شد، گمان کرد با مسدودترکردن هر چه بیشتر فضای سیاسی، و تشدید سرکوب می‌تواند بر اوضاع غلبه کند. گرچه ممکن است در شرایطی که بهبودی در وضعیت معیشتی توده ها پدید آید، یک چنین سیاستی کارآئی داشته باشد، اما اگر لااقل این بهبود نسبی هم رخ ندهد، توده هائی که مطالباتشان بی‌پاسخ مانده است، اعتراضات و مبارزات خود را وسعت می دهند. این اعتراضات و مبارزات در در درون هیات حاکمه انعکاس می‌یابد و اختلافات را دامن می زند. در عمل نیز چنین شد. دولت در عرصه اقتصادی نتوانست کاری از پیش ببرد. بحران ادامه یافت و شرایط معیشتی توده ها بدتر شد. نارضایتی و اعتراض فزونی گرفت. تشدید فشار سیاسی خود به عامل دیگری بر رشد نارضایتی و گسترش مبارزات تبدیل گردید. در چنین شرایطی ست که اختلافات درونی حکومت سر باز می کنند، هر باند و دسته‌ای از هیئت حاکمه می‌کوشد دیگران را مقصر و خود را مبرا جلوه دهد. هر ارگان و نهادی راهی برای برون رفت از بحران پیش رو می‌گذارد و چاره‌ی نهایی را در اجرای راه حل خود می‌‌داند
کافی است به عنوان نمونه به سخنرانی احمدی نژاد در قم نگاهی افکنده شود
احمدی نژاد در سخنرانی خود، که در قم ایراد شد تا روحانیت را به نفع وی به موضع‌گیری وادار کند، با توضیح فساد گسترده، سوء استفاده، رشوه‌خواری و غارت و چپاول در درون دستگاه دولتی، به زبان بی‌زبانی پوسیدگی یک حکومت سراپا فاسد را برملا کرد. روشن است که فساد گسترده، سوء استفاده، و رشوه‌خواری در درون حکومت مساله‌ی تازه‌ای نیست. احمدی نژاد، سه سال پیش با ادعای پایان دادن به این وضعیت و بهبود شرایط معیشتی توده‌ی مردمی که قربانیان مستقیم آن هستند پا به میدان انتخابات ریاست جمهوری گذارد. او قرار بود به این مسائل پایان دهد و ”عدالت“ را در جامعه حاکم کند. سه سال گذشت و نه تنها بهبودی در وضعیت زندگی مردم صورت نگرفت، بلکه بیکاری و گرسنگی اکثریت مردم، و شکاف فقر و ثروت تشدید شد. رشد نرخ تورم وضعیت معیشتی توده‌ی مردم را بدتر کرد. کار به جایی رسیده است که آیت‌الله‌های قم از افزایش تورم و عواقب آن اظهار نگرانی می‌کنند و هاشمی رفسنجانی، مدافع سیستم تامین اجتماعی شده است. و این بیانگر چیزی جز این واقعیت نیست که حکومت از عواقب این وضعیت به شدت نگران است. بنابراین، احمدی نژاد، شمه‌ای از فساد گسترده درون حکومت را برملا می‌کند تا خود را تبرئه کند. آنچه که او در قم بر زبان راند، بیان چیز دیگری جز این نبود که از صدر تا ذیل حکوت را فساد و دزدی فراگرفته است. باندهای مافیایی در هر زمینه‌ای از واردات سیگار گرفته، تا بازار مسکن، و از بانک‌ها گرفته تا نفت و گاز... ، حاکم مطلق‌اند. درآمد هنگفت نفت به اشکال مختلف به جیب سران وبدنه‌ی باندهای مافیایی ریخته می‌شود که از صدر تا ذیل حکومت را از معمم و مکلا در سیطره‌ی خود دارند
اما، سخنان احمدی نژاد نه از سر خیرخواهی و نه برای مبارزه با باندهای مافیایی است، بلکه توجیهی است بر این مساله که چرا طی سه سال گذشته بهبودی در اوضاع اقتصادی رخ نداده بلکه وضع بدتر شده است، تورم یک رقمی نشد که هیچ، به گزارش بانک جهانی، نرخ تورم در ایران، بالاترین نرخ در خاورمیانه است. از ابتدای فروردین قیمت‌ها و بویژه بهای کالاها و خدماتی که پایه‌ای هستند به طور روزمره افزایش یافته است. اصلی ترین نقش را در افزایش افسار گسیخته قیمتها دولت داشته است. تداوم اجرای سیاست نئولیبرالی اقتصاد و آزاد سازی قیمت‌ها، به جهش در بهای کالاها و خدمات انجامیده است. کالاها و خدماتی که در انحصار دولت هستند، از جمله سوخت، قیمت‌شان افزایش یافته و این افزایش قیمت بلافاصله بر بهای سایر کالاها و خدمات تاثیر گذارده است. و این همه در شرایطی است که دستمزد و حقوق کارگران و کارکنان متناسب با نرخ تورم افزایش نمی‌یابد، بلکه در موارد زیادی ماه‌هاست که حتا پرداخت نمی‌شوند. از سوی دیگر رشد حیرت‌آور نقدینگی که عمدتا ناشی از سرازیر کردن دلارهای نفتی به اقتصاد به صورت مابه‌ازای ریالی آن است، به این وضعیت دامن می‌زند. در سطح بین‌المللی تحریم‌های اقتصادی ناشی از بحران روابط بین المللی جمهوری اسلامی بر سر پرونده‌ی هسته‌ای، فشار به اقتصاد ایران را افزایش داده است. منع شدن موسسات مالی، نظیر بانکها و شرکت‌های بیمه، و نیز موسسات تولیدی و تجاری غربی از معامله با ایران، تنها این راه را در مقابل حکومت اسلامی می‌گذارد، که همانند دوران جنگ با عراق، برای تهیه‌ی مایحتاج خود به واسطه‌ها رو بیاورد و کالاها و خدمات را به بهای بیشتری بخرد. این نیز مستقیما بر بهای کالاها در ایران تاثیر گذاشته است
اما فاکتوری که امروز را از دوران جنگ هشت ساله متمایز می‌کند، مساله‌ی روحیات مردم و موضع آن‌ها نسبت به حکومت است. در دوران جنگ با عراق مردم ایران شرایط دشواری را تحمل کردند. هرچند پس از مدتی از آغاز جنگ ماهیت ارتجاعی آن بر توده‌های مردم روشن شد اما مخالفت مردم با حکومت، مخالفتی خاموش بود. امروز پس از گذشت نزدیک به سه دهه از حاکمیت جمهوری اسلامی، مردم کابینه‌های رنگارنگی را دیده‌ و وعده‌های گوناگون را شنیده‌اند. از دولت ” سردار سازندگی“ گرفته تا ”رئیس جمهور اصلاحات“، پوچی دعاوی خود را به اثبات رسانده و رفته‌اند. داعیه‌داران اجرای عدالت نیز طی سه سال گذشته کاری جز تشدید وخامت اوضاع انجام نداده‌اند. از همین روست که نه از جنبه‌ی سیاسی به این حکومت توهمی هست و نه از جنبه‌ی بهبود اوضاع اقتصادی. برآمد مجدد جنبش کارگری در ابعاد سراسر ایران و رادیکال شدن جنبش دانشجویان، فراگیر شدن جنبش زنان، و جنبش گسترده‌ی معلمان پاسخی به این وضعیت است. بنابراین، سران حکومت می‌دانند که تشدید وخامت اوضاع، به معنای گسترش جنبش‌های اعتراضی و تعمیق آن‌هاست. دولت احمدی نژاد نیز که گمان می‌کرد با تشدید خفقان و سرکوب می‌تواند بر اوضاع مسلط شود، متوجه شده است که کاراز این حرف‌ها گذشته و حربه‌ی سرکوب برایی خود را از دست داده است. اما حکومتی که به اذعان رئیس‌جمهورش سراپا غرق در فساد است چه انتظاری جز بحران و تشدید مبارزه‌ی توده‌های مردم می‌تواند داشته باشد؟ ازاین روست که احمدی نژاد در قم، از مردم معذرت می‌خواهد و بعد عوامفریبانه وعده می‌دهد آن چه را که در سه سال گذشته انجام نداده، در سال جاری به انجام برساند. او به افشاگری علیه باندهای مافیایی می‌پردازد که به اعتراف وی از صدر تا ذیل حکومت را در کنترل دارند، هر چه را که می خواهند تصویب می کنند و پیش می برند، و بدیهی است چون خود وی رئیس قوه اجرایی این شبکه‌ی باندهای مافیایی است، این باندها را با نام مشخص نمی‌کند. فقط وانمود می‌کند که خود و نزدیکانش از فساد و سوء استفاده مبرا هستند
تشدید جدال درونی حکومت و بحران سیاسی موجود ناشی از این شرایط است و شکاف در درون حکومتی که به لحاظ گرایشات سیاسی یکدست محسوب می‌سود ناشی از اختلاف بر سر راه حل غلبه بر بحران اقتصادی و بحران سیاسی موجود است

Keine Kommentare: