Samstag, 24. Mai 2008


ایران در هفته‌ای که گذشت

از صبح روز چهارشنبه این هفته، در شهر شوش حکومت نظامی برقرار گردید. نیروهای ویژه‌ی سرکوب حکومت اسلامی که از شهرهای اطراف گسیل شده بودند، در مقابل ادارات دولتی، خیابان‌های اصلی، چهارراه‌ها، بازار و نقاط ورودی شهر مستقر شدند. اجتماع چند نفر در یک جا، ممنوع اعلام گردید
مردمی که لباس کارگری بر تن داشته و یا به صورت گروه‌های چند نفره در یک جا می‌ایستادند، دستگیر و به مراکز سرکوب برده می‌شدند. ده‌ها تن از کارگران بازداشت شدندبرقراری حکومت نظامی، حاکی از جدی بودن نبرد است. نبردی که در یک سوی آن کارگران و در سوی دیگر آن، جمهوری اسلامی به نمایندگی از سرمایه‌داران و پاسداری از نظم موجود، قرار گرفته است
بیش از دو هفته است که هزاران کارگر مجتمع نیشکر هفت‌تپه در اعتصاب به سر می‌برند. آن‌ها برای به کرسی نشاندن مطالبات خود جدی و مصمم‌اند. این جدیت کارگری را نه فقط در جریان مبارزات دو سال گذشته، بلکه در همین هفته نیز آشکارا نشان داده‌اند. در روزهای دوشنبه و سه‌شنبه‌ی این هفته، خیابان‌های شهر شوش، در تسخیر کارگران بود. گردهم‌آیی اعتراضی هزاران کارگر در مقابل فرمانداری، راه‌پیمایی در خیابان‌های اصلی شهر، مسدود کردن جاده اهواز – اندیمشک، به نشانه‌ی اعتراض، همراه با حمایت توده‌های زحمتکش مردم بود که به صفوف کارگران پیوسته بودندشعارهای کارگران برگرفته از اعتراض به فقر و بی‌حقوقی بود. روز سه‌شنبه که ۶ تن از فعالان کارگری در دزفول محاکمه می‌شدند، شعار "کارگری زندانی آزاد باید گردد"، به یکی از شعارهای اصلی کارگران تبدیل شده بود. کارگران نیشکر هفت‌تپه، خواهان تحقق یک رشته مطالبات فوری خود هستند. پرداخت فوری دستمزد و مزایای معوقه، پایان دادن به پایان دادن به پرونده‌سازی علیه کارگران، بازداشت و احضار آن‌ها به دادگاه، برکناری رئیس حراست، برکناری مدیرعامل شرکت و اعضای هیئت مدیره، برافتادن موانع و محدودیت‌ها بر سر راه ایجاد تشکل مستقل کارگری، در زمره‌ی این مطالبات‌اند
در حالی که در نتیجه‌ی تورم افسار گسیخته، روز به روز از قدرت خرید کارگران کاسته شده و سطح زندگی آن‌ها تنزل کرده است، به تعویق افتادن مداوم چندین ماه دستمزد و مزایای کارگران، فشار مضاعفی را به آن‌ها تحمیل کرده است. این فقط معضل کارگران نیشکر هفت‌تپه نیست، بلکه معضل عموم کارگران در سراسر ایران است. رواج پدیده‌ی به تعویق انداختن پرداخت دستمزد کارگران توسط دولت و سرمایه‌داران خصوصی، حتا در آن کارخانه‌ها و موسساتی که با بحران رو به رو نیستند، حاکی از این واقعیت است که سیاسی‌ست آگاهانه از سوی طبقه حاکم. شرایط معیشتی کارگران بسیار وخیم است. دستمزد ناچیز کفاف تامین حداقل معیشت کارگر را نمی‌دهد. مبارزه برای افزایش دستمزد اجتناب‌ناپذیر است. سرمایه‌داران برای سد کردن این مبارزه و به تعویق انداختن موج مبارزه‌ی کارگران بر سر این مسئله، پرداخت دستمزد کارگران را مدام به تعویق می‌اندازند، تا عجالتا آن‌ها به جای طرح مطالبه افزایش دستمزد، در پی تحقق دستمزد و مزایای معوقه‌ی خود باشند. اما این سیاست به غایت ارتجاعی، واکنش شدید کارگران را در پی داشته است. مبارزه از چاردیواری کارخانه‌ها، به سطح خیابان‌ها و رو در رویی مستقیم با دولت که نماینده‌ی کل طبقه‌ی سرمایه‌دار است، کشیده شده است و دیگر مبارزه‌ای صرفا اقتصادی نیست. این واقعیت را به وضوح می‌توان در ده‌ها نمونه از مبارزات کارگران در همین چند ماه گذشته نیز دید. در بطن همین مبارزه است که کارگران، پیوسته متشکل‌تر و آگاه‌تر شده و به مبارزه‌ی خود خصلتی تعرضی‌تر داده‌اند. کارگران نیشکر هفت‌تپه یک نمونه‌اند. می‌توان گفت که آن‌ها بخش پیشروتر کارگران ایرانند، اما استثناء نیستند
وقتی که آن‌ها در ابعاد چندین هزار نفره اعتصاب، راه‌پیمایی و تظاهرات می‌کنند، مرحله‌ی نوینی را در رشد همبستگی و آگاهی طبقاتی در میان کارگران نشان می‌دهند. طرح شعارها و مطالبات آن‌ها نیز همین واقعیت را بازتاب می‌دهد
شعار "زندگی و معیشت حق مسلم ماست" دیگر به چارچوب مطالبه‌ی پرداخت دستمزد و مزایای معوقه محدود نیست. در بطن این شعار، مبارزه برای زندگی بهتر و بهتری نهفته است. وقتی که شعار "کارگر زندانی آزاد باید گردد" سر داده می‌شود و پایان دادن به پرونده‌سازی و احضار کارگران به دادگاه، به مطالبه‌ی کارگران تبدیل شده است، عمق بیداری کارگران و مبارزه‌ی آن‌ها علیه بیدادگری‌های رژیم ضد دمکراتیک و استبدادی حاکم، نشان داده می‌شود. در پشت خواست برکناری رئیس حراست، خواست برچیدن شدن بساط دستگاه‌های پلیسی و امنیتی وزارت اطلاعات از محیط کار قرار گرفته است. برکناری مدیرعامل شرکت و اعضای هیئت مدیره ظاهرا چیزی را تغییر نمی‌دهد، اما نوعی آگاهی و قدرت را بازتاب می‌دهد که در پشت آن کنترل کارگری و در پی آن مدیریت کارگری نهفته است. کارگران نیشکر هفت‌تپه، مطالبه‌ی تشکل مستقل کارگری را در برابر رژیمی مطرح کرده‌اند که دشمن آزادی‌های سیاسی و حقوق دمکراتیک مردم و از جمله هر گونه تشکل مستقل آن‌هاست. در پشت این مطالبه، مبارزه‌ای نه فقط برای ایجاد سندیکا بلکه ایجاد شوراهای کارگری قرار گرفته است

مبارزه کارگران مجتمع نیشکر هفت‌تپه، مبارزه‌ای صرفا برای تحقق مطالبات خودشان نیست، مبارزه‌ای برای تحقق مطالبات عموم کارگران است. فراتر از آن مبارزه‌ای‌ست به خاطر مطالباتی که خواست عموم توده‌های زحمتکش مردم است. این است، دلیل این که چرا از حمایت و پشتیبانی وسیع و گسترده‌ای برخوردار است. لذا حکومت نظامی نمی‌تواند چیزی را تغییر دهد و کارگرانی را که سمبل و پیشگام مبارزه‌ی رهایی‌بخش عموم توده‌های مردم‌اند منکوب کند. مبارزه کارگران مجتمع نیشکر هفت‌تپه حلقه‌ای‌ست از زنجیره‌ی بی‌انتهای مبارزات گسست‌ناپذیر در سراسر ایران. در این مبارزه، عقب‌نشینی و پیشروی هست، اما پایان‌ناپذیر است و شکست‌ناپذیر
ایران در هفته‌ای که گذشت
در این هفته، بار دیگر، مجلس ارتجاع با تشنج و درگیری باندهای وابسته به جناح‌های رژیم رو به رو گردید. قرار بود روز چهارشنبه‌ی این هفته، وزیر بازرگانی استیضاح شود. اما وی یک روز قبل از آن گزارشی در چند صفحه انتشار داد که در واقع پاسخی به موارد عنوان شده در طرح استیضاح بود. خلاصه‌ی گزارش هم این بود که وزارت بازرگانی هیچ نقشی در گرانی‌های اخیر نداشته و ندارد. بالعکس، کار خود را به خوبی انجام داده است. روز بعد هم اعلام شد که برخی امضاکنندگان طرح استیضاح، منصرف شده‌اند و استیضاحی صورت نخواهد گرفت. مسئله‌ی استیضاح از همان هنگام طرح آن، کشمکشی بود میان دسته‌بندی‌های درونی رژیم، موافقان و مخالفان احمدی‌نژاد و نه مسئله‌ی گرانی‌ها و نقش رژیم در آن. بنابراین دو هفته به تعویق افتاد، تا این که سرانجام منتفی گردیدروز چهارشنبه رئیس مجلس ارتجاع، در پاسخ به معترضین، عنوان کرد که این استیضاح نمی‌بایستی انجام بگیرد، چرا که اکنون دو وزارتخانه‌ی اقتصاد و دارایی و وزارت کشور بدون وزیر مانده‌اند و اگر این استیضاح صورت می‌گرفت، دیگر با سه وزارتخانه‌ی بدون وزیر، وضع بحرانی می‌شد. اما واقعیت قضیه این است که اولا- چنان‌چه این استیضاح انجام می‌گرفت، نقش تمام ارگان‌های اصلی رژیم در گرانی کالاها بیش‌تر برملا می‌شد. پیش از این، معاون وزیر بازرگانی گفته بود که نقش اصلی را در این گرانی‌ها مصوبات مجلس و سیاست دولت برعهده دارند و نه وزارت بازرگانی. روشن است که باز شدن این مسئله در جریان استیضاح به نفع رژیم نبود. ثانیا – رئیس مجلس فرمان‌بردار، می‌بایستی مجری دستورات خامنه‌ای در حمایت از کابینه‌ی احمدی‌نژاد باشد، بنابراین خود وی نقش اصلی را در حذف این استیضاح بازی کرد. اما در حالی که نزاع بر سر این مسئله هنوز پایان نیافته بود، در دستور کار قرار گرفتن و قرائت گزارش تحقیق و تفحص از دستگاه قضایی، به چنان تشنجی انجامید که گروهی از مخالفین جلسه را ترک کردند و آن را از حد نصاب رسمی انداختند

بر سر این مسئله نیز یک درگیری جناحی بود. گروهی به طرفداری از دستگاه قضایی و رئیس آن مخالف قرائت گزارشی بود که در آن گویا به موارد متعددی از فساد در درون این دستگاه اشاره شده بود. گروهی دیگر که در دسته‌بندی‌های درونی رژیم، در جبهه‌ی مقابل رئیس قوه قضایی قرار دارند، بر قرائت گزارش تاکید داشتند. در حقیقت امر، این یک افشاگری درونی گروه‌های رقیب هیئت حاکمه علیه یکدیگر بود. لذا به رغم این که گروهی با ترک جلسه و از اکثریت انداختن آن تلاش کردند تا مانع قرائت این گزارش شوند، رئیس مجلس دستور قرائت آن را صادر کرد. بلافاصله پس از آن، سخنگوی قوه قضاییه در یک مصاحبه‌ی مطبوعاتی، این اقدام رئیس مجلس را غیر قانونی خواند و وی را مورد حمله‌ی شدید قرار داد
همین دو رویداد این هفته مجلس ارتجاع، عمق فساد، باندبازی، از هم گسیختگی و بحران بی‌پایان درونی رژیم سر تا پا فاسد جمهوری اسلامی را به همگان نشان می‌دهد

ایران در هفته‌ای که گذشت


دیگر حتا برای ناآگاه ترین بخش مردم، این مسئله به یک معمای لاینحل تبدیل شده است که چرا هر کسی به نحوی به علت مخالفت با رژیم دستگیر می‌شود. سرش به جایی در یک کشور خارجی بند است
از جمله تازه‌ترین این دستگیری‌ها که در این هفته اعتراضات متعدد بین‌المللی را در پی داشت، بازداشت ۶ الی ۷ تن از بهائیان بود. معمولا بهائیان در ایران به عنوان افرادی شناخته شده‌اند که بیش‌تر درگیر مسایل فرقه‌ای خودشان هستند، تا مسایل سیاسی عمومی جامعه. اما فشار و سرکوب این فرقه‌ی مذهبی توسط جمهوری اسلامی، آن‌ها را هم به یک نیروی مخالف رژیم تبدیل کرده است. پس از آن که خبر دستگیری آن‌ها در روز جمعه‌ی هفته‌ی گذشته انتشار یافت، در این هفته، سخنگوی دولت هم در مصاحبه مطبوعاتی خود، رسما این دستگیری‌ها را پذیرفت. اما به رسم معمول و همیشگی جمهوری اسلامی، علت دستگیری و اتهام آن‌ها را ارتباط با بیگانگان اعلام کرد. وی گفت: «افراد دستگیر شده متعلق به تشکیلاتی سازمان یافته‌اند که علیه مصالح کشور با هماهنگی عمل می‌کردند و با بیگانگان مخصوصا صهیونیست‌ها ارتباط داشتند.» سخنگوی دولت اضافه کرد: «این صیانت از منافع ملی ایران است و نام مجعول محدودیت‌های مذهبی بر آن گذاشتن، اقدام قانونی ما را برای دفاع از امنیت کشورمان مخدوش نمی‌کند.»
پس از قرار معلوم، به ادعای سخنگوی دولت، این افراد به علت عقاید مذهبی‌شان دستگیر نشده، بلکه به علت ارتباط‌شان با بیگانگان بوده است. تا جایی هم که روشن است مخصوصا با صهیونیست‌ها ارتباط داشته‌اند. بقیه‌ی بیگانگان هم هنوز مانده است تا روشن شود که هستند. خوب، لابد برای هر کس این سوال پیش می‌آید که آن‌ها با این همه بیگانگان که مخصوصا از یکی از آن‌ها نام برده شده، چه ارتباطی داشتند؟ چه کار می‌کردند؟ چه چیزی می‌خواستند؟ عجالتا همین را می‌دانیم که "به صورت تشکیلاتی علیه مصالح کشور با هماهنگی عمل می‌کردند." این که حرف نشد. این که اتهام نشد. افرادی را حالا با هر عقیده‌ای گرفته‌اند، به زندان انداخته‌اند، اما اتهام‌شان هنوز روشن نیست و برای خالی نبودن پرونده می‌گویند با بیگانگان ارتباط داشته و علیه مصالح کشور عمل می‌کردند. فردا هم حرف دیگری خواهند زد. ببینید در همین هفته در مورد دستگیری گروهی که گفته می‌شود در انفجار شیراز دست داشته‌اند، چه اطلاعات متناقضی به مردم داده شد. وزیر اطلاعات که پیش از این گفته بود، انگلیس و امریکا در این انفجار دست داشته‌اند، در این هفته نام انگلیس را از بیانیه‌ها و مصاحبه‌های خود حذف کرد و گفت، آمریکا در این قضیه دست داشته و ما آن را در مجامع بین‌المللی پیگیری خواهیم کرد. وقتی که کاردار سوئیس به وزارت خارجه احضار گردید، دیگر صحبتی از نقش امریکا هم در این انفجار نشد، بلکه تنها گفته شد که این عملیات توسط یک گروه ضد انقلاب مقیم امریکا هدایت و پشتیبانی شده و از دولت آمریکا می‌خواهد که رهبران این گروه را به جمهوری اسلامی تحویل دهد. دادستان کل کشور مسئله را به شکل دیگری عنوان کرد و گفت: «جریانی از طریق تلفن همراه، مسایل را به کانادا و از کشور کانادا به اسرائیل منتقل می‌کرد.» واقعا این سران و مقامات حکومت اسلامی خودشان می‌فهمند که چه می‌گویند؟ بالاخره انفجار کار امریکاست یا انگلیس، کاناداست یا اسرائیل، یک گروه مخالف جمهوری اسلامی در امریکاست یا در داخل ایران، یا اصلا هیچ کدام از این‌ها نیست؟ تا یک هفته پیش هم که اتمام دستگیری‌ها اعلام گردید، کسی کشته نشده بود، اما در این هفته از زبان مقامات امینی و قضایی می‌شنویم که یک نفر هم کشته شده است، این فرد هم بی نام و نشان است و مشخصاتش در زمره‌ی اسرار. از کجا معلوم که از ماموران وزارت اطلاعات نباشد که باید در پرونده حذف شود. حالا باید چند روزی صبر کرد تا ببینیم از مصاحبه‌های تلویزیونی چه بیرون خواهد آمد. به اصل مطلب بازگردیم و ببینیم چرا در ایران هر فرد و گروهی که دستگیر می‌شود، حتما اصلی‌ترین اتهامش ارتباط با بیگانگان است؟ پاسخ این است که در ایران هیچ کس حق ندارد و نمی‌تواند با جمهوری اسلامی مخالف باشد. چون مخالفت با جمهوری اسلامی، مخالفت با حکومت الله است. بنابراین اگر تمام ملت هم مخالف باشند، هیچ کس نمی‌تواند مخالف باشد و حق مخالفت ندارد. اما گاه پیش می‌آید که این مخالفین باید دستگیر، محاکمه و مجازات شوند. تکلیف چیست؟ آن‌ها هم مخالف نیستند، بلکه جاسوس‌اند و وابسته به بیگانگان
ایران در هفته‌ای که گذشت
در این هفته اعلام شد که قرار است به زودی خاویرسولانا، با پیشنهاد جدید گروه ۱+۵ وارد ایران شود و با مقامات

جمهوری اسلامی پیرامون آن بحث و گفتگو کند. هنوز از محتوای این پیشنهاد جدید چیزی افشا نشده است، اما از بحث‌های پراکنده‌ای که بر سر این مسئله صورت گرفته است، می‌توان به این نتیجه رسید که این پیشنهادات جدید، بیش‌تر در حکم امتیازات اقتصادی و سیاسی‌ست به جمهوری اسلامی و در عین حال ارائه‌ی راه حل‌هایی که بتواند جمهوری اسلامی را به عقب‌نشینی به اصطلاح آبرومندانه بر سر قضیه‌ی توقف غنی‌سازی اورانیوم واداردبرخی قدرت‌های اروپای غربی به همراه چین و روسیه، برای حل معضل مناسبات اقتصادی و سیاسی خودشان با جمهوری اسلامی مصرند که این مسئله به نحوی از انحاء حل شود و جمهوری اسلامی تن به عقب‌نشینی‌هایی بدهدآیا چنین زمینه‌هایی وجود دارد که توافقی صورت پذیرد، یا این بار نیز خاویرسولانا با دست خالی بازخواهد گشت؟ پاسخ این است که چیزی در این میان تغییر نکرده است و فاکتور جدیدی وارد معادلات سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی نشده است که بتوان از آن، عقب‌نشینی جمهوری اسلامی را بر سر این مسئله نتیجه گرفت. جمهوری اسلامی به خوبی می‌داند که مسئله هسته‌ای در ایران نمی‌تواند جدا و منفک از دیگر مسایل مورد اختلاف در خاورمیانه حل و فصل شود. و در عین حال واقف است که کلید حل این مسایل در دست دولت امریکاست. از این رو به سادگی حاضر نیست، برگ برنده‌ای را که اکنون در دست دارد، در توافقی با اروپای غربی، روسیه و چین از دست بدهد. بلکه می‌خواهد وارد معامله‌ای شود که حیطه‌ی نفوذ او را در منطقه‌ی خاورمیانه بسط دهد. گره مسئله نیز در همین جاست. این مسئله‌ای نیست که به سادگی بر سر میز مذاکره حل شود. نه دولت امریکا حاضر است بر سر این مسئله کوتاه بیاید و نه جمهوری اسلامی در این لحظه خود را در موقعیتی ناگزیر به عقب‌نشینی می‌بیند. لذا برگ برنده‌اش را که غنی‌سازی اورانیوم باشد، عجالتا از دست نخواهد داد و تلاش اروپا این بار نیز به شکست خواهد انجامی

Keine Kommentare: