Donnerstag, 3. April 2008



5

سال پس از اشغال نظامی عراق





۵ سال پیش، امپریالیسم آمریکا در جهت تحقق سیاست توسعه طلبانه خود درمنطقه خاور میانه، به منظور سلطه انحصاری بر بازارها ومنابع انرژی این منطقه، جنگی وحشیانه راعلیه عراق آغاز نمود. نیروهای نظامی آمریکا به همراه متحدین خود، این کشور را به اشغال نظامی در آوردند.
بوش، به عنوان نماینده سیاسی و مجری سیاست های امپریالیستی انحصارات آمریکائی، برای سرپوش نهادن بر هدف واقعی از این لشکر کشی نظامی و فریب توده های مردم آمریکا، ادعاهای سرتاپا کذبی را مطرح کرد، که لااقل امروز دیگر حتا بر ناآگاه ترین مردم آمریکا نیز روشن شده است. نخست این که ادعا کرد وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق ودر دست رژیم صدام، خطری برای امنیت مردم آمریکا و صلح جهانی ست. این ادعای کذب به زودی برهمگان آشکار گردید و معلوم شد که سلاح کشتارجمعی در عراق وجود نداشته است و از این بابت نه امنیت مردم آمریکا مورد تهدید بوده و نه صلح جهانی. اما آن چه با این لشکرکشی بار دیگر اثبات گردید، جنگ طلبی وسیاست تجاوزکارانه امپریالیسم آمریکا بود. ثانیا- بوش ادعا می کرد که برای نجات مردم عراق از شر استبداد صدام و برپائی رژیم های لیبرال در خاور میانه، اقدام به اشغال عراق نموده است. به ویژه پس از برملاشدن ادعای کذب نخست، این ادعای دوم برجسته تر گردید وارتش اشغالگر آمریکا ، ارتش نجات بخش مردم عراق از یوغ رژیم ستمگر صدام معرفی گردید.
متحدین داخلی ارتش های اشغالگر، نظیر سران گروه های ناسیونالیست کرد عراق، بنیاد گرایان اسلامی شیعه در مجلس اعلای اسلامی و حزب الدعوه که در ازای همدستی با ارتش های اشغالگر، به نان ونوائی رسیده بودند، نقش "آزادی بخش" ارتش آمریکا ودمکراسی ادعائی بوش را ستودند وسوگند یاد کردند که ارتش های اشغالگر هدفی جز استقرار دمکراسی در عراق وخاور میانه ندارند.
جارچیان ایرانی دمکراسی ادعائی بوش نیز به مردم ایران وعده می دادند که به زودی ارتش آزادیبخش آمریکا، آنها را نیز از شر رژیم ستمگر جمهوری اسلامی نجات خواهد داد. اینان نیز در آن ایام، ضمن ستایش از ارتش آمریکا در اشغال نظامی عراق، برای حمله نظامی واشغال ایران لحظه شماری می کردند.
اکنون ۵ سال از آن ایام گذشته است. هدف اصلی بوش از اشغال عراق و ماهیت واقعی دمکراسی ادعائی وی دیگر برکسی پوشیده نیست. ارمغان دمکراسی آمریکائی در عراق لیست بلند و بالائی از ستم و کشتار، فقر، گرسنگی، بیکاری، بی حقوقی، آوارگی، بدبختی و فلاکتی ست که مردم عراق با آن روبرو هستند. در طول این ۵ سال دهها هزار تن از مردم عراق به جرم مخالفت با اشغال کشورشان، توسط ارتش آمریکا به بند کشیده شدند و در زندان هائی امثال ابوغریب، وحشیانه شکنجه شدند. هم اکنون بر طبق ارقام رسما اعلام شده از سوی ارتش اشغالگر آمریکا، لااقل ٢٠ هزار تن از مردم عراق، تنها در زندانهای ارتش آمریکا گرفتارند. در طول این ۵ سال، حدود نیم میلیون تن از مردم عراق، توسط اشغال‌گران به قتل رسیده اند. مؤسسه لانست در سال ٢٠٠۶، تعداد کشته ها رامتجاوز از ۶٠٠ هزار برآورد کرد. اکنون در سال٢٠٠٨ منابع دیگر، این تعداد را حدود یک میلیون برآورد می کنند. تنها در جریان چهار روز نخست درگیری های اخیر دربصره وبغداد، حداقل ۵٠٠نفر به قتل رسیدند ومتجاوز از ٢٠٠٠ تن درنتیجه اصابت گلوله و بمب روانه بیمارستان ها شدند. در تمام این سال ها، کمتر روزی بدون مرگ دهها و صدها تن از مردم درنتیجه انفجار بمب هائی که همه روزه در سراسر عراق منفجر می شوند،سپری شده است.
نظامی گری ویرانگر آمریکائی در عراق، بمباران شهرها، گسترش درگیری های مسلحانه، کشتارهای وحشیانه توسط اسلام گرایان، چنان شرایط وحشتناکی در عراق پدید آورده که ۷/٢ میلیون تن از مردم، خانه و کاشانه خود را رها کرده و در داخل عراق آواره شده اند. ۴/٢ میلیون تن نیز به خارج از عراق فرار کرده که مجموعا ٢٠ درصد جمعیت عراق را تشکیل می دهند. متجاوز از نیمی از جمعیت عراق بیکار و گرسنه اند. امکانات اولیه بهداشتی و درمانی نیز دیگر در حد نازل آن وجود ندارد. اکثریت پزشکان عراق کشور را ترک کرده اند. مردم عراق حتا با معضل آب و برق روبرو هستند. آمریکا به تمام معنا عراق را ویران کرده است. هر لحظه مرگ در انتظار مردم است. کسی که صبح از خانه اش بیرون می آید، نمی داند که تاعصر چه بر سرش خواهد آمد؟ توسط باندهای اسلامگرا ربوده می شود و به قتل می رسد؟ در اثر شلیک گلوله های ارتش آمریکا ونیروهای سرکوب حکومت دست نشانده اش به قتل می رسد؟ یا بمب هائی که هرچند ساعت یکی از آنها منفجرمی شود، او را به کام مرگ می کشاند؟
برخی شهرهای عراق به یک پادگان بزرگ تبدیل شده اند که درهر گوشه آنها نیروهای نظامی، مردم را کنترل می کنند. مناطق مختلف بغداد با دیوارهای بتونی از یکدیگر جدا شده است. ورود و خروج تنها از نقاط معینی که تحت کنترل نیروهای نظامی ست، امکان پذیر می باشد. در هر ١٠٠ تا ١۵٠ متر یک ایست بازرسی وجود دارد. هر روز دهها جسد در گوشه و کنار شهرها یافت می شود که توسط گروه های ناشناس به قتل رسیده اند.
آن چه گفته شد، گوشه هائی از لیست بلند وبالای فجایع وجنایاتی ست که ارتش های اشغالگر و دمکراسی ادعائی بوش برای مردم ستمدیده عراق به ارمغان آورده است. این فجایع بی شمار که ماهیت دمکراسی ادعائی بوش را برهمگان آشکار نمود، چشم اکثریت بزرگ مردم آمریکا را نیز بر واقعیت ها گشود. اگر ۵ سال پیش درنظر خواهی ها ادعا می شد که ۷٢ در صد مردم آمریکا سیاست بوش را تأئید می کنند، امروزه نظر سنجی ها نشان می دهد که ۷٢ در صد مردم بر این عقیده اند که حمله نظامی به عراق اشتباه بوده و بوش به آنها دروغ گفته است. این مخالفت، با افزایش تلفات نیروی نظامی آمریکا وافزایش فشار هزینه های جنگ بر دوش مردم آمریکا وسعت بیشتری به خود گرفته و تظاهرات ضد جنگ در آمریکا، مدام ابعاد گسترده تری به خود می گیرد.
آمار رسمی تلفات نظامیان آمریکائی از ۴٠٠٠ گذشته وتعداد مصدومین ومعلولین به دهها برابر این عدد رسیده است. هزینه جنگ که از جیب مالیات دهندگان آمریکائی تأمین می شود، تاکنون یک ونیم تا دو تریلیون دلار برآورد شده است. کنگره آمریکا هزینه های مستقیم جنگ رادر هر هفته دو میلیارد دلار ارزیابی کرده، در حالی که اقتصاد دان های آمریکائی، آن را ١٢ میلیارد دلار در هر ماه می دانند.
یکی از سرشناس ترین اقتصاد دان ها وبرنده جایزه نوبل، محاسبه کرده است که هزینه جنگ به طور متوسط برای یک خانوار چهار نفره، رقمی حدود ٢۵ هزار دلار است. وی می گوید که با این پول، می شد هشت میلیون خانه ساخت. هزینه ١۵ میلیون معلم را تامین کرد. هزینه مراقبت از ۳۵٠ میلیون کودک و یا ۴۳ میلیون محصل را پرداخت.
تازه ترین ارزیابی ها حاکی ست که تنها هزینه مراقبت های درمانی سربازان زخمی آمریکا در بلندمدت به ۶۵٠ میلیارد دلار خواهد رسید.
با این همه، آیا بوش توانسته است تا این لحظه به پیروزی برسد؟ پاسخ منفی ست. ۵ سال پس از آغاز جنگ و سرنگونی صدام، سراسر عراق عرصه درگیری های مسلحانه، مقاومت های مردمی، ناامنی وخشونت است. ١۴٠ هزار نیروی نظامی آمریکا، به همراه هزاران تن از مزدوران موسسات آدم کشی آمریکائی، هزاران تن از نیروهای انگلیسی، ٢۵٠ هزار نیروی مسلح دولت تحت الحمایه آمریکا درعراق نیز برای کنترل و مهار اوضاع کفایت نکرده است. در پنجمین سالگرد اشغال، در مهم ترین شهرهای عراق حکومت نظامی و منع رفت وآمد شبانه روزی برقرار است. سراسر بصره و بغداد وچندین شهر دیگر، عرصه جنگ داخلی ست. هنوز تعدادی از شهرها درنوبت پاک سازی یا دقیق تر، نسل کشی ارتش آمریکا قرار گرفته اند. تمام واقعیت های موجود درعراق، حاکی از شکست اقدامات سرکوبگرانه و وحشیانه دولت آمریکا و رژِیم دست نشانده آن درعراق، برای درهم شکستن مقاومت مردم علیه اشغال گران است. این شکست درعراق، تمام پروژه "خاور میانه بزرگ" امپریالیسم آمریکا را با بن بست روبرو ساخته است. یکی از ادعاهای پوشالی بوش به هنگام حمله نظامی به عراق واشغال این کشور، برای فریب مردم آمریکا ، مقابله با بنیادگرایان اسلامی در منطقه خاورمیانه اعلام گردید که در ١١ سپتامبر دست به اقدام نظامی در آمریکا زده بودند. اما درعمل، متحدین داخلی بوش در عراق که اکنون نیز نیروی تعیین کننده دولت دست نشانده هستند، ازهمان آغاز بنیادگرایان اسلامی بودند. اشغال عراق، بنیادگرایان اسلامی را که اکنون در دوصف موافق ومخالف حضور آمریکا در عراق قرار گرفته اند، تقویت کرد. اشغال عراق نه فقط دراین کشور، بلکه در سراسر منطقه خاور میانه منجر به تقویت گروه ها ودولت های مرتجع اسلام گرا گردید. پوچی تمام ادعاهای نماینده سیاسی انحصارات آمریکائی، اکنون پس از گذشت ۵ سال از اشغال عراق، دیگر بر کمتر کسی پوشیده مانده است. با این همه جرج بوش، چند روز پیش در سخنرانی خود به مناسبت سالگرد حمله نظامی واشغال عراق، ادعا کرد که حمله به عراق تصمیم درستی بود و جهان را امن تر ساخته است. این ادعا که با تمسخر گسترده در آمریکا و سراسر جهان روبرو گردید، چیز دیگری جز اوج ورشکستگی سیاست های امپریالیستی وتوسعه طلبانه بوش نیست. شکست چنان بر همگان آشکار است که نه فقط مردم آمریکا خواهان بازگرداندن فوری ارتش از عراق و پایان دادن به اشغال اند، بلکه این شکست در درون طبقه حاکم آمریکا که درآغاز، یک پارچه از سیاست های بوش دفاع می کرد، شکاف انداخته است، انعکاس این اختلاف، نه فقط در کشمکش های دوحزب دمکرات وجمهوری خواه، بلکه در درون دستگاه نظامی امپریالیسم آمریکا به وضوح دیده می شود. در یک جناح، فرماندهان نظامی خواهان حفظ ١۴٠ هزار نیروی نظامی درعراق به رهبری پترائوس قرارگرفته اند و در سوی دیگر اعضای ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا که خواهان کاهش تدریجی نیروهای نظامی مستقر در عراق اند. اینان از آن رو خواهان کاهش تدریجی نیروهای نظامی درعراق اند، که نشانه های شکست را در درون خود آمریکا احساس کرده اند. نظامیان ، ارتش را ترک می گویند. تامین نیرو برای ادامه اشغال بابن بست روبرو شده است. کسی حاضر نیست به عراق برود و بجنگد. خستگی بر نیروهای مستقر در عراق غلبه کرده است. واحد های تفنگداران دریائی تضعیف شده اند. این هاست دلائل ستاد مشترک برای کاهش نیروها در عراق.
بوش، اما در روزهای اخیر مجددا تاکید کرد که مادام در پست ریاست جمهوری آمریکا قرار دارد، نیروی نظامی آمریکا را در عراق کاهش نخواهد داد. اوهنوز امیدوار است که بتواند شکست را به پیروزی تبدیل سازد. علاوه بر این نمی خواهد که با کاهش شمار نظامیان آمریکا در عراق شاهد وضعیتی باشد که باقی مانده نیروهای مسلح آمریکا ناگزیر به فرار از عراق شوند. استدلال وی که کاهش نیروهای نظامی آمریکا در عراق، منجر به گسترش درگیری های مسلحانه و هرج ومرج خواهد شد، بر این پایه قرار گرفته است. از این رو می خواهد ، اوضاع را لااقل در حد کنونی آن حفظ کند وآنچه را که ممکن است در آینده رخ دهد، به رئیس جمهور بعدی آمریکا واگذار نماید. او به خوبی وضعیت پیچیده ای را که توسعه طلبی اش در عراق به بار آورده است، می شناسد. می داند که ارتش آمریکا در عراق نه می تواند پیروز شود ونه می تواند به سادگی آنجا را ترک کند. علت آن هم در این است که برخلاف دوران شکست و فرار آمریکائیان از ویتنام، در عراق بدیل و جایگزینی برای حفظ قدرت وجود ندارد. لذا رئیس جمهور آینده آمریکا از هر جناح و با هر ادعائی که امروز دارد، راه دیگری جز ادامه اشغال نظامی و نگهداشتن نیروهای آمریکائی در عراق نخواهد داشت. نه فقط از زاویه توسعه طلبی امپریالیستی آمریکا وسلطه بر منابع نفت عراق که هر دوجناح دمکرات و جمهوری خواه مجری آن هستند، بلکه نبود بدیل سیاسی برای مهار اوضاع، در غیاب نیروهای مسلح آمریکا. مگر آن که اوضاع تا آن حد به وخامت بگراید وجنگ داخلی چنان وسعت بگیرد که نیروهای نظامی ارتش اشغالگر آمریکا هیج راه دیگری جز فرار نداشته باشد.
۵ سال پس از اشغال نظامی عراق، این اشغال ارمغانی برای مردم عراق، جز ویرانی این کشور، کشتار صدها هزار تن از توده های مردم، استبداد واختناق ، فقر، گرسنگی، آوارگی، وحشی گری نیروهای نظامی اشغالگر واسلام گریان، نداشته است. در آغاز ششمین سال اشغال عراق نیز هیچ چشم اندازی برای بهبود اوضاع وجود ندارد

Keine Kommentare: