Sonntag, 13. April 2008


ایران درهفته‌ای که گذشت





سخنگوی دولت در این هفته تائید کرد که احمدی‌نژاد قصد دارد دو وزیر اقتصاد و دارایی و کشور را که مجری اصلی‌ترین برنامه‌های اقتصادی و سیاسی داخلی دولت‌اند، برکنار کند.
برکناری پورمحمدی، وزیر کشور، علتی ندارد جز تضادها و بده بستان‌های باندهای درونی جناح حاکم، با توجه به ترکیب مجلس هشتم ارتجاع اسلامی، پیش از این نیز مجادلاتی در درون جناح حاکم، بر سر ماندن یا رفتن وی در جریان بود. بنابراین، مسئله درونی جناح حاکم است و سهم‌بری و نقش باندهای درونی آن در ارگان‌های سیاسی دولت که تابع وزارت کشورند.
در مورد دانش جعفری، وزیر اقتصاد و دارایی، مسئله متفاوت است. برکناری وی رابطه مستقیمی دارد با سیاست‌های اقتصای دولت. برخی بر این باورند که این برکناری به علت مخالفت وی با برنامه‌های احمدی‌نژاد به ویژه در سال جدید است. اما این مسئله ولو که وجود هم داشته باشد، نمی‌تواند تعیین‌کننده باشد، چراکه اساس سیاست اقتصادی دولت همان است که در سال‌های گذشته بود. علت واقعی برکناری وی، در حقیقت امر، شکست سیاست اقتصادی و برنامه اعلام شده دولت است و وعده‌هایی که پیرامون بهبود اوضاع اقتصادی و رونق، کاهش جهش‌وار بیکاران، کاهش نرخ تورم ودر یک کلام بهبود وضعیت مادی ومعیشتی توده مردم داده شده بود، هیچ یک تحقق نیافت. تزریق میلیاردها تومان به اقتصاد تحت عنوان کمک به کارفرمایان برای بسط تولید و ایجاد اشتغال، به همراه طرح‌های موسوم به خوداشتغالی نتیجه‌ای نداد و با شکست روبروگردید. برعکس، تعداد دیگری از کارخانه‌ها و مؤسسات تولیدی با بحران و حتا تعطیلی روبرو شدند. رکود ادامه یافت. قرار بود طی دو سال گذشته یک میلیون و دویست هزار تن از بیکاران مشغول به کار شوند. اما حتا با محاسبه طرح‌های پا در هوای خوداشتغالی، به نیم میلیون نیز نرسید. این در حالی‌ست که در طول همین مدت متجاوز از نیم میلیون نیروی جوان به بازار کار سرازیر شده و ده‌ها هزار کارگر، بیکار شده‌اند.
قرار بود، نرخ تورم کاهش یابد و تک رقمی شود. اما چنان افزایشی جهش‌وار یافت که چیزی نمانده به نرخ چهل در صدی تورم اواخر دوران زمام‌داری رفسنجانی برسد. با این اوصاف روشن است که باید مقصری در این میان پیدا شود. این تقصیر نباید بر عهده‌ی نظام اقتصادی سرمایه‌داری، سیاست اقتصادی نئولیبرال، دولت مذهبی و رئیس جمهور مورد تائید و حمایت ولی فقیه قرار گیرد. بلکه باید بر عهده یک فرد قرار گیرد که لطمه‌ای به نظام اقتصادی- اجتماعی و سیاسی موجود وارد نیاورد. وزیری برکنار می‌شود؛ وزیر دیگری جای وی را می‌گیرد تا در همان نظام، همان هیئت حاکمه درهمان کابینه، یا بنا به اصطلاح مرسوم آن، دولت، همان سیاست گذشته را ادامه دهد. لذا معضل به جای خود باقی‌ست. از آن رو نیز این معضل به جای خود باقی می‌ماند که تغییری در کار نیست. شالوده بحران اقتصادی که همانا مناسبات اقتصادی سرمایه‌داری ست، به جای خود باقی‌ست. سیاست اقتصادی نئولیبرال که عامل تشدیدکننده بحران و فقر روزافزون توده‌هاست، به جای خود باقی‌ست. نظم سیاسی پاسدار نظام سرمایه‌داری و مجری پیش‌برنده سیاست اقتصادی، به جای خود باقی‌ست. پس اوضاع به روال گذشته با استثمار و فقر کارگران، افزایش تورم و بیکاری و وخامت بیش‌تر وضعیت زحمتکشان ادامه خواهد یافت، تا روزی که نیاز به تغییر چنان مبرم شود که دیگر هیچ مانعی نتواند توده زحمتکش مردم را از عمل مستقیم برای دگرگونی تمام شالوده‌های بحران‌های اقتصادی، فقر، استثمار و نابرابری و دگرگونی تمام مناسبات اجتماعی، بازدارد.
ایران درهفته‌ای که گذشت

توده‌های زحمتکش مردم ایران سال جدید را از همان نخستین روز آن، با موج جدیدی از افزایش قیمت‌ها آغاز کردند. اوضاع به قدری وخیم است که روزنامه‌های وابسته به رژیم که دراین هفته، پس از یک تعطیلی پانزده روزه انتشار یافتند، هر یک، نخستین شماره خود را در سال جدید با لیستی از افزایش بهای کالاها انتشار دادند. اما چنین به نظر می‌رسد که تازه، این اول کار است و آن‌چه که هنوز قرار است رخ دهد، در پیش است و در ماه های آینده بروز خواهد کرد. مقامات دولتی، پیشاپیش، زمزمه‌های آن را آغاز کرده‌اند.
در این هفته اعلام شد که به زودی طرح پرداخت نقدی یارانه، به مرحله اجرا درخواهد آمد. تا جایی که این طرح علنی شده است، گفته می‌شود که در اولین مرحله اجرای این طرح یارانه حامل‌های انرژی از جمله بنزین به صورت نقدی در حساب همه افراد واریز خواهد شد و به تدریج افراد پردرآمد حذف می‌شوند. در مراحل بعدی یارانه کالاهای اساسی، از قبیل گندم و نان مشمول طرح یارانه نقدی می‌شود.
قضیه تا همین جا روشن است. از آن جایی که قرار است در سال جاری، سیاست‌های ملی اصل ۴۴ بی کم و کاست اجرا گردد و خصوصی‌سازی و آزادسازی قیمت‌ها، نهایی گردد، بهای کالاها جهش‌وار افزایش می‌یابد و این افزایش در مورد برخی از کالاها و خدمات، حتا از صد در صد نیز تجاوز نخواهد کرد. به یاد دارید که در دوران زمام‌داری رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور اسلامی، وقتی که خواستند بهای مرغ و تخم‌مرغ را به یک باره به چند برابر افزیش دهند، گفتند که در ازای آن، یارانه نقدی پرداخت می‌گردد. مدتی کوتاه به تعدادی از مردم نیز مبلغی پرداخت شد، بعد هم یارانه نقدی قطع شد و اما گرانی بر جای خود باقی ماند.
اکنون هم دولت، چون بیم دارد که با آزادسازی بهای باقی‌مانده کالاها، قیمت‌ها به چند برابر افزایش یابد و منجر به اعتراض و شورش گردد، به همان تاکتیک دوران رفسنجانی متوسل شده است. این را می‌خواهند نخست در مورد بنزین آزمایش کنند و به کار بندند. مبلغی به عنوان یارانه نقدی پرداخت می‌گردد که ظاهراً باید جبران‌کننده افزایش بهای بنزین باشد و اما درعمل دریافت‌کننده به اصطلاح یارانه باید لااقل به همان اندازه از جیب خود برآن بیافزاید تا بتواند بنزین مورد نیاز خود را بخرد. بعد از مدت کوتاهی هم، درست مثل دوران رفسنجانی، این یارانه نقدی هم حذف می‌گردد و گرانی بنزین به چند برابر بهای کنونی آن باقی خواهد ماند. در مورد نان، گندم و کالاهای دیگر هم وضع بر همین منوال خواهد بود. اما نکته این جاست که معضل مردم، تنها به افزایش چند قلم کالا محدود نمی‌شود، بلکه این افزایش، زنجیره‌وار بر رشد تصاعدی قیمت کالاهای دیگر تأثیر می‌گذارد و اگر وضع بر همین منوال پیش رود، امسال، سال انفجار قیمت‌ها خواهد بود.
دولت، اما عوام‌فریبانه ادعا می کند که با این یارانه نقدی، مانع از فشارمادی و معیشتی بیش‌تر بر توده زحمتکش مردم خواهد شد. این ادعا همان گونه که گفتیم به کلی کذب است. جمهوری اسلامی حتا در همان محدوده‌ای که در تعدادی از کشورهای سرمایه‌داری دیگر، برخی اقدامات برای کاهش این فشار انجام گرفته، در فکر مردم ایران نیست. مثلاً سیاست اقتصادی که جمهوری اسلامی دارد، در کشورهای اروپایی هم، همین سیاست به مرحله اجرا در آمده است. اما با این تفاوت که در اغلب این کشورها حتا کارگرانی که سال‌ها بیکارند، از بیمه‌ی بیکاری برخوردارند. اگر هزینه‌های بیمه‌های درمانی افزایش یابد، خانواده‌هایی که درآمدشان از یک محدوده پایین‌تر است، این افزایش از طریق یارانه دولتی تامین می‌گردد. اگر بهای اجاره خانه افزایش می‌یابد، بخش اعظم آن از طریق یارانه‌های دولتی جبران می‌شود و نمونه‌هایی از این دست. البته تصور نشود که گویا سرمایه‌داران کشورهای دیگر، تافته‌های جدا بافته‌ای هستند. نه! در حقیقت آن چه که هست، نتیجه تلاش و مبارزه طبقه کارگر این کشورهاست. در نتیجه این مبارزه است که آزادی در همان محدوده‌ی بورژوایی آن وجود دارد. کارگران تشکل‌های صنفی و سیاسی خود را دارند. در برابر اقدامات ضد کارگری دولت‌های سرمایه‌داری، به شکلی متشکل می‌ایستند. اما در ایران، جایی که سال‌ها، استبداد سلطنتی و استبداد دولت مذهبی، با محروم کردن مردم از آزادی‌های سیاسی و حقوق دمکراتیک مانع از متشکل شدن توده‌های کارگر و زحمتکش شده و با سرنیزه حکومت کرده‌اند، اکنون تمام بار فشار سیاست اقتصادی ضد کارگری نیز بر دوش توده‌های زحمتکش مردم نهاده شده و از کم‌ترین حمایتی نیز برخوردار نیستند. در این جاست که رابطه میان آزادی مردم و بهبود وضعیت معیشتی آن‌ها به وضوح نشان می‌دهد و آشکار می گردد که مردم ایران نمی‌توانند بدون کسب آزادی‌های سیاسی و حقوق دمکراتیک وضعیت اقتصادی خود را ولو به طور نسبی بهبود بخشند.
ایران درهفته‌ای که گذشت

با پایان یافتن تعطیلات نوروزی و عملاً آغاز کارها در این هفته، جمهوری اسلامی مجدداً با موج جدیدی از مبارزات توده‌ای رو به رو گردید. کارگران که از نخستین روزهای سال جدید در برخی از کارخانه‌ها و مؤسسات دیگر، درگیر مبارزه با کارفرمایان و مدیران بودند، در این هفته مبارزات مستقیم و علنی خود را وسعت دادند. کارگران اخراجی ایران صدرای بوشهر به تجمعات اعتراضی خود در مقابل استانداری ادامه دادند. وحشی‌گری پلیس نیز نتوانست درعزم و اراده آن‌ها به ادامه اعتراض و مبارزه خللی ایجاد کند. سرانجام هم دراواخر این هفته، استاندار ناگزیر، خواست کارگران را پذیرفت و قرار شد از اول هفته آینده به سر کار بازگردند. این یک پیروزی بسیار با ارزش برای کل طبقه کارگر ایران است. کارگران ایران صدرا با مبارزه‌ای پیگیر، به سرمایه‌داران و دولت پاسدار منافع آن‌ها، نشان دادند که به سادگی نمی‌توانند هر کار که دل‌شان خواست بکنند و به میل خود ۵٠٠ کارگر را اخراج و گرسنه به خیابان‌ها پرتاب کنند. این درسی‌ست که کارگران سراسر ایران باید از مبارزه رفقای خود در ایران صدرا بیاموزند.
در همین هفته هم چنین کارگران "اشکان چینی" در مقابل اداره کار قزوین تجمع اعتراضی برپا کردند. کارگران کارخانه "پارس واشر" قزوین در مقابل فرمانداری شهر صنعتی البرز اجتماع کردند. کارکران کارخانه ایران تایر و آرد زابل به اعتصاب روی آوردند و کارگران نیشکر هفت‌تپه مجددا اعتصاب کردند.
دانش‌جویان دانشکده هنر نیشابور، ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی، دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل هم اعتصاب و تجمع اعتراضی داشتند. معلمان جیرفت دست از کار کشیدند و با تجمع در مقابل دفتر مدیریت آموزش و پرورش تجمع کردند و خواهان تحقق مطالبات معوقه خود شدند. این مبارزات که از نخستین روزهای سال جدید وسعت گرفته‌اند، بیان‌گر این واقعیت‌اند که به رغم تمام اقدامات سرکوب‌گرنه رژیم در طول سال‌های گذشته که به حبس، شکنجه، تبعید، تعلیق و اخراج گروه کثیری از دانش‌جویان، معلمان، کارگران، زنان انجامیده است، مطالبات صنفی- اقتصادی، آزادی‌خواهانه و دمکراتیک توده‌های مردم ایران چنان مبرم‌اند که خللی در تحرک جنبش‌های اجتماعی پدید نیاورده و مبارزه هم چنان با حدت ادامه دارد.
طبیعی‌ست که در هر کجا ستم وجود دارد، مبارزه نیز باید وجود داشته باشد. جمهوری اسلامی با هیچ اقدامی قادر نخواهد بود، مردمی را که برای برانداختن ستم‌های اقتصادی وسیاسی، به پا خاسته‌اند، از مبارزه منصرف سازد. اگر حتا در مقاطعی توده‌های مردم عقب‌نشینی‌هایی داشته باشند، چیزی جز یک لحظه زودگذر نخواهد بود. چرا که مطالبات اقتصادی و سیاسی مبرم توده‌های مردم و نیاز اجتماعی به دگرگونی نظم موجود، آن نیروی محرکه‌ی قدرتمندی است که توده‌های زحمتکش مردم را به مقابله و رودررویی مستقیم‌تر و گسترده‌تر با نظم موجود و پاسداران آن سوق خواهد داد. مبارزاتی که در این هفته شاهد آن بودیم، نویدبخش رشد، گسترش و اعتلای جنبش‌های توده‌ای مخالف نظم موجود در هفته‌ها و ماه‌های آینده خواهد بود.
ایران درهفته‌ای که گذشت

در این هفته مراسم روز فن‌آوری هسته‌ای در سالن همایش‌های بین‌المللی سازمان صدا و سیما برپا بود و احمدی‌نژاد سخنران آن.
رئیس جمهور اسلامی فرصت مناسب دیگری یافته بود تا نظرات خود را پیرامون مسئله هسته‌ای و تأثیر آن بر تمام مسائل جهان ابراز دارد. به احتمال زیاد شنوندگان صدای دمکراسی شورایی هم این سخنرانی را شنیده‌اند و یا در مطبوعات خوانده‌اند.
ایشان در سخنرانی خود فرمودند که همه صاحب‌نظران جهانی می‌دانند که موضوع هسته‌ای ایران، یک مسئله محدود به سازمان جهانی، یک دولت، یک ملت، یک حزب، یک مسئله فنی، یک اختلاف برداشت حقوقی برخی دولت‌ها و مجامع با یک دولت، ملت و حزب نیست.
بسیار خوب! تا این جا می‌توان با وی موافق بود. اما این که چیست، دیگر فهم‌اش فقط از عهده احمدی‌نژاد ساخته است. وی گفت: "همه می‌دانند موضوع هسته‌ای ایران، مهم‌ترین حادثه سیاسی دوران معاصر است که جغرافیای تأثیر آن در ایران و منطقه محدود نمی‌شود، بلکه همه مناسبات عالم، مکتب حقوقی سیاسی، جریانات قدرت و اقتصاد و کشورها، با موضوع هسته‌ای ایران گره خورده‌اند. پیروزی ایران در سنگین‌ترین نبرد دوران معاصر، مقدمه‌ی تحولات بزرگ در مناسبات جهانی، و موازنات قدرت درعرصه بین‌المللی خواهد بود." وقتی که انسان این اظهارات احمدی‌نژاد را می‌شنود، بی‌اختیار به یاد کودکان کم سن و سالی می‌افتد که تازه شروع به شناخت دنیای پیرامون خود کرده‌اند، همه چیز برای آن‌ها تازگی دارد و هر کاری که برای نخستین بار انجام می‌دهند، در نظرشان خارق‌العاده است و از پدر و مادر خود نیز انتظار تشویق دارند. این روندی‌ست طبیعی برای یک کودک که هر لحظه تصور کند بزرگ‌ترین کارعالم را انجام داده است. اما در مورد احمدی‌نژاد چه باید گفت؟ مدت‌ها ما در تردید بودیم که آیا اظهارات بی سر و تهی که در طول چند سال ریاست جمهوری‌اش داشته، عوام‌فریبی‌ست، یا واقعا همین قدر عقل‌اش می‌رسد. پس از آن که ماجرای هاله نورانی که به گرد سرش می‌چرخید را شنیدیم، ابهام‌ها برطرف شد و معلوم شد که واقعا سطح شعور و آگاهی رئیس جمهور در همین حد است. اظهارات وی در سخنرانی روز فن‌آوری جمهوری اسلامی هم، از همین سطح شعور و آگاهی برمی‌خیزد. بنابراین تعجب‌آور نخواهد بود که موضوع هسته‌ای ایران به "مهم‌ترین حادثه سیاسی دوران معاصر تبدیل گردد که تمام مناسبات عالم، تمام مکاتب حقوقی و سیاسی، جریانات قدرت، اقتصاد و کشورهای جهان، با آن گره خورده باشند

Keine Kommentare: