ایران در هفتهای که گذشت
در این هفته چندین تجمع اعتراضی از جانب کارگران، معلمان، دانشجویان و بازنشستگان برپا شده بود. معلمان حقالتدریسی در مقابل مجلس تجمع کردند و خواهان استخدام رسمی شدند. بازنشستگان ذوب آهن با تجمع مقابل کانون حق و حقوق خود را میخواستند. حدود ۳۰۰ تن از کارگران لاستیک البرز مجدداً در مقابل دفتر ریاست جمهوری تجمع اعتراضی برپا کردند و بار دیگر خواهان رسیدگی به خواستهای خود شدند
کارگران لاستیک البرز که تعدادشان به حدود ۱۳۰۰ تن میرسد، مدتهاست که بلاتکلیف و سرگردان ماندهاند. سرمایهدار صاحب این کارخانه به بهانههای واهی مانع از ادامهی فعالیت کارخانه شده، مواد خام وارد نمیکند، حقوق و مزایای کارگران را نمیپردازد. حدود ۸ ماه است که حقوق و مزایای کارگران به تعویق افتاده و شرایط زندگیشان اسفبار است. مقامات دولتی تاکنون مکرر به کارگران وعده دادهاند که به خواستهای آنها رسیدگی خواهد شد، اما تاکنون اقدامی در این زمینه انجام نگرفته است. کارگران اکنون پیگیرانه خواهان پس گرفته شدن کارخانه از سرمایهدار خصوصی و دولتی شدن آن هستند. راه حل کارگران منطقی است. سرمایهدارِ خصوصیی مالک کارخانه میگوید میخواهد کارخانه را تعطیل کند. بنابراین راه حل این است که این کارخانه دولتی شود. دولت مواد خام و تجهیزات لازم را فراهم کند تا کارگران کارشان را از سر بگیرند. اما کارگرانی که در کارخانه کار میکنند، بالاخره باید بدانند که واقعاً در کارخانه چه میگذرد. فردا مجدداً دولت بهانهتراشی نکند. بنابراین ضروریست که کارگران علاوه بر این که خواهان دولتی شدن کارخانه و پرداخت مطالبات معوقه خود میشوند، خواست کنترل کارگری را هم مطرح کنند. کنترل کارگری به این معناست که کارگران باید از حساب و کتاب مالی کارخانه اطلاع داشته باشند. بتوانند به صورتحسابها دسترسی داشته باشند. از میزان خرید و فروش اطلاع داشته باشند و مسایلی از این دست. اگر کارگران بتوانند کنترل کارگری را در کارخانه معمول دارند، دیگر، سرمایهداران به راحتی و به بهانههای مختلف نمیتوانند ادعاهای واهی خود را در مورد ضرر و زیان، ورشکستگی و غیره مطرح کنند، چون کارگران حساب دخل و خرج کارخانه را در دست دارند
کارگران لاستیک البرز، در طول چند ماه گذشته با استمرار مبارزه و پیگیری خود نشان دادهاند در برابر فشارهای کارفرما و دولت عقبنشینی نخواهند کرد. قطعاً پیروزی از آن کارگران است
ایران در هفتهای که گذشت
احمدینژاد باز هم با ارسال پیام تبریک برای رئیس جمهور تازه انتخاب شده آمریکا، باراک اوباما، سر و صدای دیگری در درون هیئت حاکمه ایران و آمریکا هر دو برپا کرد
وی در پیام خود ضمن تبریک به اوباما از این که توانسته است آرای اکثریت شرکتکنندگان در انتخابات را به خود جلب کند، در نقش بابا بزرگ اوباما، قدری هم وی را نصیحت کرده بود که، بله، امید است به یاری خدا، حالا که انتخاب شدهاید، همه توان و همت خود را در مسیر خدمت به مردم، اصلاح وضع بحرانی اقتصادی، بازیابی حیثیت آمریکا، رفع کامل فقر و تبعیض، تقویت بنیادهای خانواده و تعلیمات انبیای الهی مصروف دارید و خلاصه کلام این که ملتهای جهان انتظار دارند سیاست مبتنی بر جنگطلبی، اشغالگری، فریبکاری برچیده شود، دخالتهای آمریکا به مرزهای جغرافیایی این کشور محدود شود و رفتاری مبتنی بر عدالت و احترام جایگزین آن گردد
در آمریکا، نصیحتهای احمدینژاد را خارج از نزاکت دیپلماتیک ارزیابی کردند و گروهی نظرشان این است که باید همانند گذشته به وی پاسخی نداد. اوباما، اما در مصاحبه مطبوعاتیاش گفت، سر فرصت به وی جواب میدهم. در ایران اما اعتراضات وسیعی از درون طبقه حاکم صورت گرفت. گروههایی که برای برقراری مناسبات رسمی دیپلماتیک با آمریکا، لحظهشماری میکنند، اعتراضشان به لحن مسایل مطرح شده در این پیام بود، و وی را سرزنش کردند که چرا وارد مسایلی شده که جای طرح آنها در پیام تبریک نیست. اما اعتراض شدیدتر از جانب گروهی از خودِ به اصطلاح اصولگرایان بود. روزنامه جمهوری اسلامی در مقالهای احمدینژاد را شدیداً مورد حمله قرار داد و نوشت که وی از حد و حدود وظایف خودش خارج شده و وارد مسایلی شده است که ربطی به وی به عنوان رئیس جمهور ندارد. رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، توکلی، که یکی از سران این گروههاست، از طریق نامهای سرگشاده نوشت: که این نامهنگاریهای چندین باره که با بیاعتنایی طرف مقابل روبرو شده با شرط حفظ عزت سازگار نیست. بر اساس چه ارزیابی بعد از سی سال، پیام تبریک ارسال شده است. اساساً این گونه اقدامات سؤالبرانگیز است، از این جهت که سیاست دولت احمدینژاد در مقابل دولت آمریکا چیست؟ و در پایان نیز نتیجه گرفته بود که این نامهی حاویی تبریک و نصیحت، قابل دفاع نیست. احمدینژاد هم تاکنون سکوت کرده تا ببیند چه میشود و پاسخ اوباما، به کجا خواهد کشید
پیام تبریک احمدینژاد به اوباما، به رغم این که هر یک از گروههای درون هیئت حاکمه از زاویهای به آن انتقاد داشتند، اما بدون مقدمه نبود. معمولاً هم در مناسبات دولتها رسم نیست که وقتی میان دو دولت، روابط سیاسی و دیپلماتیک رسمی برقرار نیست، پیام تبریک به یکدیگر رد و بدل کنند. این اقدام احمدینژاد، انعکاسی از پیشرفت مذاکرات پشت پرده میان هیئت حاکمه ایران و آمریکاست. این مذاکرات از کانالهای رسمی و غیر رسمی از مدتی پیش در جریان است. پیام تبریک احمدینژاد هم به اوباما، با رهنمود واسطههای مذاکره و با اطلاع بالاترین مقامات جمهوری اسلامی انجام گرفته است. اما چون وی احساس میکند هر آنچه که در جهان رخ میدهد و هر اتفاقی که میافتد، از جمله نتیجهی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به واسطهی نقش وی انجام گرفته، خود را موظف میداند که بر سر هر مسئلهای رهنمودها و نصایح خود را هم ارائه دهد. اینجاست که اشکال بروز میکند و گاه کار خواب میشود. احمدینژاد اکنون شدیداً در تکاپوست، تا بتواند مناسبات دیپلماتیک جمهوری اسلامی با دولت آمریکا را احیا کند. وقتی که این کار انجام گرفت، وی رسالت خود را در اجرای فرامین انبیا پایان یافته خواهد دانست. چرا که از آن پس دولت آمریکا، نماینده عالیترین رفتار مبتنی بر عدالت، احترام و دوستی خواهد بود. باید امیدوار بود که احمدینژاد به هدف خود برسد، تا لااقل به یکی ازعوامفریبیهای جمهوری اسلامی پایان داده شود
ایران در هفتهای که گذشت
معمولاً رژیمهای سیاسی هر چه بیثباتتر میشوند و وضعیت خود را متزلزلتر میبینند، اقدامات پلیسی – امنیتیشان را تشدید میکنند، با این پندار که خود را از مهلکهی سرنگونی نجات دهند
جمهوری اسلامی، نمونه برجسته و حی و حاضر چنین رژیمهاییست. در ادامهی انواع و اقسام طرحهای پلیسی – امنیتی رژیم به ویژه در طول سه سال گذشته که بر آنها نام طرحهای امنیت با پسوندهای رنگارنگ نهاده شده بود، اکنون نوبت به طرح خالص و بی پیرایهی امنیت سیاسی رژیم رسیده است. مانور دستگاه پلیسی جمهوری اسلامی که در این هفته در تهران آغاز شد، مکمل همین طرحهای امنیتیست
از روز پنجشنبه مانور موسوم به "رزمایش امنیت و آرامش عمومی" پلیس آغاز شد که تا اوایل هفته آینده ادامه خواهد یافت. ظاهراً قرار است، سه روز به درازا بکشد. ۳۰ هزار پلیس، به همراه ۴ هزار دستگاه خودرو و موتورسیکلت، ۵۵ فروند هلیکوپتر، به کمک واحدهای چترباز، خیابانها، میادین و مراکز حساس را به اشغال خود درآوردهاند، ایستگاههای بازرسی و کنترل مردم را برپا کردهاند تا برقراری نظم و امنیت را تمرین کنند
فرمانده پلیس تهران، در مصاحبههای خود در این هفته، اهداف این مانور را چنین بازگو کرد: تمرین و کسب آمادگیهای لازم، حفاظت از مراکز حساس و مهم، برقراری امنیت، هماهنگی با دستگاههای امدادی، مقابله با تروریسم، ناآرامی، تهدید و بحران، برقراری تسهیلات جا به جایی ستونهای نظامی به مناطق عملیاتی از طریق زمین و هوا، بررسی نقاط ضعف و نمایش قدرت
اگر حشو و زوائد اظهارات رئیس پلیس تهران کنار گذاشته شود، تمام گفتههای وی را در مورد هدف این مانور، میتوان در یک جمله خلاصه کرد: تمرین و کسب آمادگی لازم برای مقابله با بحران و نمایش قدرت
پر واضح است که نمایش قدرت برای ساختمانها و درختان تهران نیست. نمایش قدرت برای میلیونها انسان زحمتکش و مخالفیست که در تهران زندگی میکنند. گویا طرحهای امنیتی گذشته کارساز نبوده و نتوانسته است، مردم را مرعوب کند، لذا این بار پلیس و نیروهای امنیتی رژیم با تمام قوا به میدان آمدهاند، تا شاید با این نمایش قدرت، مردم را مرعوب کنند. اما چرا جمهوری اسلامی و دستگاه نظامی – پلیسی و امنیتی آن، این همه نگرانند و میخواهند قدرتشان را نمایش دهند؟ نگرانی آنها از بحران است. اما این کدام بحران است که لازم آمده است، پلیس برای مقابله با آن "رزمایش بزرگ امنیت" برپا کند؟
بحرانی که طبقهی حاکم بر ایران صدای پای رسیدناش را از مدتی پیش شنیده است. بحرانی که بزرگتر از تمام بحرانهایی است که جمهوری اسلامی تاکنون با آن رو به رو بوده است. نارضایتی در میان تودههای کارگر و زحمتکش به نهایت خود رسیده است. وضعیت مادی و معیشتی توده مردم در ابعادی بینظیر به وخامت گراییده است. دستمزد و حقوق مردم کارگر و زحمتکش در نتیجه نرخ تورمی که به حدود ۴۰ درصد رسیده است، سطح زندگی آنها را در ابعادی وحشتناک تنزل داده است. میلیونها تن از مردم بیکار و گرسنهاند. اختناق و بیحقوقی، عموم مردم را به مقابله با رژیم دیکتاتوری عریان سوق داده است. اما اکنون، اوضاع از جهات دیگر به فرا رسیدن هر چه زودتر بحرانی که خواب را از چشمان هیئت حاکمه ربوده است، کمک کرده است. درآمد هنگفت نفت که ابزاری در دست رژیم برای سرکوب و اختناق است، به شدت در حال کاهش یافتن است. کاهش درآمد دولت از نفت از جهات متعدد اقتصادی -اجتماعی و سیاسی، وضعیت را بحرانیتر خواهد کرد. رژیم، احساس میکند که هر لحظه ممکن است، جنبشهای اعتراضی تودههای کارگر و زحمتکش اوج بگیرد و طومار ننگین حیاتاش را در هم بپیچد. مانور پلیس برای مقابله با این بحران است. بدون علت نیست که سپاه پاسداران نیز سازماندهیاش را برای مقابله با بحران و شورش، تغییر داد و بسیجیان مزدور نیز بار دیگر در شکلی علنی و رسمی عهدهدار "امنیت" در محلههای شهر تهران شدهاند
رئیس پلیس تهران در مصاحبه خود لاف و گزافگوییهای رژیم شاه را تکرار میکند و میگوید: در سایه نیروی انتظامی کشور را به یک جزیره امنیت و آرامش، در محیط بیثبات خاورمیانه تبدیل کردهایم. اگر رژیم ذرهای احساس امنیت و آرامش در ایران میکرد، دیگر کارش به جایی نمیکشید که مانور ۳۰ هزار نفره پلیس با هلیکوپتر و خودرو و هزاران موتورسوار برپا کند. بسیج را مأمور مراقبت روزمره از محلات تهران کند، بر سر هر کوچه و خیابان دوربین نصب کند و غیره. رژیم شاه هم در اوج دیکتاتوریاش ادعا میکرد که ایران را به جزیره ثبات و آرامش تبدیل کرده است. اما دیدیم که تودههای مردم ایران چگونه این جزیره ثبات و آرامش آریامهری را بر هم زدند و خود شاه را به همراه نظام سلطنتیاش به زبالهدانی تاریخ فرستادند. جمهوری اسلامی هم سرنوشتی جز رژیم سلطنتی نخواهد داشت. روزی که تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران به نبردی قطعی و نهایی علیه رژیم برخیزند، آنگاه، تمام نیروهای سرکوب رژیم، درست مثل دوران رژیم شاه فقط برایشان این میماند که لباسهای فرمشان را درآوردند، خود را مخفی کنند، تا به عنوان نیروی سرکوب شناخته نشوند و از خشم انقلابی توده مردم در امان بمانند
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen