Samstag, 19. September 2009


ایران در هفته‌ای كه گذشت

جمهوری اسلامی در این چند روز نگران اتفاقات راهپیمائی روز قدس بود. خامنه‌ای و تمام عوامل ریز و درشت تحت امرش، در این هفته، در هر سخنرانی و مصاحبه پی در پی هشدار دادند كه مبادا این راهپیمائی تبدیل به عرصه دیگری برای مخالفت با رژیم گردد. آن‌ها اكنون دیگر حتی از مراسمی كه خودشان برپا می‌كنند وحشت دارند. وحشت از چیست؟ ‌وحشت این رژیم ارتجاعی از مردمی‌ست كه همه جا را به عرصه مبارزه خود علیه جمهوری اسلامی تبدیل كرده و از هر فرصتی برای ابراز آشكار نارضایتی خود از وضع موجود استفاده می‌كنند. توده‌های مردم ایران، دوست و متحد مردم ستم‌دیده فلسطین هستند. توده‌های مردم ایران همچون مردم تمام كشورهای سراسر جهان از مبارزات مردم فلسطین علیه رژیم اشغال‌گر اسرائیل حمایت می‌كنند و خواستار پایان یافتن جنایات و ستم‌گری‌های رژیم صهیونیستی اسرائیل علیه مردم فلسطین‌اند. پس، هراس جمهوری اسلامی از چیست؟ جمهوری اسلامی كه جنایات‌اش علیه توده‌های مردم ایران، به همان اندازه وحشیانه است كه جنایات رژیم اسرائیل علیه توده‌های مردم فلسطین، به همان اندازه از توده‌های مردم ایران وحشت دارد كه رژیم اشغال‌گر اسرائیل از مردم فلسطین. در ماهیت امر، تفاوتی میان دو دولت مذهبی اسلامی و یهودی وجود ندارد. یكی ستم‌گر مردم فلسطین است و این دیگری ستم‌گر مردم ایران.
با نزدیك‌تر شدن به پایان هفته، وحشت و هراس باند خامنه‌ای دم به دم افزایش یافت، تا جایی كه سپاه پاسداران‌اش، چاره‌ای جز این ندید كه با صدور بیانیه‌ای در روز گذشته،‌ به تهدید و سركوب متوسل گردد.
سپاه پاسداران در بیانیه خود نوشت: "برخی اخبار و گزارشات دریافتی حكایت از برنامه‌ریزی شبكه‌های بیگانه، به ویژه سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی در ایجاد اختلال و انحراف در حركت توفنده و یكپارچه شما مردم عزیز و آگاه علیه رژیم اشغال‌گر قدس دارد. آن‌ها می‌خواهند با حركت و شعارهای انحرافی موجب رضایت آمریكایی‌ها و صهیونیست‌ها را فراهم سازند. برخی جریان‌های سیاسی داخلی و دشمنان خارجی با تبلیغات خود اغتشاش‌گران و اراذل و اوباش سیاسی را ترغیب می‌كنند."‌ در پایان این اطلاعیه نیز آمده است: "فرزندان دلیر و رشید مردم در دستگاه‌ها و نهادهای امنیتی و انتظامی، به ویژه در سپاه پاسداران و بسیج برای رویاروئی قاطع" آماده‌اند.
رژیمی كه اكنون تكیه‌گاه‌اش گله‌های سپاه پاسداران، بسیج، پلیس و عوامل اطلاعاتی‌ست، آنقدر بی پشتوانه و در میان توده‌های مردم ایران منفرد، مفتضح و رسواست كه چاره‌ای جز صدور اطلاعیه‌های تهدیدآمیز سپاه پاسداران برای مقابله با این مردم ندارد. این رژیم، به ویژه، رسوایی خود را به وضوح در آن‌جایی نشان می‌دهد كه مبارزه و اعتراض میلیون‌ها تن از مردم ایران را برنامه‌ریزی سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی می‌نامد. از مردم ایران كه تاكنون در راهپیمایی‌ها و تظاهرات میلیونی نفرت و انزجارشان را از دولت دینی جمهوری اسلامی نشان داده‌اند، به عنوان "اغتشاش‌گران و اراذل و اوباش سیاسی" نام می‌برد. این دیگر، اوج رسوایی یك رژیم سیاسی‌ست كه نشان می‌دهد به پایان راه رسیده و یك ملت را عامل سازمان‌های جاسوسی بیگانه و اراذل و اوباش سیاسی می‌نامد. اما رژیم جمهوری اسلامی با این اراجیف، گور خودش را می‌كند و لحظه مرگ‌اش را نزدیك‌تر می‌سازد.
این اراجیف ارگان سركوب جمهوری اسلامی و تهدیدات‌اش، نه فقط در عزم و اراده استوار مردم تحت ستم ایران به ادامه مبارزه علیه این رژیم ارتجاعی و ضد مردمی خللی ایجاد نخواهد كرد، بلكه بالعكس عزم و اراده این مردم را به تشدید مبارزه برای سرنگونی آن، مصمم‌تر خواهد ساخت. مبارزه با سر سختی ادامه می‌یابد و جمهوری اسلامی نمی‌تواند از این مبارزه جان سالم بدر برد.

ایران در هفته‌ای كه گذشت

رئیس قوه قضائیه در این هفته خیال همه را راحت كرد و به ته مانده كسانی كه نسبت به دستگاه ظلم و ستمگری قضائی، توهم رسیدگی به داد مردم را دارند و نیز آن‌هایی كه توهم پراكنی می‌كنند، پایان داد و اعلام نمود كه این دستگاه سركوب و رئیس جدیدش، همان كه بود باقی‌ست.
صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه طی سخنانی در جلسه مسئولان این ارگان سركوب دولت دینی، نخست فرمان‌برداری خود را از اظهارات خامنه‌ای در نماز جمعه هفته پیش، ابراز نمود و گفت:‌ "تمام كسانی كه در اغتشاشات اخیر به سمت قانون‌شكنی و زیر سوال بردن اصل نظام رفتند، در هر جایگاهی كه هستند بدانند، دستگاه قضائی ساكت نمی‌ماند و حسب مقررات نسبت به آنان تصمیم‌گیری خواهد كرد." وی افزود: "بعد از انتخابات كسانی از طریق غیرقانونی می‌خواستند به خواسته‌های خود برسند، همان افراد كه با كشاندن مردم به خیابان‌ها و اغتشاش و انجام امور غیرقانونی قصد رسیدن به اهداف خود را داشتند، اكنون هم طلبكار شده‌اند و نظام جمهوری اسلامی را كه دچار هزینه شده است بدهكار جلوه می‌دهند."‌
در پایان نیز از خدمات هیات سه نفره‌اش كه در ظاهر برای رسیدگی و تحقیق پیرامون اقدام وحشیانه تجاوز به زندانیان سیاسی اخیر تشكیل شده بود، اما در واقعیت وظیفه‌ای جز این نداشت كه بر این وحشی‌گری سرپوش بگذارد و ارگان‌های سركوب جمهوری اسلامی را تبرئه كند، تقدیر و تشكر كرد.
پیش از این، روز شنبه این هفته، هیات سه نفره منصوب لاریجانی گزارشی را خطاب به وی انتشار داد كه در آن اعلام شده بود: هیات از مجموع تحقیقات "به این جمع‌بندی رسید كه نه تنها هیچ مدركی دال بر تجاوز جنسی به افراد مورد ادعای آقای كروبی وجود نداشته و ادعاهای مطرح شده، بدون مستند و عاری از حقیقت می‌باشد، بلكه ادعاها و مدارك ارائه شده كاملا ساختگی و برای انحراف افكار عمومی تنظیم شده" "گزارش به مرجع صالحه قضائی ارسال تا با مباشرین و معاونین... در نشر اكاذیب و ایراد تهمت و افترا علاوه بر تشویش اذهان عمومی به حیثیت و اعتبار نظام و بعضی از نهادهای نظام...، برخورد عادلانه و قاطع صورت گیرد."‌
این در حالی‌ست كه دو تن از زنانی كه پس از تجاوز به قتل رسیده‌اند، هویت آن‌ها نیز اعلام شده است و برای یكی از آن‌ها مراسمی هم در یكی از مساجد تهران برگزار شده است، اما هیات رسوای دستگاه قضائی كه خودشان سال‌های طولانی از عوامل دستگاه اطلاعاتی شكنجه و كشتار بوده‌اند، رئیسی، اژه‌ای و خلفی،‌ در گزارش خود برای بی‌اساس خواندن حتی همین مورد، چیزی جز این ندارند كه بگویند، او دختر یك شهید نبوده و به دروغ او را دختر یك شهید نامیده‌اند. حالا این كه دختر یك شهید بوده و یا نبوده، چه ربطی به این مساله دارد كه او پس از دستگیری، مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل رسیده است. علاوه بر این یك كلیپ از جوانی كه در زندان مورد تجاوز قرار گرفته هم اكنون در اینترنت موجود است و تمام ماجرا را بازگو می‌كند. البته مواردی كه از این جنایت وحشیانه دستگاه پلیسی و امنیتی جمهوری اسلامی تاكنون برملا شده است، فقط مربوط به افرادی‌ست كه حاضر شده‌اند، به رغم تمام مشكلاتی كه با آن رو به رو هستند، پرده از این جنایت بردارند. مواردی از این دست، فراوان‌اند.
كروبی در نامه‌ای كه اخیرا در پی اعلام موضع هیات سه نفره، انتشار داد، نمونه‌های دیگری از این وحشی‌گری و افرادی كه به وی مراجعه كرده‌اند، برملا كرد. او همچنین افشا نمود كه بر سر خانواده‌های افرادی كه نام و مشخصات آن‌ها را به عنوان قربانیان تجاوز و شكنجه به دستگاه قضائی داده است، چه آورده‌اند، تا دیگر كسی جرات افشای این جنایات را نداشته باشد.
كروبی در پایان نامه خود نتیجه می‌گیرد كه اكنون وقتی به گزارش كمیته پیگیری "نگاهی می‌اندازم، یقین پیدا می‌كنم كه اعضای این كمیته نیز دستور داشته‌اند كه سر و ته ماجرا را جمع كنند و آن‌ها نیز چنین شتابزده ماجرا را جمع كرده‌اند." مجازاتی هم علی‌الحساب برای كروبی با بستن دفتر حزب‌اش و دستگیری مشاورین و نزدیكان‌اش، به مرحله اجرا درآمد تا بعدا سر فرصت، آن‌گونه كه هیات سه نفره خواسته است، "مرجع صالحه قضائی"‌ با "برخورد قاطع" حساب شخص كروبی را هم برسد.
گویا كروبی تازه یقین پیدا كرده است كه وظیفه این كمیته جمع كردن ماجرا بوده است. اما توده‌های مردم ایران، كه ماهیت سر تا پا ارتجاعی دولت مذهبی جمهوری اسلامی، این رژیم اختناق و دیكتاتوری عریان، سركوب، دروغ و فریب را به خوبی شناخته‌اند، پیشاپیش می‌دانستند كه این هم یك فریبكاری دیگر برای ختم ماجراست. كروبی با گفتن این كه "تازه یقین پیدا كرده است" و اظهارات ظاهرا احساساتی‌اش مبنی بر این كه "كاش او زنده نبود و نمی‌دید كه روزی در جمهوری اسلامی در ساختمانی بی‌نام و نشان شهروندی از عمل قبیحی كه بر او رفته شكوه كند، از لخت و عریان كردن افراد و نشاندن آن‌ها در مقابل یكدیگر، تا فحاشی‌های وقیحانه، ادرار در صورت آن‌ها، رها كردن چشم و دست بسته دختران و پسران در بیابان، تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاه‌ها" باز هم می‌خواهد بر تمام حقیقت سرپوش بگذارد،‌ و این فجایع را به همین چند ماه در طول عمر جمهوری اسلامی محدود كند. اما اكنون دیگر كیست كه نداند وحشی‌گری در ذات دولت دینی‌ست و تاریخ جمهوری اسلامی پر است از فجایع بی‌شمار، جنایات وحشیانه، به ویژه در مقاطعی كه با بحران‌های حاد رو به رو بوده است.
آیا دادگاه‌های چند دقیقه‌ای خلخالی و اعدام صدها تن، جنایت بود یا نبود؟ آیا شكنجه و كشتار هزاران تن از اعضای سازمان‌های سیاسی در دهه ٦٠ جنایت بود یا نه؟‌ آیا دخترانی كه در آن سال‌ها به اعدام محكوم شدند و به حكم خمینی می‌بایستی قبل از اعدام به آن‌ها تجاوز شود تا مبادا به عنوان باكره عازم بهشت شوند، جنایت بود یا خیر؟ آیا قتل عام چندین هزار تن از زندانیان سیاسی در سال ٦٧ به دستور مستقیم خمینی، فجیع‌ترین جنایت جمهوری اسلامی بود یا نه؟ آیا ترور مخالفین سیاسی در دهه ٧٠، قتل‌های زنجیره‌ای نویسندگان و فعالان سیاسی چیز دیگری جز یكی دیگر از جنایات بی‌انتهای دولت دینی جمهوری اسلامی بود؟ و بالاخره كمیته پیگیری همین جنایت در دوره‌ای كه دیگر گروه موسوم به اصلاح‌طلب بر سر كار بود، وظیفه دیگری جز این داشت كه به قول كروبی "سر و ته ماجرا را جمع و جور" كند و آن را خاتمه یافته اعلام نماید؟‌
كسی كه پای‌اش در جنایات بی‌انتهای جمهوری اسلامی در میان نباشد، باید تمام حقیقت را بگوید و تمام حقیقت جز این نیست كه سراسر دوران موجودیت جمهوری اسلامی مملو از جنایت، سركوب، تجاوز، شكنجه و كشتار است. یك پای اصلی قضیه هم در این میان، دستگاه قضائی جمهوری اسلامی بوده و هست. این دستگاه رسواتر از آن است كه كسی بخواهد از آن انتظار رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی را داشته باشد. اصولا استقلال قوه قضائیه، جز یك افسانه و خرافات نیست. چرا كه در هر كشوری، دولت، ماشین و دستگاهی برای سركوب و انقیاد توده‌های تحت ستم، پاسداری از نظام اقتصادی- اجتماعی موجود و حفظ سلطه طبقه حاكم است.
دولت، كابینه نیست، تنها قوه مجریه به همراه نیروهای مسلح و پلیس و بوروكراسی آن نیست. قوه قضائی و قانون‌گذاری نیز اجزاء لاینفك دستگاه دولتی‌اند و در خدمت همان طبقه‌ای قرار دارند كه قوه مجریه. در تمام جنایاتی كه جمهوری اسلامی در این ٣٠ سال داشته است، دستگاه قضائی مستقیما دخالت داشته و توده‌های مردم ایران را به حبس، شكنجه، تبعید، اعدام، سنگسار و ده‌ها شكل دیگری از وحشی‌گری، محكوم كرده است. تا روزی كه جمهوری اسلامی در ایران بر سر كار باشد، در بر همین پاشنه خواهد چرخید. تغییری در اوضاع صورت نخواهد گرفت، تا وقتی كه قضات هم همچون تمام مقامات، توسط مردم انتخاب شوند و این مردم هر لحظه از قدرت عزل آن‌ها برخوردار باشند. سرنگونی جمهوری اسلامی، درهم شكستن و خرد كردن دولت موجود، به همراه تمام ارگان‌ها و نهادهای آن، و استقرار یك دولت شورائی، پیش شرط استقرار یك دستگاه قضائی مدرن و متعلق به توده‌های مردم ایران خواهد بود

ایران در هفته‌ای كه گذشت

اوضاع سیاسی در كردستان نیز همانند بسیاری از مناطق ایران بحرانی‌ست. جمهوری اسلامی از همان بدو موجودیت خود، مطالبات بر حق مردم این منطقه را با سركوب و كشتار پاسخ داد. اما اقدامات سركوب‌گرانه هرگز نتوانسته و نمی‌تواند مردم را از ادامه تلاش و مبارزه برای تحقق مطالبات‌شان باز دارد. لذا جمهوری اسلامی در تمام این سال‌ها، با گسیل گسترده نیروهای نظامی به كردستان، برقراری جو خفقان پلیسی و امنیتی، دستگیری، اعدام و زندان، در این منطقه حكومت كرده است. با این همه، مبارزات به اشكال مختلف سیاسی و نظامی ادامه یافته است. هم زمان با گسترش اعتراضات توده‌ای در سراسر ایران، مبارزات و اعتراضات مردم كردستان نیز مجددا اعتلا یافته است. رژیم نیز دامنه سركوب و وحشی‌گری خود را افزایش داده است، تا جایی كه در طول چند ماه اخیر،‌ حتی ده‌ها تن از مردم فقیر شهرهای مرزی این منطقه را كه از فرط بیكاری، فقر و گرسنگی به خرید و فروش كالاهای مورد نیاز مردم در خطوط مرزی می‌پردازند، تا معاش خود را تامین كنند، به گلوله بسته و كشته است. یك مورد آن نیز هفته گذشته رخ داد كه در جریان آن تعدادی از مردم كشته و زخمی شدند. تمام این سركوب‌گری‌ها و فشارها بر خشم و نارضایتی مردم افزوده است و اكنون خبر از افزایش درگیری‌های نظامی می‌رسد. در ادامه این درگیری‌ها در طول چند روز گذشته خبر ترور چند تن از عوامل سركوبگر رژیم انتشار یافته است.
در این هفته امام جمعه شهر سنندج كه از عناصر منفور وابسته به رژیم و باند خامنه‌ای بود، به قتل رسید. روز چهارشنبه نیز قاضی شعبه چهار سنندج كه پیش از این دادیار دادسرای ضد انقلاب اسلامی بود، ترور شد. هفته گذشته نیز دادیار دادسرای سنندج كه مسئول تمام پرونده‌های امنیتی و مبارزه با سازمان‌های سیاسی در كردستان بود، مورد اصابت چند گلوله قرار گرفت كه مقامات دولتی می‌گویند، در بیمارستان‌های تهران بستری‌ست.
این اقدامات مسلحانه موجب ترس و هراس شدید، عوامل سركوبگر رژیم شده است. چرا كه احساس می‌كنند هر لحظه جان‌شان در خطر است. لذا رئیس دادگستری استان كردستان به منظور كاستن از دامنه رعب و هراسی كه عوامل رژیم را فرا گرفته است، در مصاحبه با یكی از سایت‌های وابسته به رژیم گفت: "اقدامات و احتیاط‌های امنیتی خاصی را برای پیشگیری از بروز چنین اقداماتی لحاظ كرده و در جلسات متعددی كه در شورای تامین استان برگزار شده، تدابیر خاصی را به كار بسته‌ایم و به طور جدی پیگیر این رویدادها هستیم." وی ضمن تهدید مخالفان افزود: " پرونده‌های متعدد و چندین گروه عملیاتی ویژه از نیروهای ناجا، اطلاعات و دیگر نهادهای امنیتی و نظامی تشكیل شده كه در حال پیگیری و بررسی اتفاقات اخیرند."
معضل رژیم، اما به آن‌چه كه رخ داده، ‌محدود نمی‌شود، چرا كه با وضع پیش آمده، ناگزیرند برای حفظ جان هر یك از عوامل موثر خود، نیروی مسلح حفاظتی ویژه‌ای اختصاص دهند كه هم به لحاظ مالی و هم نیروی انسانی نمی‌توانند از پس آن برآیند. اما آن‌چه كه بر نگرانی مقامات دولتی می‌افزاید، گسترش این اقدامات نظامی به شهرها و مناطق دیگر است. با تهدید، سركوب و بگیر و ببند هم نمی‌توانند معضل را حل كنند. چرا كه تجربه نه فقط در كردستان، بلكه در سراسر ایران، به وضوح نشان داده است، این اقدامات كارساز نبوده و نیست. راه حل مساله درست در آن چیزی‌ست كه جمهوری اسلامی هرگز نمی‌تواند به آن نزدیك شود. مردم كردستان مجموعه‌ای از مطالبات سیاسی و اقتصادی دارند كه تا این مساله حل نشود، چیزی حل نخواهد شد. راه حل صحیح و منطقی مطالبات مردم كردستان در این است كه مقدم بر هر چیز، به هر گونه ستم، تبعیض و نابرابری ملی پایان داده شود. هر گونه امتیاز برای یك ملیت خاص ملغی گردد. مردم كردستان از یك خودمختاری وسیع منطقه‌ای برخوردار گردند. اداره امور منطقه را شوراهای منتخب خود مردم عهده‌دار باشند. مردم بتوانند آزادانه به زبان خود سخن بگویند، تحصیل كنند و در محل كار و موسسات و نهادهای دولتی از آن استفاده كنند و از طریق شوراهای خود در تعیین سیاست‌های عمومی و سراسری كشور نقش و مداخله داشته باشند. این است یك راه حل قطعی نه فقط برای منطقه كردستان، بلكه برای تمام مناطقی كه دارای تركیب و بافت ملی و جمعیتی ویژه‌ای هستند.
 

Keine Kommentare: