Donnerstag, 17. September 2009

بیانیه تسلیم و شکست
اصلاح طلبی در ایران جز شکست سرنوشتی نداشته و ندارد. تنها انقلاب است که می‌تواند نجات‌بخش توده‌های مردم ایران باشد. تجربه، به دفعات این واقعیت را به همگان نشان داده است. میرحسین موسوی که در جریان منازعات اخیر دو جناح جمهوری اسلامی، نمایندگی جناح موسوم به اصلاح طلب حکومتی را بر عهده داشت، با صدور بیانه شماره ١١ خود، شرمگینانه دستهای خود را به علامت تسلیم بلند کرد و بار دیگر شکست اصلاح طلبی را برای حک و اصلاح رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی به نمایش گذاشت. او در این بیاینه که ظاهراً خطاب‌اش به "مردم شریف، آزاده و آگاه ایران" است، پس از بافتن آسمان و ریسمان به هم، برای سرپوش نهادن بر مضمون واقعی بیانیه که چیزی جز اذعان به تسلیم و شکست، در مقابل جناح رقیب نیست، اعلام می‌دارد:نظر به این‌که "حفظ تمامیت ارضی و استقلال ملی و صیانت از کیان کشور در مقابل مطامع بیگانگان و دفاع از نظام جمهوری اسلامی در روند شتاب زده حوادثی که پی در پی رخ می‌دهند، چاره جوئی برای خروج از شرایط موجود را بیش از پیش ضروری ساخته است."نظر به اینکه، "همه به خوبی آگاهیم که در درون دستگاه حکومتی و شبه حکومتی افرادی وجود دارند که تنها راه ادامه حضور خود در قدرت را التهاب آفرینی و بحران زایی‌های پیاپی و طفره رفتن از حل مشکلات و نابسامانی‌هایی می‌دانند که خود مسبب آنها بوده‌اند." و "همچنان به دنبال پوشاندن و پنهان کردن بحران‌های موجود با بحران‌های بزرگ‌تر و توسعه رفتار نابخردانه خود به مرزهای خطرناک‌ترند."نظر به اینکه، "ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع می کنیم."، "ما هستیم که خواستار بازگشت به اسلام ناب محمدی" می‌باشیم و ما هستیم که "حفظ جمهوری اسلامی را می‌خواهیم."لذا "راه سبز امید" که همانا "راه دعا و ندا و تکبیر" است، به پیروان خود بشارت میدهد که به کشف شیوه‌های بکری برای مقابله با "ظلم و استبداد" نایل آمده و اکنون وظیفه آنهاست، تا اطلاع ثانوی، کار خود را ایجاد "جمع‌های خویشاوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن،هیئات مذهبی، کانون‌های فرهنگی و ادبی، انجمن‌ها"، و غیره قرار داده "تا در درازمدت و پس از عبور امواج حادثه و عاطفه، همچنان به ایفای نقش تاریخ سازی که از آنها انتظار داریم بپردازند."اما بیانیه، ناتمام می‌ماند اگر موسوی پس از فرار به عقب، از جناح حاکم نمی‌خواست، برای برون رفت از بحران، خودش به عنوان "اصلاح طلب" عمل کند و پیشنهادات اصلاحی او را در ۹ ماده به مرحله اجرا درآورد.موسوی برای این که پیگیری خود را در پای‌بندی به بیانیه شماره ١١ به جناح خامنه‌ای نشان دهد، در آخرین بیانیه‌اش که در پی پلمب ساختمان حزب اعتماد ملی و دفتر کروبی، به همراه بازداشت نزدیک‌ترین مشاورین خود و کروبی انتشار یافت، واکنشی جز این نداشت که بگوید: "خبر دستگیری برادران عزیز، آقایان دکتر سید علی رضا بهشتی و مهندس الویری .... موجی از شگفتی و ابهام در دلبستگان نظام اسلامی ایجاد کرده است." و در ضمن به مردم هشدار می‌دهد و می‌گوید: "مراقب باشید که آنها شما را تحریک نکنند." به زبان ساده یعنی این که مبادا این را نیز بهانه قرار داده و بخواهید اعتراض و مبارزه کنید.!مواضع موسوی در این بیانیه‌ها، تنها بیانگر موضع شخصی وی نیست. در حقیقت او وضعیت و مواضع جناحی را بازتاب می‌دهد که نمایندگی سیاسی‌اش را در درگیری‌های اخیر طبقه حاکم بر عهده داشت. این جناح، نه هرگز ادعای مخالفتی جدی با جناح رقیب داشته و نه مبارزه‌ای که بخواهد به اساس جمهوری اسلامی خدشه‌ای وارد آورد. مخالفت‌اش با طرف مقابل صرفاً از آن روست که اولاً- موقعیت و منافع اقتصادی و سیاسی‌اش را مورد تعرض قرار داده است، ثانیاً - ادامه سیاست‌های جناح حاکم را که به بحران‌های عمیق انجامیده است، نابودی قطعی جمهوری اسلامی می‌داند و راه نجات آن را در حک و اصلاح برخی قوانین و نهادهای آن می‌پندارند.لذا طبیعی ست که با مبارزات رادیکال توده مردم علیه جمهوری اسلامی مخالف باشد و تنها آن مبارزه‌ای را مطلوب بداند که از چارچوب‌های قانونی فراتر نرود، یعنی در آن محدوده‌ای باشد که بتواند از آن به عنوان اهرم فشار، برای گرفتن امتیاز از جناح رقیب استفاده کند.دیدیم که وقتی در پی اعلام نتيجه به اصطلاح انتخابات، توده‌های مردم فرصت را برای ابراز اعتراض و نفرت‌شان از جمهوری اسلامی غنیمت شمردند و بی آنکه کسی به آنها فراخوان به تظاهرات و راهپمائی بدهد، به خیابانها ریختند و راهپمائی میلیونی را برپا کردند، موسوی هنوز منتظر اجازه راهپيمائی از وزارت کشور بود. پس از آن نیز در حالی که مبارزات مردم به مدت دو ماه بی وقفه در خیابانها ادامه داشت، او هیچگاه فراخوانی به راهپیمائی، تظاهرات و اعتصاب نداد. کروبی هم از مردم خواست که به جای اعتراضات خیابانی در مساجد و تکایا تجمع کنند. باندهای طرفدار خامنه‌ای هم که می‌دانستند اینان اعتراضات‌شان، از حد حرف تجاوز نخواهد کرد، تعرض گسترده‌ای را به این جناح سازمان دادند. طی دو سه روز، تقریباً اصلی‌ترین سران سازمان‌های متشکل آنها را دستگیر و به زندان انداختند. گروهی از آنها را مرعوب و خنثا کردند. گروهی را در زندان به ندامت واداشتند. گام به گام دستگیری‌ها را ادامه دادند تا سرانجام به آخرین حلقه‌های پیرامون موسوی و کروبی رسیدند. مشاورین ارشد آنها را دستگیر و دفاترشان را تعطیل کردند. با پرونده‌سازی اخیر دستگاه قضائی علیه کروبی، چیزی نمانده است که او را هم کنار مشاورین و دوستان روزنامه نگارش بفرستند. هیأت سه نفره قوه قضائی که گویا قرار بود تجاوز به دستگیر شدگان را مورد تحقیق قرار دهد، پیشاپیش کروبی را محکوم و پرونده وی را برای "برخورد قاطع" به "مرجع صالحه قضائی" ارسال کرده است. نايب ریئس مجلس هم پیشاپیش اعلام نمود "اگر کروبی نتواند مستندات محکمی ارائه دهد، جرم بسیار بزرگی مرتکب شده و باید به اتهامات او رسیدگی شود." یک عضو کمسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ارتجاع گفته است که کروبی و همه عاملان اصلی و محرکین و مسببین باید در اسرع وقت در محضر قانون حاضر و پاسخگوی توهین و تشویش‌هائی که نسبت به نظام و ارکان آن داشته‌اند، باشند."بنابر این روشن است که بیانیه موسوی و آخرین موضع‌گیری‌های وی، بازتاب وضعیت جناح موسوم به اصلاح طلب و اذعان به شکست در مقابل جناح رقیب، لااقل در این مرحله است.اما این شکست اصلاح طلبان حکومتی، گر چه شکست مجدد اصلاح طلبی در ایران است و بار دیگر نشان می‌دهد که اصلاح وضع موجود، جز از طریق یک انقلاب ممکن نیست، نه به معنی پایان اختلافات، تضادها و کشمکش‌ها در بالا، در میان طبقه حاکم است و نه می‌تواند رژیم را از بحران عمیقی که در آن گرفتار است، نجات دهد.سران جناح حاکم به رهبری خامنه‌ای بر این پندارند که بحران سیاسی کنونی صرفاً بحرانی برخاسته از اختلافات و تضادهای طبقه حاکم و کشمکش‌های درون حکومتی‌ست و موج اعتراض و مبارزات توده‌ای، معلول و پی‌آمد آن. لذا بر این تصوراند که پایان دادن به شکاف در بالا به معنای ختم بحران است.در حالی که قضیه کاملاً برعکس می‌باشد. تشدید تضادها و بروز شکاف در بالا و بحران حکومتی، خود معلول و نتیجه بحران سیاسی‌ست که برخاسته از تضادهای لاینحل و ضرورت دگرگونی وضع موجود است. مبارزه توده مردم نیز بیان دیگری از همین تضادها و ضرورت‌هاست. لذا تا وقتی که اساس و ریشه مسئله حل نشود، جمهوری اسلامی راه حلی هم بر تضادها و بحران در بالا ندارد. آنچه که انجام داده و می‌دهد، توسل به روشهای مکانیکی و قهرآمیز، راه حل تضاد نیست، بلکه وسیله‌ای برای تشدید آن و بالنتیجه تعمیق بحران است.اما مستثنی از آنچه که در بالا و در درون طبقه حاکم، میان جناح‌ها و باندهای جمهوری اسلامی می‌گذرد، آنچه که در پائین جریان دارد، بی توجه به رهنمودهای امثال موسوی و تهدید و سرکوب امثال خامنه‌ای، مبارزه بی امان توده‌های مردم ایران در اشکال متنوع علیه جمهوری اسلامی در کلیت آن است. این مبارزه، شیوه صحیح و راه حل قطعی و منطقی بحران‌هائی‌ست که جامعه ایران را فرا گرفته است. چرا که بدون مبارزه‌ای انقلابی و رادیکال، بدون دگرگونی‌های ریشه‌ای، بدون انقلاب، تضادهائی که علت و پدیدآورنده بحران‌ها هستند حل نخواهد شد. حامل این مبارزه انقلابی و دگرگونی ریشه‌ای نیز، هیچ نیروئی جز کارگران و زحمتکشان نخواهد بود. همه آنهائی که راه نجاتی از فجایع و ستمگری‌های جمهوری اسلامی می‌جویند، راه دیگری جز پیوستن به این مبارزه در پیش ندارند

Keine Kommentare: