انفجار خشم تودهای پس از انتخابات فرمایشی
جمهوری اسلامی و جناحهای آن، که از مدتها قبل تبلیغات وسیع و گستردهای را برای کشاندن شمار هر چه بیشتری از مردم، به پای صندوقهای رأی آغاز کرده بودند، با راه اندازی یک سلسله مناظرههای تلویزیونی، که تأثیرات زیادی در میان اقشاری از مردم، به ویژه جوانان برای مشارکت در "انتخابات" بر جای گذاشت، مراسم نمایشی دهمین دورۀ ریاست جمهوری را در روز جمعه ٢٢ خرداد برگزار نمود.موضع گیریها و نحوۀ برخورد احمدی نژاد با رقبای خود، چه پیش از "انتخابات" و چه در جریان مناظرهها، که توسط دستگاه اطلاعاتی و صدا و سیما، زیر نظر شخص خامنهای سازماندهی شده بود، با نوعی از تهاجم و اعتماد به نفس همراه بود که نشان میداد، از یک پشتوانه پر قدرت و نیرومندی برخوردار است، و از قبل، به پیروزی خود نیز اطمینان دارد.جمهوری اسلامی برای گرم کردن تنور انتخابات، از تاکتیک تبلیغاتی جدیدی سود جست. این تاکتیک و توجیهات نظری طرفداران جناح موسوم به اصلاح طلب، پیرامون انتخاب بد ، از میان بد و بدتر، به رژیم کمک نمود تا به هدف محوری خود، مبنی بر کشاندن شمار قابل توجهی از مردم به پای صندوقهای رأی، جامه عمل بپوشاند. هر چند که بر آورده شدن این هدف، با هزینههایی که نظام در جریان مناظرههای تلویزیونی باید میپرداخت همراه بود. زیانی که نظام در حین این تبلیغات تلویزیونی متحمل میشد البته اندک نبود، اما از آنجا که ادامه مجموعه سیاستهای دوران چهار ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد، اعم از سیاست های داخلی یا خارجی، بسیار حیاتی بود، و رژیم برای ادامه این سیاستها به یک "حضور حداکثری" مردم در انتخابات و پشتوانه قرار دادن آن نیاز مبرمی داشت، بنابر این، پیه این زیان و هزینه را نیز، به تن خود مالیده بود. چیزی که اما جمهوری اسلامی تصور آن را نمیکرد، مسائلی بود که بلافاصله پس از پایان این مضحکه پیش آمد. حکومت اسلامی، از گرم شدن تنور انتخابات، به وجد آمد، اما تنور، این بار به قدری داغ شده بود که گریبان حکومت را نیز گرفت و لبخند پیروزی را بر لبان آن خشکاند !هنوز ساعاتی از پایان مراسم نمایش انتخاباتی رژیم نگذشته بود که احمدی نژاد به عنوان برنده انتخابات اعلام شد که مورد اعتراض رقبای وی قرار گرفت. اعلام این نتیجه که خلاف انتظار مردم و جوانانی بود که در مخالفت با احمدی نژاد، به کاندیداهای دیگر رأی داده بودند، به فوریت و پیش از آنکه حتا شورای نگهبان در این مورد اظهار نظر نموده باشد، مورد تائید خامنهای قرار گرفت. این موضوع، برای چندمین بار نشان میداد که شخص خامنهای، به هرقیمت پشت سر احمدی نژاد ایستاده است و سرنوشت خود و رژیماش را به سرنوشت احمدی نژاد گره زده است. با تعیین قطعی احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، موجی از خشم و نفرت، جوانان و تودههای مردمی را فرا گرفت که از رأی و حضور آنان، به مثابۀ سیاهی لشکر و ابزاری برای راه اندازی شعبده بازی و اهداف حکومتی استفاده شده بود و سرانجام هم نام کسی را که مورد نظر ولی فقیه بود، از صندوق در آمده بود. حکومت اسلامی و جناح مسلط آن که در بازی انتخاباتی خود، سطح آگاهی و شعور تودهها را نادیده گرفته بود. ناگهان با انفجار خشم و نارضایتی فروخفتۀ جوانان و دانشجویان و موجی از تظاهرات و راه پیمائیهای وسیع و گسترده خیابانی در تهران روبرو شد که شعلههای آن به سرعت به سایر شهرها نیز تسرّی یافت. امواج خروشان اعتراضات خیابانی، راه پیمائیهای صد هزار نفره و گاه میلیونی که در سه دهه اخیر بی سابقه بوده است، به رغم آنکه دهها کشته و صدها زخمی و هزاران دستگیری درپی داشته است، همچنان ادامه دارد. این در حاليست که علاوه بر حضور گسترده نیروهای سرکوب در خیابانها و میادین شهرها، مطابق اطلاعیههای پی درپی تهدیدآمیز و هشدارگونۀ دستگاههای مختلف امنیتی و سرکوب، هرگونه تجمع و راه پیمائی بدون مجوز ممنوع اعلام شده و در آنها تصریح شده است که با هرگونه فعالیت غیر قانونی به شدت برخورد میشود.بازی رژیم و جناح مسلط آن در پایان روز ٢٢ خرداد تمام شد. از نظر رژیم که هدف خود را تحقق یافته میدید، مردم باید به خانه باز میگشتند. اگر تلاش رژیم برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی، نسبتاً آسان دست داد و با موفقیت همراه بود، اما برگرداندن آنها به خانهها که یکبار دیگر قلابی بودن انتخابات را دیده و خشمگین شده بودند، کار آسانی نبود.این هنوز آغاز کار است و آنها، تازه به میدان آمدهاند!تلاشها و اقدامات تهدیدآمیز وسیعی که از لحظات پایانی مراسم نمایشی برای باز گرداندن مردم به خانهها آغاز شده است همچنان ادامه دارد. اعتراضات دانشجویان، جوانان و دیگر اقشار مردم به جان آمده در خیابان را مکرر به گلوله بسته و به خون کشیدهاند، و تا آنجا که به رقبای احمدی نژاد مربوط میشود آنها را نیز به تبعیت از قانون و سکوت تهدید کردهاند. پیش از هر کس، خامنهای، درهمان مراحل آغازین پایان نمایش، همه را به حمایت از احمدی نژاد مکلف ساخت و کاندیداهای "اصلاح طلب" که نتایج "انتخابات " را فاقد مشروعیت و غیر قابل قبول میخواندند، به پرهیز از هرگونه گفتار تحریک آمیز و بد گمانانه تهدید نمود. خامنهای، حضور مردم در پای صندوقهای رأی را "رأی به نظام اسلامی" و "۴۰ میلیون رأی را یک افتخار برای نظام اسلامی" دانست و به جای پاسخگوئی به اعتراضات و نامههای شکایت آمیز کاندیداهای "اصلاح طلب" به آنان گوشزد نمود که همه آنها باید بر محور اصلی که جناحها روی آن تاکید داشتهاند، یعنی اهمیت حضور در صحنه انتخابات و " دفاع از نظام" متمرکز شوند. بدین ترتیب و همانطور که از قبل هم پیش بینی میشد، حضور گسترده مردم در انتخابات، چماقی شد برای مقابله با خود مردم.جناح به اصطلاح اصلاح طلب و کاندیداهای این جناح نیز اگر چه مانند جناح دیگر از کشانده شدن مردم به پای صندوقهای رأی اظهار رضایت می کند، اما از سهمی که به آن داده نشد، سخت ناراضی ست. اعتراضات و تظاهرات خیابانی، اگر چه نطفه اولیهاش، اعتراض به تقلب در شمارش آرء و در آوردن نام احمدی نژاد از صندوقهای رأی است و تا این حدود اعتراض جناح اصلاح طلب را نیز منعکس میسازد اما این اعتراضات، حتی از همان لحظات اولیه خود نیز در این چهار چوب و در محدودۀ دعواهای جناحی محدود نشده است و مستقل از خواست و اراده این جناح و حتا بر خلاف خواست آن، هر روز رادیکالتر شده است. کاندیداهای اصلاح طلب که بر شانه تودههای میلیونی سوار شدهاند، البته نمیتوانند با اشکال رادیکال مبارزه تودهای و یا با مطالبات آنها که کمترین آن نابودی و مرگ رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه است، همگام و همراه شوند. از این رو در هرگام و به تناسب پیشرفت مبارزات تودهای، مجبورند خود را از مردم معترض و انقلابی بیشتر جدا کنند و از اعتراضات رادیکال آنها تبری جویند. آنان حتا به شیوه جناح مسلط حکومتی، از مردم به خشم آمدهای که در برابر نیروهای سرکوب رژیم دست به مقاومت زده و به پایگاههای سرکوب رژیم حمله بردهاند، به عنوان آشوبگران و اغتشاشگرانی یاد میکنند که با کارهای غیر قانونی خود، نظام را به خطر میاندازند. ملاقاتها و دیدارهای مکرر موسوی و کروبی با سران جناحهای حکومتی به ویژه خامنهای و اعتراض آنها به نتایج شمارش آرء و خواست آنان "مبنی بر ابطال" انتخابات، صرف نظر از آن که آنها تا چه حد در این زمینه جدی و پی گیر بوده باشند، نه فقط به جائی نرسيد و نمیتوانست به جائی برسد، بلکه با واکنشهای تند و شدیدالحن خامنهای نیز رو برو شده است. جناح مسلط حکومتی به رهبری خامنهای، نمیتوانست و نمیتواند تن به ابطال انتخابات و عقب نشینی بدهد، نه از ترس اینکه ممکن است با افشاء تقلب انتخاباتی رسوا شود بلکه از این جهت که هر یک گام عقب نشینی این جناح در شرایط حاضر با صد قدم پیشروی مردم و جنبش اعتراضی آنها همراه خواهد بود. یک هفته پس از انتخابات، خامنهای در حالیکه ظاهراً از شورای نگهبان خواست که به شکایت و شبهه اصلاح طلبان رسیدگی کند. در نماز جمعه ٢۹ خرداد، بار دیگر نتایج انتخابات را تايید کرد و با صراحت کم نظیری، بار دیگر از احمدی نژاد حمایت نمود. وی با لحن تهدید آمیزی به اصلاح طلبان هشدار داد از کارهای غیر قانونی و تظاهرات خیابانی دست بردارند و مسائل خود را از مجاری قانونی دنبال کنند. خامنهای در عین حال با حمله شدید به کسانی که تلاش میکنند در مورد انتخابات شک و تردید ایجاد کنند و یا بر این باورند که با برپائی اجتماعات اعتراضی خیابانی، میتوانند وی را تحت فشار قرار دهند، به روشنی تأکید نمود که نه تنها تحت فشار تظاهرات خیابانی، عقب نشینی نخواهد کرد، بلکه اصلاح طلبان و راه پیمائیها و تظاهرات مردم را به سرکوبهای شدیدتر و خونینتری نیز تهدید نمود.به دنبال صحبتهای خامنهای در نماز جمعه، شورای امنیت ملی و فرمانده نیروی انتظامی نیز با ارسال نامههائی به موسوی، فعالیتها و راه پیمائیهای غیر قانونی را به وی هشدار دادند. فرمانده ناجا در نامه خود به موسوی، زمان "مدارا و مماشات" با تجمعات و راه پیمائیهای "غیر قانونی" را پایان یافته اعلام داشت و هشدار داد که در صورت تداوم رویه تا کنونی، نیروهای انتظامی، به صورت قاطع با آن برخورد خواهندکرد. علیرغم این تهديدات و به رغم سکوت معنی دار اصلاح طلبان و موسوی، روز شنبه ۳۰ خرداد، جوانان و مردم معترض تهران در میدان انقلاب و خیابانهای اطراف آن دست به تجمعات و راه پیمائی اعتراضی زدند. این تجمعات به درگیریها و جنگ و گریز خیابانی تبدیل شد و ساعت ها ادامه یافت. سرکوبگران با وحشی گری تمام به روی تظاهر کنندگان شلیک کردند و شمار دیگری از مردم به خون غلطیدند.موسوی در بیانيهای که در پایان این روز صادر نمود، بار دیگر به تعریف و تمجید از خمینی و نظام اسلامی پرداخت و به مردمی که از شدت فشارهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به تنگ آمدهاند نصحیت نمود که پرچم دفاع از نظام اسلامی را در دست بگیرند و آنان را به دوستی با بسیجیها، سپاه، ارتش و همۀ "حافظان نظام مقدس اسلامی" فراخواند. موسوی در بیانيۀ طولانی خود، با ذکر اینکه مردم حق دارند در چهارچوب قانون اساسی! راه پیمائی آرام داشته باشند. تمام آنچه را که مثلاً در جانبداری از مردم در چنته داشت بیرون ریخت.بنابراین روشن است که امثال موسوی در فکر منافع جناحی خود هستند و حدود ظرفیت آنها برای نزدیکی و پذیرش جنبش اعتراضی تودهها، از چه قماشیست و تا چه حد اندک و پائین است. مردم به تجربه دریافتهاند که موسوی و کل جناح اصلاح طلب نه میخواهند و نه میتوانند همراه آنها بمانند و همپای آنها حرکت کنند. آنها در واقع از فردای روز انتخابات از موسوی عبور کردهاند.هر چند که در لحظه حاضر، پای مرگ و زندگی اصلاح طلبان در میان است و این موضوع، احتمال ماندن موسوی در کنار اعتراض کنندگان برای استفاده از آنها در جهت منافع جناحی خود را تقویت میکند، و هرچند که در همین حدودی که به آمدن مردم به خیابآنها رضایت دادهاند، اساساً از این جهت است که شکست آنها در این مقطع فقط به معنای حذف قطعی و نهائی از قدرت سیاسی نیست، بلکه این موضوع در حکم مرگ سیاسی آنها محسوب میشود، بنابراین، ترس از مرگ، آنان را به ماندن در کنار مردم - ولو با هدفی متفاوت و در حد محدودی که تا کنون بوده است - ترغیب میکند، اما با وجود تمام اینها، آنها از آنجا که اصل نظام را قبول دارند، و خود جزو این نظام بودهاند و هستند، صرف نظر از اینکه تا چه حد توان و جرأت مقابله با جناح مقابل را داشته باشند، اما از ترس مرگ، دست به خودکشی نخواهد زد. آنان بیش از آنکه از رویاروئی با جناح مسلط حکومتی بترسند، از رادیکالیزه شدن جنبش اعتراضی تودهای و فراروئی آن به یک جنبش انقلابی زیر و رو کننده نظم موجود می ترسند.بنابر این شکی در این مسأله وجود ندارد که آنان هرگونه عمل انقلابی و اقدام رادیکال تودههای معترض و بپاخاسته را محکوم خواهند نمود و فراتر از آن، در جریان تکامل و تعمیق انقلابی که اکنون آغاز شده است، دست در دست جناح مسلط و نیروهای سرکوب، در برابر کارگران و زحمتکشان و انقلاب آنها خواهند ایستاد
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen