Donnerstag, 27. August 2009

وقتی که بر پا دارندگان نظام، زیر پای نظام را خالی می‌کنند


بحران سیاسی عمیقی که از درون تضادهای لاینحل اقتصادی و اجتماعی سر برون آورد، پیوسته گسترش یافته و عمیق‌تر شده است. حکومت اسلامی، در حال حاضر، با بی سابقه ترین بحران دوران سی ساله موجودیت خود دست بگریبان است. دستگاه حکومتی ، از هر سو شکاف برداشته است. فشار از پائین، شدت کشمکش و درگیری در بالا را، بلاانقطاع افزایش داده است. بحران حکومتی اکنون به بالاترین و مرکزی‌ترین نقطه حکومت و برروی ستون فقرات، کلیدی‌ترین و مقتدر ترین مقام رسمی حکومت اسلامی و صلاحیت‌های وی متمرکز شده است.انتخابات ریاست جمهوری و رویدادهای پس از آن که زمینۀ اعتراضات گسترده توده‌ای و ابراز تنفر و انزجار علنی توده مردم از جمهوری اسلامی و رهبری آن را فراهم نمود و هستی نظام را به چالش کشید، در عین حال زمینۀ ورود برخی از حکومت‌گران و حامیان نظام حاکم، به عرصۀ انتقاد از رهبر حکومت اسلامی را نیز فراهم ساخت. انتقاد از رهبری، البته به قصد رهاندن حکومت اسلامی از گرداب بحران و برای نجات نظامی، که آن را، متفقاً و به زور سر نیزه و سرکوب، سه دهه بر مردم تحمیل کرده‌اند. بحران سیاسی و شکاف در میان طبقۀ حاکم، در طی این دوره به حدی تعمیق یافته است که سخن گفتن از عدم صلاحیت رهبر و ولی فقیه، که نماینده خدا در روی زمین و ستون اصلی خیمه نظام است و همۀ نهادها و ارگان‌ها و قوانین و سیاست‌های نظام مستقیم و غیر مستقیم به وی متصل می‌شوند، اکنون به یک امر عادی تبدیل شده است. آنچه که پیش از این سابقه نداشت و تابو می‌نمود، امروز به امری متداول تبدیل گشته و موضوع صلاحیت خامنه‌ای در مقام رهبر حکومت اسلامی پیوسته تکرار می‌شود. "حریم مقدس" رهبر حکومت اسلامی، شکسته است."قداست" رهبری حکومت اسلامی را، رفسنجانی در همان نماز جمعه ٢۶ تیر شکست! هاشمی رفسنجانی در جایگاه رئیس مجلس خبرگان رهبری، نه فقط خود، صلاحیت خامنه‌ای در جایگاه رهبر حکومت اسلامی را زیر سئوال برد، بلکه او، درب قفل زده و راه ممنوعۀ ورود به این حریم را، به روی سایر همفکران و دیگر مقامات با نفوذ مذهبی و حکومتی نیز گشود. طولی نکشید که انتقاد در این عرصه از انحصار رفسنجانی در آمد. به رغم ضد حملۀ روزنامه کیهان و حسین شریعتمداری نمایندۀ ولی فقیه و مدیر مسئول این روزنامه، و نیز برخی از امام‌های جمعه، محفل‌ها و نهادهای وابسته به جناح خامنه‌ای و تهدیدات مکرر آنان علیه رفسنجانی و دیگر کسانی که صلاحیت رهبری و "واجب الاطاعه" بودن از خامنه‌ای و فرامین وی را زیر سؤال برده بودند و حاضر نمی‌شدند سخنان خامنه‌ای را "فصل الخطاب" قرار دهند، روند بحث و مجادله پیرامون عدم صلاحیت خامنه‌ای در جایگاه رهبر حکومت اسلامی نه تنها متوقف نشد، بلکه این مجادله، در ادامه به بحث پیرامون عزل وی از رهبری نیز تعمیم و گسترش یافت، تا جائیکه اکثریت نمایندگان مجلس خبرگان رهبری با صدور اطلاعیه‌ای پیرامون "اقتدار و صلابت" خامنه‌ای، وارد معرکه شدند. "رهبریِ شایسته و بی نظیر" وی را ستوده و از او به دفاع برخاستند و در عین حال از رئیس مجلس خبرگان یعنی هاشمی رفسنجانی خواسته شد که از خامنه‌ای و بیانات وی بعنوان ولی فقیه و رهبر حکومت اسلامی، بطور شفاف و روشن اعلام پشتیبانی نماید! اما این تلاش‌ها نیز کم‌ترین تأثیری بر بحران رهبری و بر روند بی اعتباری بیش از پیش رهبر حکومت اسلامی نگذاشت و کوچک‌ترین مانعی در مسیر سراشیبی وی ایجاد نکرد. کما اینکه بسیاری از مراجع، فقها و آیت الله‌های معروفی که تا کنون، خود حامی رژیم ولایت فقیه و خامنه‌ای بوده‌اند و از لحاظ دینی و مذهبی نیز وی را تأيید نموده و صلاحیت‌های وی در اين زمينه را، لااقل نفی نکرده‌اند، اکنون يا عليه خامنه‌ای موضع‌گيری نموده و او را فاقد صلاحيت ماندن در مقام رهبری دانسته‌اند، و یا بی آنکه کلامی در تأيید وی گفته باشند، بطور معنی داری سکوت اختیار کرده‌اند و در هر حال، تعداد بسیار قلیلی از وی حمایت کرده‌اند.سوای موضع گیری‌های صریح آیت‌الله منتظری، بیات زنجانی، دستغیب، صانعی و امثال این‌ها، "مجمع نمایندگان ادوار مجلس" و "جمعی از علما و فضلای حوزه‌های علمیه قم، اصفهان و مشهد" نیز در نامه‌های سرگشاده‌ای به تاریخ ۲۲ و ۲۴ مرداد، خطاب به نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و رئیس آن، به صریح‌ترین شکلی از فقدان صلاحیت خامنه‌ای و ضرورت برکناری وی سخن گفته‌اند. در این نامه‌ها و موضع‌گیری‌ها، ضمن اشاره به انتخابات ریاست جمهوری و رویدادهای بعد از آن، مواضع رهبر حکومت اسلامی در این دوره مورد نقد قرار گرفته و شخص خامنه‌ای مسؤل اصلی "خشونت‌ها و کشتارها" شناخته شده و تصریح شده است که با توجه به موضع گیری‌های او، صلاحیت ماندن در مقام رهبری، از وی سلب شده است. در این نامه‌ها همچنین صریحاً گفته شده است که خامنه‌ای شرایط و صفات مندرج در اصول ۵ و ١۰۹ قانون اساسی را از دست داده است و بدین اعتبار، خوب بخود، از این مقام عزل شده است. با این وجود، این موضوع نیز در نامه‌ها قید شده است که مجلس خبرگان و رئیس آن، بایستی در یک جلسه، بطور رسمی و قانونی، موضوع عزل و برکناری وی را مورد بررسی قرار دهند و به رسالت و وظیفه قانونی خود در این زمینه عمل نمایند. بدین ترتیب هر کس این را می‌بیند که این‌ها که خود جزو برپا دارندگان نظام بوده‌اند، چگونه دارند زیر پای نظام را خالی می‌کنند. در جمهوری اسلامی که یک نظام دیکتاتوری مذهبی‌ست، یک فرد بنام ولی فقیه در رأس آن قرار دارد که این فرد، حاکم مطلق، همه کاره و نماینده خدا بر روی زمین است. در چنین نظامی، بنابه معیارها و موازین اسلام و مذهب شیعه، که در قانون اساسی جمهوری اسلامی تجلی یافته است، اعتبار همۀ مناصب و مقامات حکومتی، مشروعیت تمام تصمیمات و اقدامات آنها در قلمرو مسائل عمومی و وظایف قانونی، ناشی از نصب مستقیم يا غیرمستقیم و تأيید رهبر و ولی فقیه است. بنابر این، بدیهی‌ست که همراه با زیر سؤال رفتن و بی اعتباری این رهبری، تمام مناصب و مقامات حکومتی و تصمیمات آنها نیز، زیر سؤال رفته و با مشکل بی اعتباری روبرو می‌شوند. در چنین مقاطعی، ولوآنکه رهبر حکومت اسلامی برای پیشبرد کارها، به سخت گیریهای بیشتری متوسل شود و در راستای حمایت از ارگان‌های حکومتی و یا افراد منتصب و نهادهای زیر نظر خود، پیوسته اقدام به تأيید و پیشتیبانی کند، اما این تأيیدات و پشتیبانی‌ها نیز نه تنها مشکلی را از حکومت و اعتبار آن حل نمی‌کند، بلکه بر بی اعتباری این افراد و نهاد‌ها و بر بی اعتباری کل حکومت نیز می‌افزاید. این، وضعیتی است که اکنون خامنه‌ای و حکومت اسلامی به آن مبتلا شده است. بحران رهبری و بی اعتباری آن، در شخص رهبر خلاصه نمی‌شود و به آن محدود نمی‌ماند، بلکه به همه دستگاهها و نهادها و افراد حکومتی نیز سرایت می‌کند. بی اعتباری، فساد و گندیدگی در سرِ حکومت، به تمام پیکر آن سرایت می‌کند و تار و پود حکومت اسلامی را، به نوعی از هم گسیختگی می‌کشاند.بیهوده نیست که بسیاری از محافل و دست اندرکاران و دوستداران نظام، پیوسته اوضاع خطرناکی را که برای حکومت اسلامی ایجاد شده و آن را در معرض فروپاشی قرار داده است هشدار می‌دهند. از آن نمونه است، روزنامه جمهوری اسلامی. این رونامه در سر مقاله خود مورخ۳١ مرداد، ادامۀ مناقشات موجود فیمابین جناح‌ها را شدیداً به "زیان نظام" دانسته و طرفین دعوا را به آشتی دعوت کرده است. روزنامه جمهوری اسلامی، "به جان هم افتادن روحانيون" را پدیده‌ای "خطرناک" خوانده، از آن، به عنوان یک "فاجعه" یاد نموده و از زیر ضرب رفتن ولایت فقیه یا "ستون فقرات نظام" به شدت اظهار نگرانی کرده است و در خاتمه نیز از "عقلای قوم" خواسته است که هر چه سریع‌تر وارد صحنه شوند و جلوی این روند خطرناک را بگیرند! وقتی که تَرَک‌های ایجاد شده در ستون اصلی خیمه نظام، خطر فرو پاشی نظام بر سر تمام بر پا دارندگان آن را نزدیک‌تر ساخته است، پس "عقلای قوم" باید وارد صحنه شوند، تدبیری بیاندیشند و اوضاع را مهار کنند! بدنبال آن است که خامنه‌ای، روزشنبه ۳١ مرداد، در یک محفل قرائت قرآن که ظاهراً به مناسبت شروع ماه رمضان برگزار شده است، "بر اساس مفاهیم قرآنی" از ضرورت "مهربانی و نرمخوئی در مقابل دوستان" صحبت می‌کند و هاشمی رفسنجانی نیز همان روز در جلسه مجمع تشخیص مصلحت، از ضرورت جایگزین کردن "فضای عقلانی به جای فضای هیجانی و احساسی"، از "وحدت و وفاق" صحبت می‌کند، از ضرورت "پایبندی" همه‌گان به "دیدگاه وحدت محور" رهبری سخن می‌گوید و بر "رعایت دستورات و رهنمودهای رهبری" تأکید می‌نماید.این رویدادها و موضع گیری‌ها به خوبی نشان می‌دهند که سران حکومت اسلامی، متوجه خطری که بر فراز سر نظام به چرخش در آمده است شده‌اند. هاشمی رفسنجانی نیز که جدی بودن این خطر را احساس نموده، با سراسیمگی، خود را به پای رهبری انداخته است. رفسنجانی اهل مماشات است. او همیشه اهل سازش و مماشات بوده است و کسی نیست که در شرایط حاضر، از طریق تقابل با خامنه‌ای و رهبریت وی، خطری را که دامن خودش را نیز خواهد گرفت، تقویت نماید.تلاش عقلای نظام، برای نجات نظام و رهبریت آن اما یک چیز است و بحران سیاسی که روز به روز بر عمق و دامنه آن افزوده می‌شود، چیز دیگر! مادام که تضادهای عمیق اقتصادی و اجتماعی حل نشده باشند، بحران‌های سياسی موجود، از جمله بحران حکومتی و رهبریت آن نیز، که ریشه در این تضادها دارند، برطرف نخواهند شد.اینکه جناح‌ها و سران حکومتی بر سر ابقاء خامنه‌ای در مقام رهبر حکومت اسلامی به توافق برسند یا نه!اینکه مجلس خبرگان رهبری در اجلاس آینده خود، رأی بر ابقاء خامنه‌ای بدهد و یا فرد و ترکیب دیگری را برای رهبری حکومت اسلامی تعیین کند، اینها هیچکدام تغییری در این واقعیت ایجاد نمی‌کنند که توده‌های زحمتکش مردم، از تمام دستگاه حکومتی منزجر و متنفرند، و خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و تعیین تکلیف نهائی با کلیت نظم موجودند.وقتی که بر پا دارندگان نظام، زیر پای نظام را خالی می‌کنند، آنان بدون آنکه بخواهند، در واقع زمینۀ فرود آوردن ضربۀ نیرومند و نهائی توده‌های کارگر و زحمتکش بر فرقِ سرِ نظام را فراهم‌تر می‌سازند

Keine Kommentare: